گنجور

 
۱۹۸۱

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۰۱

 

چو گل کسی که هوای تو برده آرامش

ز موج بیخودی باده بشکند جامش

کند ز زلف تو صیاد خاک از آن بر سر ...

سلیم تهرانی
 
۱۹۸۲

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۰۲

 

... شود کفن چو علم پاره بر سر دوشش

ز خنده آب حیات لبش به موج آمد

حدیث تشنه لبان باد زد چو بر گوشش ...

سلیم تهرانی
 
۱۹۸۳

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۰۹

 

... که دریا را نشاید کرد خس پوش

درین دریا بود از سیلی موج

چو نیلوفر صدف نیلی بناگوش ...

سلیم تهرانی
 
۱۹۸۴

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۱۵

 

... تمام سر شو و چون غنچه در گریبان باش

نکرد فایده ای از تلاش ساحل موج

مقیم حلقه ی گرداب همچو طوفان باش ...

سلیم تهرانی
 
۱۹۸۵

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۱۷

 

... شده در کلبه ام ز یاد بهار

هر طرف موج بوریا رقاص

گشت چون دود شمع بر سر من ...

سلیم تهرانی
 
۱۹۸۶

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۳۸

 

... در راه او پیاده خورد بر سوار حیف

از موج اضطراب دلم آرمیده نیست

آیینه ام چو آب ندارد قرار حیف ...

سلیم تهرانی
 
۱۹۸۷

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۴۰

 

... که نیست غیر زر قلب در خزانه عشق

چو کاغذی که درآید ز مد مشق به موج

تنم سیاه شد از نقش تازیانه عشق

به موج فتنه چو سیلاب خانه ما را

خراب کرد که بادا خراب خانه عشق ...

سلیم تهرانی
 
۱۹۸۸

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۴۷

 

... از نصیحت چند اصلاح دل سختش کنم

همچو موج آب باشم تا به کی سوهان سنگ

یاد قزوین در دلم بگذشت و از هندوستان ...

سلیم تهرانی
 
۱۹۸۹

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۵۵

 

... هرکه را بر خاک چون جام شراب انداختیم

لرزه بر اندام پل افتاد از دهشت چو موج

بس که بی باکانه ما خود را در آب انداختیم ...

... شب ز مستی حرف آن لب بر زبان ما گذشت

موج می را در کمند پیچ و تاب انداختیم

آنچه ما می خواستیم از جام می معلوم شد ...

سلیم تهرانی
 
۱۹۹۰

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۵۶

 

... گویی به روی ریزه ی مینا نشسته ام

از موج فتنه گر بنشینم به روی سنگ

دارم گمان آن که به دریا نشسته ام ...

سلیم تهرانی
 
۱۹۹۱

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۵۹

 

ز مستی بر دم تیغ شهادت هر زمان غلتم

به روی سبزه موج آب چون غلتد چنان غلتم

درین وادی که هر نقش قدم سرچشمه خضری ست ...

... نیم شبنم که گل بستر کنم بر روی آن غلتم

به روی یکدگر مستان چو موج آب می غلتد

بده پیمانه ای ساقی که من هم آنچنان غلتم ...

سلیم تهرانی
 
۱۹۹۲

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۷۸

 

... از بهر صید کردن مرغابیان اشک

مانند موج دام به دریا فکنده ایم

در عشق لاله را سبب اعتبار شد ...

سلیم تهرانی
 
۱۹۹۳

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۸۱

 

... از دل مجروح پنداری که پیکان می کشم

دامن صحرا ز موج گریه ام شد لاله زار

رنگ می ریزم به هرسو طرح طوفان می کشم ...

سلیم تهرانی
 
۱۹۹۴

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۹۴

 

... دل ما خوش که درین مزرعه حاصل داریم

ما درین بحر نه موج و نه حبابیم سلیم

چشم بر ورطه همیشه نه به ساحل داریم

سلیم تهرانی
 
۱۹۹۵

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۰۲

 

چگونه زمزمه ای در چمن به کام کنم

که موج لاله و گل را خیال دام کنم

خوش آن که غارت مستان شود چمن تا من ...

سلیم تهرانی
 
۱۹۹۶

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۰۹

 

به دیده چند ز نقش تو گل بر آب زنم

چو می به یاد لبت موج اضطراب زنم

به سایه اش نروم ابر اگر هما گردد ...

... فریب خورده ی طوفان شوقم و خواهم

سفینه ای که ازو موج انتخاب زنم

خرابه بسته چو گردد نشان معموری ست ...

... سلیم بس که چو گل پاکدامن آمده ام

چو موج خنده تردامنی بر آب زنم

سلیم تهرانی
 
۱۹۹۷

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۱۱

 

... تبسم را نمی فهمم تغافل را نمی دانم

چو موج چشمه کوثر ز آلایش پر بلبل

یقین پاک است اما دامن گل را نمی دانم

درین دریا چو موجم خضر می راند به آب آخر

ز بس هر لحظه می گوید ره پل را نمی دانم ...

سلیم تهرانی
 
۱۹۹۸

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۲۵

 

خویش را از بس به تیغ موج این دریا زدم

جای ناخن بر تن من نیست بر هر جا زدم ...

... قطره ی بی دست و پایم من سلیم اما چو سیل

کاروان موج را صدبار در دریا زدم

سلیم تهرانی
 
۱۹۹۹

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۳۱

 

... ناخدا بر هم زن هنگامه ما زود شد

صحبتی با موج دریا بر سر پل داشتیم

از ترقی نیست ما را قسمتی هرگز سلیم ...

سلیم تهرانی
 
۲۰۰۰

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۳۵

 

... سماع باده پرستان بهانه می خواهد

چو موج رقص به آواز رود آب کنیم

به وقت باده کشیدن ز شعله ی آواز ...

سلیم تهرانی
 
 
۱
۹۸
۹۹
۱۰۰
۱۰۱
۱۰۲
۲۶۳