بر راه وعده، ای گل رعنا نشسته ام
تنها بیا تو نیز که تنها نشسته ام
از بس ز سبزه ی چمن آزار می کشم
گویی به روی ریزه ی مینا نشسته ام
از موج فتنه، گر بنشینم به روی سنگ
دارم گمان آن که به دریا نشسته ام
تیر هوایی ام که ز بس بی تعلقی
هرجا نشسته ام، به سر پا نشسته ام
از سر هوای گوشه ی عزلت نمی رود
گویی به سایه ی پر عنقا نشسته ام
چون شیشه، روی صحبت احباب با من است
هرجا دو کس نشسته، من آنجا نشسته ام
دایم چو آفتاب درین انجمن ز شرم
بینم ازان به زیر، که بالا نشسته ام
درمان درد خویش طلب کن ز من سلیم
امروز من به جای مسیحا نشسته ام
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تنها نی ام اگرچه که تنها نشسته ام
با خاصگانِ عالمِ بالا نشسته ام
در من اگر به چشم اضافات بنگرند
این جا نی ام به مرتبه آن جا نشسته ام
می دان حقیقتم به خرابات معتکف
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.