ز مستی بر دم تیغ شهادت هر زمان غلتم
به روی سبزه موج آب چون غلتد؟ چنان غلتم
درین وادی که هر نقش قدم سرچشمهٔ خضریست
به خاک از تشنگی تا چند چون ریگ روان غلتم
غریبی آن چنان دارد مهیا برگ عیشم را
که میافتم به روی گل اگر از آشیان غلتم
شکسته رنگی اهل درد را سامان رعناییست
چو هندو گر خودآرایی کنم بر زعفران غلتم
به تیغ کوه چون ابر بهاری سینه میمالم
نیم شبنم که گل بستر کنم بر روی آن غلتم
به روی یکدگر مستان چو موج آب میغلتد
بده پیمانه، ای ساقی، که من هم آنچنان غلتم
سلیم از پیکرم جز داغ دل ظاهر نمیگردد
به هر جانب که همچون قرعه زار و ناتوان غلتم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.