گنجور

 
سلیم تهرانی

ما چو مرغان قفس، زمزمه در دل داریم

در پر و بال زدن عادت بسمل داریم

چون جرس، بیضهٔ فولاد به فریاد آید

گر ز لب سر زند آن ناله که در دل داریم

عذر ما گرم روان سستی توفیق بس است

در بیابان طلب، همره کامل داریم

دانه ی خرمن ما بیضه ی مور است تمام

دل ما خوش که درین مزرعه حاصل داریم

ما درین بحر نه موج و نه حبابیم سلیم

چشم بر ورطه همیشه، نه به ساحل داریم