ایرج میرزا » مثنویها » شمارهٔ ۳۶ - حُرمتِ ربا: گفت روزی به جعفرِ صادق - حیلهبازی منافقی فاسِق
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب السّادس فی ذکر نفس الکلّی واحواله » بخش ۲۲ - التمثّل فی اکل الرّبا، اَکل الرّبا کمَن یأکل ناراللظی: گفت روزی به جعفرِ صادق - حیله جویی ربادهی فاسق
ایرج میرزا » قصیدهها » شمارهٔ ۱۱ - شب جمعه خدمت حاج امین: «شکم پرست کند التفات بر مأکول» - به خاصه کز سر شب بار معده سنگین بود
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۱: بر آن سماط که منظور میزبان باشد - شکم پرست کند التفات بر مأکول
ایرج میرزا » قصیدهها » شمارهٔ ۲۰ - در مدح امیر نظام: «بلبل از فیض گل آموخت سخن ور نه نبود - این همه قول و غزل تعبیه در منقارش»
حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۷: بلبل از فیضِ گل آموخت سخن، ور نه نبود - این همه قول و غزل تعبیه در منقارش
ایرج میرزا » قصیدهها » شمارهٔ ۲۸ - مدح ناصرالّدین شاه: منوچهری بدین هنجار گفتست - «شبی گیسو فروهشته به دامن»
منوچهری » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۵۱ - در مدح علیبن محمد: شبی گیسو فروهشته به دامن - پلاسین معجر و قیرینه گرزن
ایرج میرزا » قصیدهها » شمارهٔ ۲۸ - مدح ناصرالّدین شاه: چنین گفته است خاقانی بدین وزن - «ضمان دارِ سلامت شد دلِ من»
خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۵۵ - در شکایت و عزلت و تخلص به نعت پیامبر بزرگوار: ضماندار سلامت شد دل من - که دار الملک عزلت ساخت مسکن
ایرج میرزا » قصیدهها » شمارهٔ ۳۶ - در مدح امیرنظام: استاد منوچهری خوش گفت بدین وزن - «ای تُرکِ من امروز نگویی به کجایی؟»
منوچهری » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۷۷ - در مدح سلطان مسعود غزنوی: ای ترک من امروز نگویی به کجایی - تا کس نفرستیم و نخوانیم نیایی
ایرج میرزا » قصیدهها » شمارهٔ ۳۶ - در مدح امیرنظام: «یا بر شِکَرِ خویش مرا داری مهمان - یا بر جگرِ ریش بمهمانِ من آیی»
خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۲۴ - مطلع دوم: یا بر شکر خویش مرا خوانی مهمان - یا بر جگر ریش به مهمان من آئی
ایرج میرزا » قصیدهها » شمارهٔ ۳۶ - در مدح امیرنظام: «هیچ افتدت امشب که برافتادگیِ من - رحم آری و در کاهِشِ جانم نَفَزایی»
خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۲۴ - مطلع دوم: هیچ افتدت امشب که بر افتادگی من - رحم آری و بر کاهش جانم نفزائی
ایرج میرزا » غزلها » شمارهٔ ۱۰: چگونه کوته خواهم شبی که سعدی گفت: - «که دوست را ننماید شبِ وِصال دراز»
سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۲ - در لیلةالبراة فرمودهاست: مگوی شب به عبادت چگونه روز کنم - محب را ننماید شب وصال دراز
ایرج میرزا » مثنویها » عارف نامه » بخش ۴: «پری رو تابِ مستوری ندارد - در ار بندی سر از روزن درآرد»
جامی » هفت اورنگ » یوسف و زلیخا » بخش ۱۱ - در بیان آنکه هر یک از جمال و عشق مرغیست از آشیان وحدت پریده و بر شاخسار مظاهر کثرت آرمیده اگر نوای عزت معشوقیست از آنجاست و اگر ناله محنت عاشقیست هم از آنجاست: نکو رو تاب مستوری ندارد - ببندی در ز روزن سر برآرد
ایرج میرزا » مثنویها » عارف نامه » بخش ۵: چو عَنقا را بلندست آشیانه - قناعت کن به تخمِ مرغِ خانه
حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۸: برو این دام بر مرغی دگر نه - که عنقا را بلند است آشیانه
ایرج میرزا » مثنویها » عارف نامه » بخش ۵: برو این دام بر مرغِ دگر نه - نصیحت را به مادر خواهرت ده
حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۸: برو این دام بر مرغی دگر نه - که عنقا را بلند است آشیانه
ایرج میرزا » مثنویها » شمارهٔ ۷ - خرس و صیّادان: «فرستاده گفت ای خداوندِ رَخش - به دشت آهویِ ناگرفته مبخش!»
فردوسی » شاهنامه » داستان خاقان چین » بخش ۹: فرستاده گفت ای خداوند رخش - بدشت آهوی ناگرفته مبخش
ایرج میرزا » مثنویها » شمارهٔ ۱۴ - جواب به خردهگیر: « سخن را روی با صاحبدلان است » - نه با هر بیدل بیخانمان است
سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۷ - در ستایش امیرانکیانو: سخن را روی در صاحبدلانست - نگویند از حرم الا به محرم
ایرج میرزا » قطعهها » شمارهٔ ۱۷ - افکار خنده آور: «در شعر مپیچ و در فنِ او» - کاین کار ز کار های گُنده است
نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۹ - در نصیحت فرزند خود محمد نظامی: در شعر مپیچ و در فن او - چون اکذب اوست احسن او