بخش ۱: از حضرت رسالت - صلی الله علیه و سلم - آرند که ...
بخش ۲: رسول صلی الله علیه و - مر عجوزه را گفت که عجایز ...
بخش ۳: روزی اصمعی بر مایده هارون حاضر بود، ذکر پالوده ...
بخش ۴: خلیفه روزی چاشت میخورد، و بره بریان پیش او ...
بخش ۵: بهلول را گفتند: دیوانگان بصره را بشمار گفت: آن از ...
بخش ۶: فاضلی بر یکی از دوستان صاحبراز خود نامه مینوشت، ...
بخش ۷: مستی از خانه بیرون آمد، و در میانه راه بیفتاد و ...
بخش ۸: قاضی بغداد به عزیمت مسجد آدینه پیاده بیرون آمد ...
بخش ۹: جولاهی در خانه دانشمندی ودیعتی نهاد، چون یکچند ...
بخش ۱۰: نابینایی در شب تاریک چراغی در دست و سبویی بر دوش ...
بخش ۱۱: عمرو لیث یکی از لشکریان خود را دید بر اسبی لاغر نشسته،
بخش ۱۲: علویی در بغداد زنی را به خود خواند آن زن از وی ...
بخش ۱۳: فاضلی که صورتی قبیح و هیئتی کریه داشت به فرزدق ...
بخش ۱۴: جاحظ گوید: هرگز خود را چنان خجل ندیدم که روزی مرا ...
بخش ۱۵: شخصی زشت رویی را دید که از گناهان استغفار می کرد ...
بخش ۱۶: زشت رویی پیش طبیب رفت که بر زشتترین جایی دملی ...
بخش ۱۷: شخصی بزرگ بینی زنی را خواستگاری می کرد و در تعریف ...
بخش ۱۸: ظریفی شخصی را دید که موی بسیار بر روی دمیده بود گفت: این موی ها را بکن پیش از آن که روی تو سر گردد!
بخش ۱۹: معاویه و عقیل بن ابی طالب با هم نشسته بودند ...
بخش ۲۰: علویی با شخصی در اثنای خصومت گفت: مرا چون دشمن می ...
بخش ۲۱: مدعیی خود را به صورت علویان آراسته و به دعوی آن نسبت عالی برخاسته،
بخش ۲۲: خلیفه با اعرابیی از مایده طعام می خورد، در آن ...
بخش ۲۳: جمعی نشسته بودند و سخن کمال و نقصان رجال در ...
بخش ۲۴: بهلول بر هارون الرشید درآمد یکی از وزرا گفت: ...
بخش ۲۵: توانگری در عهد یکی از ظالمان بمرد. وزیر آن ظالم ...
بخش ۲۶: ترکی را گفتند کدام دوستتر داری غارت امروز یا بهشت ...
بخش ۲۷: گدایی بر در سرایی چیزی خواست کدخدای خانه از درون ...
بخش ۲۸: معلمی را پسر بیمار شد و مشرف به موت گشت، گفت: ...
بخش ۲۹: پسر معلمی را گفتند: چه بلا احمقی! گفت: اگر من احمق نبودمی ولدالزنا بودمی!
بخش ۳۰: از معلمی پرسیدند که تو بزرگتری یا برادر تو؟ گفت: ...
بخش ۳۱: بیماری بر شرف موت بود ابخری که از دهانش بوی ناخوش ...
بخش ۳۲: مردی به شخصی رسید و آغاز گله کرد که روا باشد که ...
بخش ۳۳: کوژپشتی را گفتند: آن می خواهی که خدای تعالی پشت ...
بخش ۳۴: شخصی نماز گزارد و بعد از نماز دعا کرد و در دعای ...
بخش ۳۵: زنی از شوهر خود شکایت پیش قاضی برد که مرا یک لحظه ...
بخش ۳۶: پیری که کام جوانی رانده بود و از قوت کامرانی ...
بخش ۳۷: شخصی ده درم بر جوحی دعوی کرد. قاضی پرسید که گواه ...
بخش ۳۸: اعرابی شتری گم کرد، سوگند خورد که چون بیابد به یک ...
بخش ۳۹: اعرابیی شتری گم کرد، بانگ زد که هر که شتر مرا به ...
بخش ۴۰: طبیبی را دیدند که هرگاه به گورستان رسیدی ردا در ...
بخش ۴۱: روزی در فصل بهاران با جمعی از دوستداران به هوای ...
بخش ۴۲: پسری را گفتند می خواهی که پدر تو بمیرد تا میراث ...
بخش ۴۳: شخصی بر شاعری بیتی خواند که قافیه در یک مصراع راء ...
بخش ۴۴: دو شاعر بر مایده ای جمع آمدند، پالوده ای آوردند ...
بخش ۴۵: شاعری پیش صاحب عباد قصیده ای آورد، هر بیت از ...
بخش ۴۶: فرزدق ملک بصره را که خالد نام داشت مدح کرد. صله ...
بخش ۴۷: شاعری بر فاضلی شعری خواند، چون به اتمام رساند ...
بخش ۴۸: شاعری پیش طبیب رفت و گفت: چیزی در دل من گره شده ...
بخش ۴۹: واعظی بر بالای منبر شعری از هر چه گویند بی مزه تر ...