مدعیی خود را به صورت علویان آراسته و به دعوی آن نسبت عالی برخاسته،
در دعوی وی عیان نه از صدق فروغ
هم دوش ز گیسوان گواهان دروغ
بر صاحبدلی درآمد، از جای بجست و وی را بر صدر نشاند و در صف نعال نشست. هر چه طلب داشت زیادت از آن عطا کرد و در وقت خروجش ادب مشایعه به جای آورد. اصحاب گفتند: ما این شخص را می شناسیم، نسبت وی از این نسبت دور است و دعوی وی در این صورت کذب و زور، نه پدرش را از این خاندان بویی است نه مادرش را در این خانواده رویی،
مادرش شهرگرد و خانه گداست
پدرش دیگ بند و دوک تراش
آن یکی از قبیله ارذال
وین دگر از طویله اوباش
صاحبدل گفت: آنچه ما کردیم نه لایق صادقان این خانواده است بلکه فراخور مدعیان از راه افتاده است!
هرکس ز خاندان نبوت نصیب یافت
تعظیم او وظیفه هر بی نصیب نیست
هست او غریب دهر به راه محبتش
گر مال و ملک و جاه ببازی غریب نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.