زان جای بیا خواجه بدین جای نه جایی
کاین جاست تو را خانه کجایی تو کجایی
آن جا که نه جای است چراگاه تو بودهست
زین شهره چراگاه تو محروم چرایی
جاندار سراپرده سلطان عدم باش
تا بازرهی از دم این جان هوایی
گه پای مشو گه سر بگریز از این سو
مستی و خرابی نگر و بیسر و پایی
ای راه نمای از می و منزل چو شوی مست
نی راه به خود دانی و نی راه نمایی
مستان ازل در عدم و محو چریدند
کز نیست بود قاعده هست نمایی
جان بر زبر همدگر افتاده ز مستی
همچون ختن غیب پر از ترک خطایی
این نعره زنان گشته که هیهای چه خوبی
و آن سجده کنان گشته که بس روح فزایی
مخدوم خداوندی شمس الحق تبریز
هم نور زمینی تو و خورشید سمایی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر حکایت از جستجوی معنای واقعی و جایگاه انسان در هستی دارد. شاعر از وجود مکان و زمان سخن میگوید و میپرسد که انسان در کجای دنیا میتواند به حقیقت و خانهی واقعی خود برسد. او به ناپایداری و بیثباتی دنیا اشاره کرده و میگوید که در این دنیا، جایی که میتوان به آرامش رسید، وجود ندارد.
در عین حال، شاعر به حالتی از سرمستی و رهایی اشاره میکند که در آن، انسان از قید و بندهای دنیوی رها شده و به شناخت وجود واقعی نائل میشود. همچنین، او به نور و حقیقتی که در وجود "شمس الحق تبریز" نهفته است، اشاره کرده و او را به عنوان راهنمایی برای رسیدن به این حقیقت معرفی میکند. در کل، شعر به جستجوی معنوی انسان و مكانش در عالم میپردازد.
هوش مصنوعی: از آن مکان بیا، آقا، به این مکان نیا، که اینجا منزلی برای تو نیست. تو کجایی، خانهات کجاست؟
هوش مصنوعی: در جایی که دیگر جای مناسب نیست، چراگاه تو بوده است. چرا باید از این شهر محروم باشی؟
هوش مصنوعی: باید به گونهای زندگی کنی که تمام وجودت متعلق به عدم باشد، تا از اثر این زندگی مادی آزاد شوی و به فضایی روشنتر دست یابی.
هوش مصنوعی: گاهی باید در سکوت و آرامش قدم گذاشت و گاهی هم از موقعیتهای دشوار فرار کرد. این دنیا پر از بیثباتی و آشفتگی است؛ نگاهی به حال و وضع خود بینداز و ببین که در کجا قرار داری، بیسر و بیپایی.
هوش مصنوعی: ای راهنما، وقتی در می و سفر مست میشوی، نه خودت راهی را میشناسی و نه میتوانی دیگران را هدایت کنی.
هوش مصنوعی: عاشقان همیشه در حال و هوای ازلی بودند و در حالتی از عدم به سر میبردند، به طوری که از نبودن، قاعدهای برای وجود پیدا کردهاند.
هوش مصنوعی: دو نفر در حالت مستی و سرخوشی به همدیگر نزدیک شدهاند و همچون شهری گمشده پر از زیباییها و خطاها به نظر میرسند.
هوش مصنوعی: این صدا و فریاد که میگوید چه خوب است و به سجده افتادهاند و این عمل باعث افزایش روح و صفا میشود.
هوش مصنوعی: شمس الحق تبریز، هم معشوقی الهی و هم نور زمین است، و همچنین به عنوان خورشید آسمانی نیز شناخته میشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دل تنگ مدار، ای ملک، از کار خدایی
آرام و طرب رامده از طبع جدایی
صد بار فتادست چنین هر ملکی را
آخر برسیدند به هر کام روایی
آن کس که ترا دید و ترا بیند در جنگ
[...]
ای خواجه، تو را در دل اگر هست صفائی
بر هستی آن چونکه تو را نیست ضیائی؟
ور باطنت از نور یقین هست منور
بر ظاهر آن چونکه تو را نیست گوائی؟
آری چو بود ظاهر تحقیق، ز تلبیس
[...]
ای ترک من امروز نگویی به کجایی
تا کس نفرستیم و نخوانیم نیایی
آنکس که نباید بر ما زودتر آید
تو دیرتر آیی به بر ما که ببایی
آن روز که من شیفتهتر باشم برتو
[...]
تا تو ز من ای لعبت فرخار جدایی
رفت از دل من خسته همه کام روایی
هر روز مرا انده هجران چه نمایی
هر روز به من برغم عشقت چه فزایی
ای کرده دلم سوختهٔ درد جدایی
از محنت تو نیست مرا روی رهایی
معذوری اگر یاد همی نایدت از ما
زیرا که نداری خبر از درد جدایی
در فرقت تو عمر عزیزم به سر آمد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.