امروز سماع است و مدام است و سقایی
گردان شده بر جمع قدحهای عطایی
فرمان سقی الله رسیدهست بنوشید
ای تن همه جان شو نه که ز اخوان صفایی
ای دور چه دوری تو و ای روز چه روزی
وی گلشن اقبال چه بابرگ و نوایی
از خاک برویند در این دور خلایق
کاین نفخه صور است که کردهست صدایی
از کوه شنو نعره صد ناقه صالح
وز چرخ شنو بانگ سرافیل صلایی
هین رخت فروگیر و بخوابان شتران را
آخر بگشا چشم که در دست رضایی
ای مرده بشو زنده و ای پیر جوان شو
وی منکر محشر هله تا ژاژ نخایی
خواهم سخنی گفت دهانم بمبندید
کامروز حلال است ورا رازگشایی
ور ز آنک ز غیرت ره این گفت ببندید
ره باز کنم سوی خیالات هوایی
ما نیز خیالات بدستیم و از این دم
هستی پذرفتیم ز دمهای خدایی
صد هستی دیگر به جز این هست بگیری
کاین را تو فراموش کنی خواجه کجایی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به مهمانی و شادمانی اشاره دارد که در آن سماع و نوشیدن شراب به عنوان نمادی از وصل و اتحاد مطرح شده است. شاعر از جماعت میخواهد که از نوشیدنی الهی بنوشند و به وحدت با دنیای معنوی دست یابند. او همچنین به زیبایی و باروری روزگار اشاره میکند و از مردم میخواهد که از خواب غفلت بیدار شوند. با نداهای آسمانی و زمینی که به گوش میرسد، شاعر به بیداری و زنده شدن روح فراخوانده و بر اهمیت تجربههای معنوی تأکید میکند. در نهایت، او به نوعی یادآور میشود که زندگی فراتر از ظاهر و هستی مادی است و باید به عمق معانی و واقعیات پنهان توجه کرد.
هوش مصنوعی: امروز روز شادمانی و شور و شادی است و مانند بادهافشان، کسی در میان جمع نشسته و به همه جایزههای ارزشمند میدهد.
هوش مصنوعی: پیامی رسیده است که میگوید: ای تن، زندگی را به طور کامل تجربه کنید و از آن لذت ببرید، زیرا دوستی و رفاقت میتواند به انسان آرامش و شادی بدهد.
هوش مصنوعی: ای دور! چه فاصلهای از من داری و ای روز! چه روز زیبایی است. ای باغ خوشبختی، تو چه پر از شاخ و برگ و نغمهای هستی.
هوش مصنوعی: مخلوقاتی که از خاک پدید میآیند، در این دوران به دلیل نفخهی صور (دمیدن روح) به زندگی و صدایی مشخص دست پیدا کردهاند.
هوش مصنوعی: از کوه، صدای نعرهی شتر صالح را بشنو و از آسمان، صدای شیپور سرافیل را بشتاب.
هوش مصنوعی: ای دوست، لباس خود را بپوش و شتران را به خواب برسان، زیرا که وقتی بیدار شوی، در دستان مهر و محبت توست.
هوش مصنوعی: ای مرده، زنده شو و ای پیر، جوان شو. ای کسی که معاد را انکار میکنی، بیا و از این حرفهای بیمعنا دوری کن.
هوش مصنوعی: بهتر است امروز چیزی نگویید و دهانتان را ببندید، زیرا امروز چیزهایی که میخواهم بگویم مجاز است و ممکن است رازهایی را فاش کند.
هوش مصنوعی: اگر به خاطر غیرت و حسادت این راه را ببندید، من باز هم راهی به سوی خیالهای آسمانی پیدا میکنم.
هوش مصنوعی: ما نیز مانند دیگران در دنیای خیال زندگی میکنیم و وجود خود را از نفس پروردگار دریافت کردهایم.
هوش مصنوعی: این بیت به ما میگوید که اگر میخواهی از وجود و هستی حاضر خود فرار کنی و آن را فراموش کنی، باید بدانید که هیچ چیز دیگری نمیتواند جای آن را بگیرد. در واقع، این اشاره به این دارد که همیشه به دنبال حقیقت و واقعیت هستی خود باشیم و در جستجوی چیزهای دیگری نباشیم. پرسش از "خواجه" نیز به نوعی بیانگر عدم حضور یا گمشدن یک شخص مهم و تاثیرگذار در زندگی است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دل تنگ مدار، ای ملک، از کار خدایی
آرام و طرب رامده از طبع جدایی
صد بار فتادست چنین هر ملکی را
آخر برسیدند به هر کام روایی
آن کس که ترا دید و ترا بیند در جنگ
[...]
ای خواجه، تو را در دل اگر هست صفائی
بر هستی آن چونکه تو را نیست ضیائی؟
ور باطنت از نور یقین هست منور
بر ظاهر آن چونکه تو را نیست گوائی؟
آری چو بود ظاهر تحقیق، ز تلبیس
[...]
ای ترک من امروز نگویی به کجایی
تا کس نفرستیم و نخوانیم نیایی
آنکس که نباید بر ما زودتر آید
تو دیرتر آیی به بر ما که ببایی
آن روز که من شیفتهتر باشم برتو
[...]
تا تو ز من ای لعبت فرخار جدایی
رفت از دل من خسته همه کام روایی
هر روز مرا انده هجران چه نمایی
هر روز به من برغم عشقت چه فزایی
ای کرده دلم سوختهٔ درد جدایی
از محنت تو نیست مرا روی رهایی
معذوری اگر یاد همی نایدت از ما
زیرا که نداری خبر از درد جدایی
در فرقت تو عمر عزیزم به سر آمد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.