ای آنک به دلها ز حسد خار خلیدی
اینها همه کردی و در آن گور خزیدی
تلخی دهد امروز تو را در دل و در کام
آن زهرگیاهی که در این دشت چریدی
آن آهن تو نرم شد امروز ببینی
که قفل دری یا جهت قفل کلیدی
طوق ملکی این دم اگر گوهر پاکی
رد فلکی این دم اگر جان پلیدی
با جمله روانها به تک روح روانی
سلطان جهادی اگر از نفس جهیدی
با خالق آرام تو آرام گرفتی
وز دیو رمیده تو به هنگام رهیدی
امروز تو را بازخرد از غمش آن نور
کو را چو دل و جان به دل و جان بخریدی
آن سیمبر اندر بر سیمین تو آید
کو را چو نثار زر از این خاک بچیدی
ای عشق ببخشای بر این خاک که دانی
کز خاک همان رست که در خاک دمیدی
خامش کن و منمای به هر کس سر دل ز آنک
در دیده هر ذره چو خورشید پدیدی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به نقد حسد و عواقب آن میپردازد. شاعر به کسی اشاره میکند که به دلیل حسادت، به مشکلاتی دچار شده و تلخی های زیادی را تجربه کرده است. او یادآوری میکند که نتیجه اعمال ناخوشایند و ناپاک، به خود فرد برمیگردد. در ادامه، شاعر به اهمیت پاکی دل و جان اشاره میکند و به تفکر در مورد حقیقت و روح اشاره میکند. همچنین بر لزوم خاموشی و نداشتن حسد نسبت به دیگران تأکید میکند و میگوید که هر ذرهای از وجود ما میتواند نور و زیبایی را نشان دهد. در کل، شعر پیامی از عشق، بخشش و خودشناسی را منتقل میکند.
هوش مصنوعی: ای کسی که به خاطر حسد، دلها را آزردهخاطر کردی، تو همه این کارها را انجام دادی و در نهایت به گور رفتی.
هوش مصنوعی: امروز احساس تلخی به تو میدهد، همانطور که آن زهر گیاهی که در این دشت چرا کردی، در دل و دهانت حس میشود.
هوش مصنوعی: امروز میبینی که آن آهنی که سخت و محکم بود، حالا نرم شده است، مثل قفلی که با یک کلید باز میشود.
هوش مصنوعی: این جا اشاره به این دارد که اگر در این لحظه، مقام و مقام انسانی و ملکوتی وجود داشته باشد، باید در درون آن گوهر پاکی وجود داشته باشد. در غیر این صورت، اگر رویدادها و رفتارهای ناپاک در جان انسان وجود داشته باشد، هیچ ارزشی از آن مقام و جایگاه باقی نمیماند.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که با همه روحهای زنده و انرژیهای حیات، به روح پاک و روشن سلطان جهاد و تلاش بپرداز. اگر از نفس و تواناییهای تازه و نو بهرهمند شوی، به این هدف نزدیکتر خواهی شد.
هوش مصنوعی: با خالق خود به آرامش رسیدی و از شر دیو ترس و ناامیدی رهایی یافتهای.
هوش مصنوعی: امروز دوباره به خوبی و خرد و درک از غم او رسیدی، نوری که همانند دل و جانت را خریداری کردی.
هوش مصنوعی: آن جوان زیبا و دوستداشتنی که مانند سیم است، به سوی تو میآید، چون تو نیکی و محبت را از این دنیای خاکی برای او نثار کردهای.
هوش مصنوعی: ای عشق، بر این خاک ببخشای که تو میدانی از همین خاک، آنچه زنده شده، به خاطر دمیدن تو در آن است.
هوش مصنوعی: سکوت کن و راز دلت را به کسی نگو، چون در هر ذره از چشم تو نوری همچون خورشید پیداست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای دل تو در این غارت و تاراج چه دیدی
تا رخت گشادی و دکان بازکشیدی
چون جولهه حرص در این خانه ویران
از آب دهان دام مگس گیر تنیدی
از لذت و از مستی این دانه دنیا
[...]
درویش به جز بویِ طعامش نشنیدی
مرغ از پسِ نان خوردن او، ریزه نچیدی
ای اشک چو در راه طلب گرم دویدی
از خاک درِ دوست به مقصود رسیدی
دل جان نتوانست ز دستِ غم او برد
خوش وقت تو ای اشک که بر آب چکیدی
گفتم که ندیدم دهن تنگ تو را هیچ
[...]
دوش ایدل دیوانه بدان مست رسیدی
او مست و تو دیوانه، چه گفتی؟ چه شنیدی؟
یک روز گل از یاسمن صبح نچیدی
پستان سحر خشک شد از بس نمکیدی
تبخال زد از آه جگرسوز لب صبح
وز دل تو ستمگر دم سردی نکشیدی
صد بار فلک پیرهن خویش قبا کرد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.