گنجور

حاشیه‌ها

سوره صادقی در ‫۱ ماه قبل، دوشنبه ۶ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۳:۰۴ دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۰ - در مدح شاه مظفرالدین قزل ارسلان:

ز ادراکش عطارد خوشه‌چین است ...

عطارد در نجوم قدیم نماد ارتباطات و انتقال دانش و تفکر و تحلیل منطقی بوده.

جایگاه و خانه اصلی عطارد هم خوشه یا همان سنبله (ویرگو) است. خوشه نماد نظم، تحلیل دقیق، و توجه به جزئیات است.

احتمالا مقصود آنست  که قزل ارسلان را شخصیتی با قدرت کلامی و نظم فکری بالا توصیف کند.

کوروش در ‫۱ ماه قبل، دوشنبه ۶ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۰:۳۴ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۷ - در بیان آنک این غرور تنها آن هندو را نبود بلک هر آدمیی به چنین غرور مبتلاست در هر مرحله‌ای الا من عصم الله:

باز رو در کان چو زر ده‌دهی

تا رهد دستان تو از ده‌دهی

 

مصرع دوم یعنی چه ؟؟

کوروش در ‫۱ ماه قبل، دوشنبه ۶ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۰:۳۳ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۷ - در بیان آنک این غرور تنها آن هندو را نبود بلک هر آدمیی به چنین غرور مبتلاست در هر مرحله‌ای الا من عصم الله:

این سخن پایان ندارد بازگرد

سوی شاه و هم‌مزاج باز گرد

 

مصرع دوم یعنی چه 

 

کوروش در ‫۱ ماه قبل، دوشنبه ۶ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۰:۳۰ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۷ - در بیان آنک این غرور تنها آن هندو را نبود بلک هر آدمیی به چنین غرور مبتلاست در هر مرحله‌ای الا من عصم الله:

مرکبی را که آخرش تو ده دهی

که به شهری مانی و ویران‌دهی

ده دهش اکنون که چون شهرت نمود

تا نباید رخت در ویران گشود

ده دهش اکنون که صد بستانت هست

تا نگردی عاجز و ویران‌پرست

 

یعنی چه 

 

کوروش در ‫۱ ماه قبل، دوشنبه ۶ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۰:۲۹ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۷ - در بیان آنک این غرور تنها آن هندو را نبود بلک هر آدمیی به چنین غرور مبتلاست در هر مرحله‌ای الا من عصم الله:

مرکب اعناق مردم را مپا

تا نیاید نقرست اندر دو پا

 

یعنی چه ؟

 

کوروش در ‫۱ ماه قبل، دوشنبه ۶ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۰:۲۱ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۶ - صبر فرمودن خواجه مادر دختر را کی غلام را زجر مکن من او را بی‌زجر ازین طمع باز آرم کی نه سیخ سوزد نه کباب خام ماند:

ساعتی در وی نظر کرد از عناد

آنگهان با هر دو دستش ده بداد

 

مصرع دوم یعنی چه

 

HRezaa در ‫۱ ماه قبل، دوشنبه ۶ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۰۲:۰۳ در پاسخ به رضا راوند دربارهٔ سعدی » بوستان » باب چهارم در تواضع » بخش ۲ - حکایت در این معنی:

خدا خیرت بده

من متاسفانه با ادبیات آشنایی ندارم، نصف شب بسکه منو خندوندی....

یه آدرس سایتی بده من برم این وزنها رو بخونم لااقل یه چی یاد بگیرم

HRezaa در ‫۱ ماه قبل، دوشنبه ۶ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۰۱:۵۳ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب سوم در عشق و مستی و شور » بخش ۲۵ - مخاطبه شمع و پروانه:

درود بر روانت ای استاد سخن

که در محضرت فقط باید ساکت نشستن و شنیدن

امیر محمد توکلی تبار در ‫۱ ماه قبل، یکشنبه ۵ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۲۲:۵۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۷۴:

ملک‌ها را چه مندیلی به دست ...

در نسخه ی فروزان‌فر بجای چه ، چو آمده . ممنون میشم اصلاح کنید 

سیده فاطمه حسینی در ‫۱ ماه قبل، یکشنبه ۵ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۲۲:۲۵ در پاسخ به علی رستمی دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۹۳۳:

 خاکستر سنجاب: فکر می کنم در این بیت، کاربرد خاکستر برای جلا دادن آینه بیشتر مدنظر است تا باران و ابر. همچنین اشارۀ ظریفی به رنگ خاکستری سنجاب دارد. 

خاکستر بر مرآت زدن: نک. فرهنگ بهار عجم؛ ج 2؛ ص 762

سید مصطفی سامع در ‫۱ ماه قبل، یکشنبه ۵ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۹:۵۵ دربارهٔ امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۸۱:

دو ملک

 

عاصی ام پستم بدم لیکن خدا را می شناسم

آن یگانه ذات رحمان، کبریا را می شناسم

 

می دهم از جان گواهی ذات حق یکتا بود 

 خالق کل مالک هر دو سرا را می شناسم

 

در لحد گر پرسدم از پیر و مرشد دو ملک

  گویم آن شافع کل خیرالوراء را می شناسم

 

از کتابم گر بپرسد گویمش قرآن بود 

آیه آیه جزوه‌ها را سوره ها را می شناسم

 

از صراط مستقیم و هادی اش پرسد بگویم 

مرتضی شاه نجف شیر خدا را می شناسم

 

باز اگر پرسد ترا اعمال نیک است اندکی 

سر فکنده گویمش خیر النساء را می شناسم

 

گرچه باشد کیسه ام خالی ولی دارم امید

خط و سیر مجتبی میر سخا را می شناسم 

 

می برم نام از حسین ارباب خود با افتخار 

سامع ام من خسرو کرب و بلا را می شناسم  

 

یک به یک نام امامان را برم در نزد شان 

تا امام عصر پیر و مقتدا را می شناسم

HRezaa در ‫۱ ماه قبل، یکشنبه ۵ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۷:۲۷ دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۲۱ - تأسف بر مرگ شمس‌الدین محمد جهان پهلوان:

رحمت بر تو ای استاد سخن

حظی بینهایت بود خواندن اشعارت

سوره صادقی در ‫۱ ماه قبل، یکشنبه ۵ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۶:۴۵ دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۰ - در مدح شاه مظفرالدین قزل ارسلان:

ز ناف نکته نامش مشک ریزد چو ...

کمی با هوشمصنوعی مشورت کردم تا معنی‌ای برای این بیت درآورم. خیلی گنگ بود برایم. برداشت الانم اینست (اگر اشتباه است دوستان اصلاح فرمایند):

ناف کنایه از مرکز وجود، منشا. ناف نکته: اصل مطلب.

نامش مشک ریزد: نامش عطرآگین می‌کند/ نام او چنان خوش‌بوست که مانند مشک، عطر می‌پراکند.

به نظرم معنیش اینست که دارد می‌گوید : اصل مطلب اینست که وجودش چنان دلپذیر است که حتی از نامش نیز بوی عطر به مشام می‌رسد.

آهو غذایش سنبل است که سبب می‌شود مشک به آن خوشبویی بدنش بسازد. منظور احتمالا اینست که: وقتی وجود لطیف با زیبایی و خرد تغذیه شود، محصولی همچون مشک (یعنی چیزی ارزشمند، دلپذیر و ماندگار) به بار می‌آورد.

باز ربط دو مصرع کمی سست است به نظرم. هر نظر تکمیلی و اصلاحی مورد استقبال است!

 

احمد خرم‌آبادی‌زاد در ‫۱ ماه قبل، یکشنبه ۵ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۳:۳۴ دربارهٔ باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۳۶۱:

به استناد نسخه مرجع، «ریش دلم را» به جای «بر داغ ریشم» درست است.

به یاد داشته باشیم که «داغ» اثر به جا مانده از «زخم» است و نمک پاشیدن روی آن، آزار دهنده نخواهد بود.

 

*از دستکاری اسناد هویت ملی به هر بهانه‌ای، بپرهیزیم.

احمد خرم‌آبادی‌زاد در ‫۱ ماه قبل، یکشنبه ۵ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۳:۲۶ دربارهٔ باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۳۶۰:

به استناد نسخه مرجع، «مو» به جای «ما» و «مردن» به جای «رفتن» درست است.

 

*از دستکاری اسناد هویت ملی به هر بهانه‌ای–‌از جمله فارسی سازی، به روز رسانی و ...–بپرهیزیم.

رضا از کرمان در ‫۱ ماه قبل، یکشنبه ۵ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۳:۲۵ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۳ - نکوهیدن ناموسهای پوسیده را کی مانع ذوق ایمان و دلیل ضعف صدق‌اند و راه‌زن صد هزار ابله چنانک راه‌زن آن مخنث شده بودند گوسفندان و نمی‌یارست گذشتن و پرسیدن مخنث از چوپان کی این گوسفندان تو مرا عجب گزند گفت ای مردی و در تو رگ مردی هست همه فدای تو اند و اگر مخنثی هر یکی ترا اژدرهاست مخنثی دیگر هست کی چون گوسفندان را بیند در حال از راه باز گردد نیارد پرسیدن ترسد کی اگر بپرسم گوسفندان در من افتند و مرا بگزند:

در نبی بشنو بیانش از خدا آیت اشفقن ان یحملنها

 آقا کوروش درود

 پاسخ‌های بنده صرفا دانسته‌های  شخصی نیست وبنده هر زمان که مبادرت به درج پاسخ به شما یا سایر عزیزان مینمایم   بعضا مجبور به تحقیق ومطالعه میگردم  و به تبع آن خود نیز می آموزم پس جای تشکر از شماست  از  پرسشهای شما سپاسگزارم  وشهامت جنابعالی در طرح پرسش ستودنی است 

بله منظور عقایدی است که از سر تقلید جامعه در آدمی القا  میگردد 

  . 

آیه ۷۲ سوره احزاب (إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَیْنَ أَن یَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنسَانُ إِنَّهُ کَانَ ظَلُومًا جَهُولًا) به این معناست که خداوند امانت الهی را بر آسمان‌ها، زمین و کوه‌ها عرضه کرد، اما آنها از پذیرش آن سرباز زدند و از آن ترسیدند. در مقابل، انسان آن را پذیرفت، اما به دلیل عدم درک صحیح از قدر و منزلت این امانت و عواقب آن، ظالم و جاهل بود.    باتوجه به آیه اشاره شده در بیت  احتمال بالا مقصود مولانا  چیزی جز این نبوده عزیزم   و آن روح خدایی است که در کالبد ماست 

شاد باشی

محسن جهان در ‫۱ ماه قبل، یکشنبه ۵ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۳:۱۷ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۱۰۳ - عذر گفتن فقیر به شیخ:

تفسیر ابیات ۳۳ و ۳۴:

مولانا می‌فرماید که توانسته بر اندیشۀ خود فائق آید و نه مغلوبِ آن شود. چنانکه مثلاََ بنّا بر ساختمانی که می سازد غالب و مسلط است.

همه مردمان، مغلوب و مُسَخّرِ اندیشۀ خود هستند. و به همین دلیل نیز افسرده و اندوهگین هستند . 

«اندیشه» در این ابیات معادلِ خیال‌های یاوه است. آنان که افکارِ متشتت و پراکنده دارند هر روز حجمِ بسیاری از انرژی‌های روحی و جسمی خود را از دست می‌دهند.

در واقع هر کس باید غالب بر افکار خود باشد که در غیر اینصورت هر لحظه تحت تاثیر ذهن قرار گرفته و ضمن به هیجان درآمدن، آرامش خود را از دست می‌دهد.

احمد خرم‌آبادی‌زاد در ‫۱ ماه قبل، یکشنبه ۵ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۲:۵۶ دربارهٔ باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۳۵۶:

به استناد نسخه مرجع، «نَوینی» به جای «نبینی» درست است.

 

*از دستکاری اسنادهویت ملی–به هر بهانه‌ای–بپرهیزیم.

*فارسی سازی متون کهن، قطعا از توان ما در بررسی‌ها و پژوهش‌های زبانشاختی، خواهد کاست.

احمد خرم‌آبادی‌زاد در ‫۱ ماه قبل، یکشنبه ۵ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۲:۲۵ دربارهٔ باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۳۴۹:

شکل درست این دوبیتی در نسخه مرجع چنین است:

«زری چون مو نه اندر بوته‌ای بی/نه چون مو غم به دل اندوته‌ای بی»

«بجز شمعم به بالین همدمی نیست/که یار سوته‌دل، دل سوته‌ای بی»

۱
۵۸
۵۹
۶۰
۶۱
۶۲
۵۵۴۹