در عشق تو عقل سرنگون گشت
جان نیز خلاصهٔ جنون گشت
خود حال دلم چگونه گویم
کان کار به جان رسیده چون گشت
بر خاک درت به زاری زار
از بس که به خون بگشت خون گشت
خون دل ماست یا دل ماست
خونی که ز دیدهها برون گشت
درمان چه طلب کنم که عشقت
ما را سوی درد رهنمون گشت
آن مرغ که بود زیرکش نام
در دام بلای تو زبون گشت
لختی پر و بال زد به آخر
از پای فتاد و سرنگون گشت
تا دور شدم من از در تو
از ناله دلم چو ارغنون گشت
تا قوت عشق تو بدیدم
سرگشتگیم بسی فزون گشت
تا درد تو را خرید عطار
قد الفش بسان نون گشت
عطار که بود کشتهٔ تو
دریاب که کشتهتر کنون گشت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره احساسات عمیق و دردناک عشق است. شاعر از دست رفتن عقل و جنون در پی عشق سخن میگوید و به وضعیت دلش اشاره میکند که چگونه این عشق به جانش رسیده است. او از زاریاش در درگاه معشوق مینالد و به خون دلش که از چشمانش میریزد، اشاره میکند. عشقی که او را به درد و رنج میکشاند و مانند مرغی گرفتار در دام بلایی است که معشوق برای او به ارمغان آورده است. شاعر از سرگشتگی و اندوهی که در دوری از معشوق برایش پیش آمده، صحبت میکند و در نهایت به عطار اشاره میکند که خود نیز قربانی این عشق شده و حالا او نیز در وضعیت بدتری قرار دارد. در کل، شعر مجموعهای از عواطف شدید، درد و سردرگمی ناشی از عشق است.
هوش مصنوعی: در عشق تو، عقل و فکر به هم ریخت و جانم نیز به حالت جنون درآمد.
هوش مصنوعی: نمیدانم چگونه از حال و روز دلم بگویم، زیرا این وضعیت به حدی رسیده که به جانم نزدیک شده است.
هوش مصنوعی: بر زمین درب خانهات به شدت اشک میریزم، آنقدر که از شدت گریه به خون تبدیل شده است.
هوش مصنوعی: دل ما چنان پر از غم و اندوه است که اشکهایی که از چشمان ما سرازیر میشود، مظهر آن درد است.
هوش مصنوعی: چرا در جستجوی درمان باشم وقتی عشق تو ما را به سوی درد هدایت کرده است؟
هوش مصنوعی: آن پرندهای که همیشه نامش را زیر ستم تو میبرد، به خاطر بلا و سختیهای تو درمانده و بینوا شد.
هوش مصنوعی: پس از مدتی تلاش و کوشش، ناگهان از پا درآمد و به زمین افتاد.
هوش مصنوعی: وقتی از در تو دور شدم، ناله دل من مانند صدای حزنانگیزی تبدیل به یک ارغنون شد.
هوش مصنوعی: وقتی عشق تو را دیدم، دچار سرگشتگی و بلاتکلیفی بیشتری شدم.
هوش مصنوعی: عطار برای تقبل درد و رنج تو، به قد و قامت نان در آمد و به تعبیر دیگر، او به اندازه نان بزرگ شد و در این راه، خود را فدای درد تو کرد.
هوش مصنوعی: عطار که جان خود را فدای تو کرده، حالا بیشتر از همیشه، دردی را احساس میکند و به نوعی در دام گرفتار شده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال ۴ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.