چکامه در ۱۲ سال و ۱۰ ماه قبل، جمعه ۲۱ بهمن ۱۳۹۰، ساعت ۱۲:۵۳ دربارهٔ وحشی بافقی » فرهاد و شیرین » بخش ۱۳ - گفتار در ستایش عشق:
از آخر، بیت هفتم؛
"سد" به گمانم اشتباه است و باید "صد" نوشته میشد.
این اشتباه را در بخشهای دیگر نیز به کرّات دیدهام.
پروین موقتیان در ۱۲ سال و ۱۰ ماه قبل، جمعه ۲۱ بهمن ۱۳۹۰، ساعت ۱۲:۴۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۵۴:
در بیت هفتم ذالنون دارای غلط املایی است . تصحیح بفرمایید
ساربان عشق در ۱۲ سال و ۱۰ ماه قبل، جمعه ۲۱ بهمن ۱۳۹۰، ساعت ۰۳:۵۰ دربارهٔ وحشی بافقی » دیوان اشعار » ترکیبات » در ستایش میرمیران:
من واقعا" ار این شعر لذت بردم ،نمیدانم میر میران از نظر وحشی کیست،ولی من وقتی این شعرو میخونم یاد استاد ادبیاتم آقای حسن ب------- از س---- می افتم
ممنون از زحمات سایت گنجور
سیامک در ۱۲ سال و ۱۰ ماه قبل، جمعه ۲۱ بهمن ۱۳۹۰، ساعت ۰۲:۰۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۶۶:
در مصرع آخر، لطفاً "شب" را از "را" جدا کنید.
سیامک در ۱۲ سال و ۱۰ ماه قبل، جمعه ۲۱ بهمن ۱۳۹۰، ساعت ۰۱:۳۷ دربارهٔ پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۴۲ - مست و هشیار:
در جواب آقای آرمان؛
در مصرع اوّل بیت آخر، کاما (ویرگول) در جای درستی آمده است. "هشیار" صفتی است برای "مردم"، یعنی "مردم هشیار". این مصرع به زبان روان این گونه معنی می دهد: "گفت: مردم هوشیار باید [مردم] مست را حد (=تازیانه، شلاق) بزنند".
سیامک در ۱۲ سال و ۱۰ ماه قبل، جمعه ۲۱ بهمن ۱۳۹۰، ساعت ۰۱:۰۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۵۵:
در مصرع اوّل (یکبار به مردم و مرا کس نگریست)، "به" حرفِ اضافه نیست تا جدا نوشته شود. آن چنان که می دانید، در قدیم (و همچنین در نوشته های ادبی مدرن، به ویژه شعر) این "ب" در صرفِ افعال در زمان ماضی مطلق (گذشته ی ساده) به کار برده می شده است/می شود. بنابر این باید چسبیده نوشته شود: یکبار بمردم و مرا کس نگریست
عمر در ۱۲ سال و ۱۰ ماه قبل، پنجشنبه ۲۰ بهمن ۱۳۹۰، ساعت ۲۲:۱۹ دربارهٔ رهی معیری » چند قطعه » قطعهٔ ۱۶ - سایه اندوه:
خوب بود
سعید مزروعیان در ۱۲ سال و ۱۰ ماه قبل، پنجشنبه ۲۰ بهمن ۱۳۹۰، ساعت ۱۹:۴۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۵:
خواجه سلمان غزلی مشابه دارد
"بردمد صبح نشاط از مطلع جان غم مخور"
وین شب سودا رسد روزی بپایان غم مخور"
سعید مزروعیان در ۱۲ سال و ۱۰ ماه قبل، پنجشنبه ۲۰ بهمن ۱۳۹۰، ساعت ۱۹:۴۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۱:
ناصر بخارایی غزلی مشابه دارد"
میگذشت وزحیا چهره برافروخته بود
ای بسا خانه که از آتش او سوخته بود"
حمید دوستی نژاد در ۱۲ سال و ۱۰ ماه قبل، پنجشنبه ۲۰ بهمن ۱۳۹۰، ساعت ۱۷:۴۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۱:
من بیت آخر را اینگونه دیده ام :
چو حافظ در قناعت کوش و از دنیای دون بگذر
که یک جو منت دونان به صد من زر نمی ارزد
علی در ۱۲ سال و ۱۰ ماه قبل، پنجشنبه ۲۰ بهمن ۱۳۹۰، ساعت ۱۶:۴۵ دربارهٔ ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۴۴:
این شعر را که شما نوشته اید هم کوتاه است و ها پر اشتباه. درستش چنین است:
روزی ز سر سنگ عقابی به هوا خاست
وَاندر طلب طعمه پر و بال بیاراست
بر راستی بال نظر کرد و چنین گفت:
«امروز همه رویِ جهان زیر پر ماست،
بـر اوج چو پرواز کنم، از نظـر تــیز
میبینم اگر ذرّهای اندر تک دریاست
گر بر سر خـاشاک یکی پشّه بجنبد
جنبیدن آن پشّه عیان در نظر ماست.»
بسیار منی کـرد و ز تقدیر نترسید
بنگر که از این چرخ جفا پیشه چه برخاست
ناگـه ز کـمینگاه یکی سـخت کمانی
تیری ز قضای بد بگشاد بر او راست،
بـر بـال عـقاب آمـد آن تیر جـگر دوز
وز ابر مر او را بسوی خاک فرو کاست،
بر خـاک بیفتاد و بغلـتید چو ماهی
وانگاه پر خویش گشاد از چپ و از راست،
گفتا: «عجب است این که ز چوب است و ز آهن
این تیزی و تندیّ و پریدن ز کجا خاست؟!»
زی تیر نگه کرد و پر خویش بر او دید
گفتا: «ز که نالیم که از ماست که بر ماست.»
mohammad reza در ۱۲ سال و ۱۰ ماه قبل، پنجشنبه ۲۰ بهمن ۱۳۹۰، ساعت ۰۰:۰۹ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب سوم در فضیلت قناعت » حکایت شمارهٔ ۲۱:
با سلام
در بیت دوم "گفت چشم تنگ دنیا دوست را" صحیح است و یا " چشم تنگ مرد دنیا دوست را" ؟
با تشکر
حسین از مشهد در ۱۲ سال و ۱۰ ماه قبل، چهارشنبه ۱۹ بهمن ۱۳۹۰، ساعت ۲۰:۴۲ دربارهٔ عبید زاکانی » موش و گربه:
سلام
من متاسفم که اشتباه چاپی ای را که یکبار هم توسط دوست دیگری یادآوری شده است هنوز به چه علتی درست نشده است.
در بیت زیر:
گربه گفتا که موش گه خورده
من نیایم برون ز کرمانا
اشتباه شده است. مصرع اول چنین است:
گربه گفتا که شاه گه خورده.
دلیلش هم مشخص است:
خبر آوردهام برای شما
عزم جنگ کرده شاه موشانا
یا برو پای تخت در خدمت
یا که آماده باش جنگانا
سیدکاظم موسوی در ۱۲ سال و ۱۰ ماه قبل، چهارشنبه ۱۹ بهمن ۱۳۹۰، ساعت ۱۹:۵۷ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۶۱:
باسلام خدمت مازیار جان
پسرم وجود آخرت را قبولکردنش بسیار ساده است وبهترین استنادی که به ان میشودنمود همین دنیای مجازی اینترنت است که باچشم خود میبینی دنیایی بسیار بزرگ است درحالی که وجود خارجی ندارد ولی واقعیت دارد ودرثانی ایا تو به قضاوت تاریخ اعتماد نداری اینکه به سند احتیاج ندارد وهرمسلکی ان را قبول دارد
امین نوری در ۱۲ سال و ۱۰ ماه قبل، چهارشنبه ۱۹ بهمن ۱۳۹۰، ساعت ۱۲:۱۰ دربارهٔ سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۶ - در ستایش حضرت رسول (ص):
بیت هشتم "نتابد" صحیح است به جای "نتباد".
شروین پاداشپور در ۱۲ سال و ۱۰ ماه قبل، سهشنبه ۱۸ بهمن ۱۳۹۰، ساعت ۲۲:۴۰ دربارهٔ رضیالدین آرتیمانی » گوهر عشق:
با سلام و عرض ادب :)
متاسفانه نسخه یا مرجعی برای تطابق در اختیار ندارم .اما به نظر می رسه که بیت آخر(در دو مصراع) به لحاظ قافیه با هم نمی خونه :
مبادا مرهم داغم جز آتش
رضی خواهی به عالم گر دلی خوش
(آتش) و (خوش)
با سپاس و احترام
هاشمی در ۱۲ سال و ۱۰ ماه قبل، سهشنبه ۱۸ بهمن ۱۳۹۰، ساعت ۲۲:۳۷ دربارهٔ سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۱ - در ستایش حضرت رسول (ص):
با سلام
در بیت هشتم، کلمه کاهن (که آهن) به اشتباه کهن نوشته شده است.
rey در ۱۲ سال و ۱۰ ماه قبل، سهشنبه ۱۸ بهمن ۱۳۹۰، ساعت ۱۶:۱۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰۳:
gofte mishavad ke az zamane saghoon (yek amire torke oyghur 605 ) ke ba khod bala avard torkha daraye do zaban shodand )do kaman) (farsi va torki ke zabane khodeshan boode)-----------------hala agar anha yeki az an zabanhara (kamanhara) digar nadashte bashand che ziyani be maa mirasad. molavi dar in beyt eshare darad be khanate karaman ar anatoliye miyane ke say dar naboodiye zabane torki dar aanja dashtand.ba tashakor baradare shoma az vienna
مجتبی میرسمیعی در ۱۲ سال و ۱۰ ماه قبل، سهشنبه ۱۸ بهمن ۱۳۹۰، ساعت ۱۵:۰۲ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۱۷ - گریختن عیسی علیه السلام فراز کوه از احمقان:
گرمیت را دزدد و سردی دهد
همچو آن کو زیر کون سنگی نهد
اگر این چنین خوانده شود به مقصود نزدیکتر میشود :
گرمیت را دزدد و سردی دهد
همچو آن سنگی که زیر کون نهند
عبدالعزیز در ۱۲ سال و ۱۰ ماه قبل، جمعه ۲۱ بهمن ۱۳۹۰، ساعت ۱۶:۱۸ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۷۸ - انابت آن طالب گنج به حق تعالی بعد از طلب بسیار و عجز و اضطرار کی ای ولی الاظهار تو کن این پنهان را آشکار: