گنجور

 
رودکی

با خردومند بی‌وفا بوَد این بخت

خویشتن خویش را بکوش تو یک لخت

خود خور و خود ده کجا نبود پشیمان

هر که بداد و بخورد از آن چه که بَلْفَخْت

 
 
 
سوزنی سمرقندی

ای خر دجال گرگ یوسف خوانی

خود را این بذله لطیف کپک مخت

گرگ و خری هم بر آهن مثال که خنثی

دخت و پسر هم پسر نفایه و هم دخت

گر خریا گرگ پوست از تو کنم باز

[...]

جیحون یزدی

پار در این بزم و این بساط و همین تخت

سعدالملک آرمیده بود جوان بخت

امروز از سست کار کرده و یا سخت

شعر منش حاصل است نی زر و نی رخت

ادیب الممالک

رایت و دیهیم و خاتم و کمر و تخت

باد مبارک به شهریار جوان بخت

شاه محمد علی که پنجه عزمش

آسان از هم گشوده هر گره سخت

ای ملک از فره جلوس تو امروز

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه