امین کیخا در ۱۱ سال و ۴ ماه قبل، سهشنبه ۱۰ دی ۱۳۹۲، ساعت ۲۰:۰۸ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۳۶ - آزاد شدن بلقیس از ملک و مست شدن او از شوق ایمان و التفات همت او از همهٔ ملک منقطع شدن وقت هجرت الا از تخت:
از رقت رقیق به عربی لغت رکاک را هم داریم که نانی است نازک .
امین کیخا در ۱۱ سال و ۴ ماه قبل، سهشنبه ۱۰ دی ۱۳۹۲، ساعت ۱۹:۵۸ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۳۶ - آزاد شدن بلقیس از ملک و مست شدن او از شوق ایمان و التفات همت او از همهٔ ملک منقطع شدن وقت هجرت الا از تخت:
امیدوار نیکبختم قران کتابی است انسان ساز و هدایت و مژده ای بر گروایان و در آن نکته ها از دانش فراوانند ولی زنهار نباید به آن به چشم سر نگریست که چشم دل می خواهد برادر . باید بر فرمانش گردن نهاد و خوی بپیراست و جان بویراست !
امین کیخا در ۱۱ سال و ۴ ماه قبل، سهشنبه ۱۰ دی ۱۳۹۲، ساعت ۱۹:۵۵ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۳۵ - بقیهٔ قصهٔ اهل سبا و نصیحت و ارشاد سلیمان علیهالسلام آل بلقیس را هر یکی را اندر خور خود و مشکلات دین و دل او و صید کردن هر جنس مرغ ضمیری به صفیر آن جنس مرغ و طعمهٔ او:
دوستان بی نوا را همه می دانیم بانوا را فراموش نکنیم زیباست .
امین کیخا در ۱۱ سال و ۴ ماه قبل، سهشنبه ۱۰ دی ۱۳۹۲، ساعت ۱۹:۵۲ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۳۴ - باقی قصهٔ ابراهیم ادهم قدسالله سره:
از مژده لغت مژده ور را هم داریم یعنی بشار !
امین کیخا در ۱۱ سال و ۴ ماه قبل، سهشنبه ۱۰ دی ۱۳۹۲، ساعت ۱۹:۵۰ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۳۴ - باقی قصهٔ ابراهیم ادهم قدسالله سره:
مانا از مانستن یعنی به نظر آمدن شبیه بودن ، مانا همان معنا هم هست و نیز مانوک را هم همین نویسند .
امین کیخا در ۱۱ سال و ۴ ماه قبل، سهشنبه ۱۰ دی ۱۳۹۲، ساعت ۱۹:۴۹ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۳۳ - پیدا کردن سلیمان علیهالسلام کی مرا خالصا لامر الله جهدست در ایمان تو یک ذره غرضی نیست مرا نه در نفس تو و حسن تو و نه در ملک تو خود بینی چون چشم جان باز شود به نورالله:
دود یا گرد از چیزی برآوردن یعنی دمارش را در آوردن .
امین کیخا در ۱۱ سال و ۴ ماه قبل، سهشنبه ۱۰ دی ۱۳۹۲، ساعت ۱۹:۴۷ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۳۳ - پیدا کردن سلیمان علیهالسلام کی مرا خالصا لامر الله جهدست در ایمان تو یک ذره غرضی نیست مرا نه در نفس تو و حسن تو و نه در ملک تو خود بینی چون چشم جان باز شود به نورالله:
Temple یعنی معبد و contemplation یعنی مکاشفه و این نام کتابی ست از گفتار هانری کربن که مردی بود به جان شرقی و به تن غربی .
امین کیخا در ۱۱ سال و ۴ ماه قبل، سهشنبه ۱۰ دی ۱۳۹۲، ساعت ۱۹:۴۲ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۳۲ - تهدید فرستادن سلیمان علیهالسلام پیش بلقیس کی اصرار میندیش بر شرک و تاخیر مکن:
غوط از غوطه است ولی نگارشش درست نیست یعنی غوط از گوت یا گود است و فارسی است باید غوت یا غوته نوشته شود .
امین کیخا در ۱۱ سال و ۴ ماه قبل، سهشنبه ۱۰ دی ۱۳۹۲، ساعت ۱۵:۳۶ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۳۱ - حکایت آن مرد تشنه کی از سر جوز بن جوز میریخت در جوی آب کی در گو بود و به آب نمیرسید تا به افتادن جوز بانگ آب# بشنود و او را چو سماع خوش بانگ آب اندر طرب میآورد:
چه مایه این لغت جانشناس زیباست !
امین کیخا در ۱۱ سال و ۴ ماه قبل، سهشنبه ۱۰ دی ۱۳۹۲، ساعت ۱۵:۲۹ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۲۹ - تحریض سلیمان علیهالسلام مر رسولان را بر تعجیل به هجرت بلقیس بهر ایمان:
رب هب لی حکم و الحقنی بالصالحین
امین کیخا در ۱۱ سال و ۴ ماه قبل، سهشنبه ۱۰ دی ۱۳۹۲، ساعت ۱۵:۱۵ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۲۷ - دیدن درویش جماعت مشایخ را در خواب و درخواست کردن روزی حلال بیمشغول شدن به کسب و از عبادت ماندن و ارشاد ایشان او را و میوههای تلخ و ترش کوهی بر وی شیرین شدن به داد آن مشایخ:
البته افزون کنم که از تبار پرستی و نژاد پرستی بیزارم که چشم را کور می کند و من هرگز این گونه نبوده ام و نیستم . ولی دوست داشتن مملکت و ملت خود از ایمان است .
امین کیخا در ۱۱ سال و ۴ ماه قبل، سهشنبه ۱۰ دی ۱۳۹۲، ساعت ۱۵:۰۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۳:
درود به شیر زرد . اردشیر را برخی ارتخت شیر معنی می کنند یعنی شیر زرد .
شهریار۷۰ در ۱۱ سال و ۴ ماه قبل، سهشنبه ۱۰ دی ۱۳۹۲، ساعت ۱۴:۳۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۵۹:
با سلام و درود خدمت تمامی دوستان
به گمانم مطلع غزل با وه شروع میشود یا خوانش با وه دست کم زیبـــــــاتر بنماید، باری.
از جهت معنا و مفهوم همانند اکثر آثاری که من از جلالالدین بلخی بزرگ خواندهام ، وی ذهن آدمی را چنان مجذوب خود میکند که تمامی صنایع و پارادوکسهای لطیف ادبیاش ، در اوّل نظر از جلوی چشمهای خواننده فرار میکنند و گویی کلامش خالی از هرگونه آرایه و صنعت ادبی است. حال آنکه شاید اگر معلمی بخواهد صنعت پارادوکس را به دانشجویی یاد دهد ، از این اثر کاملتر و زیباتر نیابد.
از ادیب بزرگوار شمسالحق خواهش دارم هرآنچه که در حد من و امثال من است و از این غزل برمیآید را دریغ ندارد و به سمع برساند.
رضا در ۱۱ سال و ۴ ماه قبل، سهشنبه ۱۰ دی ۱۳۹۲، ساعت ۱۳:۵۸ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۲:
من برای مصرع اول بیت اول (هر که سودای تو دارد چه غم از هر که جهانش) از جناب دکتر مهدی نوریان،استاد دانشکده ی ادبیات اصفهان پرسیدم و ایشون چنین جواب دادند:
یکی از ویژگی های بارز شعر سعدی حذف است. یعنی گاهی کلمه ای یا عبارتی را بکلی حذف می کند، اما کلام آن قدر بلیغ است که خللی در معنی ایجاد نمی شود.
مثلا: شب چو عقد نماز بر بندم/(در این فکر فرو می روم که) چه خورد بامداد فرزندم.
تمام آنچه در پرانتز آمده، حذف شده است.در مورد سؤال شما، ش ضمیر جابه جا شده: چه غمش از (هر که در) جهان (است).
حذف ها را می بینید؟ این کار سعدیست. بی دلیل که کسی افصح المتکلمین نمی شود.
اردشیر در ۱۱ سال و ۴ ماه قبل، سهشنبه ۱۰ دی ۱۳۹۲، ساعت ۱۳:۴۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۸:
با سلام
نخست اینکه از تلاشهای خانم رجایی که در غزلیات دیگر نیز سعی در ارایه معانی داشته اند سپاسگذارم حافظ بزرگ در این غزل به رفیق هم اشاره دارند اما ان کسی که حافظ خواهان اوست کسی است که به تفسیر خانم رجایی به راحتی خام نخواهد شد بارها شاعر به فانی بودن ایام عمر و لذت از داشته ها اشاره داشته اند غزلی پر محتوا که تفسیر های گوناگون میتوان بر ان نوشت
جواد انصاری در ۱۱ سال و ۴ ماه قبل، سهشنبه ۱۰ دی ۱۳۹۲، ساعت ۱۱:۱۶ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۶ - زندان زندگی:
این ابیات نیز ظاهرا مربوط به سروده شهریار است:
گاهی به کوه و گاه به صحرا گریستم
هرجا که گفت مهر تو آنجا گریستم
توفان نوح زنده شد از اشک چشم من
با اینکه از غمت به مدارا گریستم
یارب چه چشمه ای است محبت که من از آن
یک قطره ای چشیدم ودریا گریستم
با تشکر - انصاری
lمصطفی بیات در ۱۱ سال و ۴ ماه قبل، سهشنبه ۱۰ دی ۱۳۹۲، ساعت ۱۰:۳۷ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۲:
شیعه یاسنی بودن ابوسعید دردی را دوا نمکند مهم انست تو کی باشی وبتوانی نامی از خود به ماندگار بگذاری درضمن شرط مسامانی به شیعه یا سنی بودن نیست واینکه در تاریخ جز نیکی از ایشان یادنمیشود مهم این است که از تو به زیبای یاد کنند
اردشیر در ۱۱ سال و ۴ ماه قبل، سهشنبه ۱۰ دی ۱۳۹۲، ساعت ۰۹:۱۷ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۵۵۵:
با توجه به بررسی های اینجانب و دانش ناچیز و البته بیان و محتوی رباعی به نظر این رباعی منتسب به حکیم بزرگ عمر خیام است البته خیام فقط پرسشگر نیست نیست بلکه او شاید زودتر از دوستان خویش به شناخت رسیده است , تنها تفاوت این اندیشمند بزرگ در نحوه جهان بینی وست که اورا از هم سلکان خویش متمایز ساخته است به نظر بنده خیام بزرگ براساس نوع نگرش خویش به کمال و شناخت نیز رسیده و پرسشهای او از منظر شک و بی اطلاعی ایشان نیست
با احترام
اردشیر در ۱۱ سال و ۴ ماه قبل، سهشنبه ۱۰ دی ۱۳۹۲، ساعت ۰۸:۴۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۳:
استاد عزیز
اردشیر هستم که تاکنون با نام ناشناس , نظراتم خاطر عزیزان را مکدر ساخته است زین پس با نام خویش در این جولانگاه با طراوت حاضر شده و از دانش بزرگواران و اساتید خویش بهره خواهم برد , به حتم حافظ شیرازی در این غزل بانگ می زند که استفاده از نیروی فکر تنها راه برون رفت از خرافات است برای خواجه شیراز حرف مردم مهم نیست در ابیات نخست این موضوع کامل پدیدار است , البته که این طرز بیان از شاخص های استاد بزرگی چون حافظ می باشد
امین کیخا در ۱۱ سال و ۴ ماه قبل، سهشنبه ۱۰ دی ۱۳۹۲، ساعت ۲۰:۱۰ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۳۶ - آزاد شدن بلقیس از ملک و مست شدن او از شوق ایمان و التفات همت او از همهٔ ملک منقطع شدن وقت هجرت الا از تخت: