بخش ۳۱ - حکایت آن مرد تشنه کی از سر جوز بن جوز میریخت در جوی آب کی در گو بود و به آب نمیرسید تا به افتادن جوز بانگ آب# بشنود و او را چو سماع خوش بانگ آب اندر طرب میآورد
در نغولی بود آب آن تشنه راند
بر درخت جوز جوزی میفشاند
میفتاد از جوزبن جوز اندر آب
بانگ میآمد همی دید او حباب
عاقلی گفتش که بگذار ای فتی
جوزها خود تشنگی آرد ترا
بیشتر در آب میافتد ثمر
آب در پستیست از تو دور در
تا تو از بالا فرو آیی به زور
آب جویش برده باشد تا به دور
گفت قصدم زین فشاندن جوز نیست
تیزتر بنگر برین ظاهر مهایست
قصد من آنست که آید بانگ آب
هم ببینم بر سر آب این حباب
تشنه را خود شغل چه بود در جهان
گرد پای حوض گشتن جاودان
گرد جو و گرد آب و بانگ آب
همچو حاجی طایف کعبهٔ صواب
همچنان مقصود من زین مثنوی
ای ضیاء الحق حسامالدین توی
مثنوی اندر فروع و در اصول
جمله آن تست کردستی قبول
در قبول آرند شاهان نیک و بد
چون قبول آرند نبود بیش رد
چون نهالی کاشتی آبش بده
چون گشادش دادهای بگشا گره
قصدم از الفاظ او راز توست
قصدم از انشایش آواز توست
پیش من آوازت آواز خداست
عاشق از معشوق حاشا که جداست
اتصالی بیتکیف بیقیاس
هست ربالناس را با جان ناس
لیک گفتم ناس من نسناس نی
ناس غیر جان جاناشناس نی
ناس مردم باشد و کو مردمی
تو سر مردم ندیدستی دمی
ما رمیت اذ رمیت خواندهای
لیک جسمی در تجزی ماندهای
ملک جسمت را چو بلقیس ای غبی
ترک کن بهر سلیمان نبی
میکنم لا حول نه از گفت خویش
بلک از وسواس آن اندیشه کیش
کو خیالی میکند در گفت من
در دل از وسواس و انکارات ظن
میکنم لا حول یعنی چاره نیست
چون ترا در دل بضدم گفتنیست
چونک گفت من گرفتت در گلو
من خمش کردم تو آن خود بگو
آن یکی نایی خوش نی میزدست
ناگهان از مقعدش بادی بجست
نای را بر کون نهاد او که ز من
گر تو بهتر میزنی بستان بزن
ای مسلمان خود ادب اندر طلب
نیست الا حمل از هر بیادب
هر که را بینی شکایت میکند
که فلان کس راست طبع و خوی بد
این شکایتگر بدان که بدخو است
که مر آن بدخوی را او بدگو است
زانک خوشخو آن بود کو در خمول
باشد از بدخو و بدطبعان حمول
لیک در شیخ آن گله ز آمر خداست
نه پی خشم و ممارات و هواست
آن شکایت نیست هست اصلاح جان
چون شکایت کردن پیغامبران
ناحمولی انبیا از امر دان
ورنه حمالست بد را حلمشان
طبع را کشتند در حمل بدی
ناحمولی گر بود هست ایزدی
ای سلیمان در میان زاغ و باز
حلم حق شو با همه مرغان بساز
ای دو صد بلقیس حلمت را زبون
که اهد قومی انهم لا یعلمون
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این متن، مثنوی به گشت و گذار در دنیای انسانی و معنای واقعی زندگی اشاره دارد. راوی به تشنگی و تمایل انسانها به فهم و شناخت میپردازد و میگوید که انسانها همواره در پی حقیقت و آب حیات هستند، اما ممکن است در این مسیر گمراه شوند. او به یک عاقل اشاره میکند که به فرد تشنه میگوید جوزها خود تشنگی را از بین نخواهند برد و از او میخواهد که برای یافتن حقیقت، خود را به آب برساند.
راوی سپس به اهمیت نگریستن به ذات و معنای واقعی زندگی، درک عارفانه از اوضاع و احوال و همچنین پرهیز از قضاوت بر اساس ظواهر میپردازد. او افسوس میخورد که انسانها به اشتباه به دنبال مادیات و قضاوتهای سطحی هستند و از درون خود غافلاند.
در نهایت، راوی به لزوم حلم و بردباری در برابر بدیها اشاره میکند و بر اهمیت اصلاح نفس و نیکوکرداری تأکید دارد. او بر این باور است که پیامبران همواره در پی اصلاح روح انسانها بودهاند و این دوگانگی روانی را که به نافرمانی و بدخلقی منجر میشود، باید درک کرد.
هوش مصنوعی: در محلی، آب آن تشنه گیاه را به سمت درخت جوز میراند و جوزی از آن درخت بر روی زمین میافتاد.
هوش مصنوعی: از درخت جوز، جوزهایی به آب میافتاد و صدای حبابهایی که در آب ایجاد میشد را میشنید. او این حبابها را میدید.
هوش مصنوعی: عاقل به او گفت: «بهتر است که جوزها را کنار بگذاری تا این تشنگی تو را فرسوده نکند.»
هوش مصنوعی: میوهها بیشتر در آب میافتند؛ این به این معنی است که تأثیر آب (آب و هوا) در جایی که پستتر و دورتر از تو است، بیشتر است.
هوش مصنوعی: تا زمانی که تو از بالا بیایی، آب جوی به زور تو را برده و دور میبرد.
هوش مصنوعی: من به تو میگویم که هدف من از این کار تنها پخش جوز نیست، بلکه با دقت بیشتری به این ظاهر نگاه کن که در واقع یک ماه درخشان است.
هوش مصنوعی: من میخواهم صدای آب را بشنوم و همچنین ببینم که این حباب بر روی سطح آب چگونه قرار دارد.
هوش مصنوعی: تشنه در این دنیا چه کار میتواند بکند جز اینکه بیپایان دور حوض بچرخد و آرزو کند؟
هوش مصنوعی: گرد و غبار حاصل از حرکت آب و صدای جریان آن، مشابه حالتی است که حاجی ای که به زیارت کعبه رفته است، در گرد و غبار و شوق و هیجان سفر قرار دارد.
هوش مصنوعی: مقصود من از نوشتن این مثنوی، تویی ای نور حق، حسامالدین.
هوش مصنوعی: این متنی اشاره به این دارد که این کتاب (مثنوی) شامل تمام مطالب و مباحث اصلی و جزئیات همگی میباشد و شما آن را به خوبی درک کردهاید.
هوش مصنوعی: شاهان هر آنچه را که نیک و بد باشد، قبول میکنند و هیچ چیز را رد نمیکنند.
هوش مصنوعی: وقتی درختی کاشتی، باید به آن آب بدهی و از آن مراقبت کنی. حالا که آن را بزرگ کردهای، باید مشکلاتش را برطرف کنی و به رشد آن کمک کنی.
هوش مصنوعی: من از کلمات او به دنبال راز تو هستم و هدفم از نوشتههایش بیان صدای توست.
هوش مصنوعی: وقتی تو میخوانی، صدای تو برای من مانند صدای خداست و هیچ عشقی نمیتواند از محبوبش جدا باشد.
هوش مصنوعی: اتصالی وجود دارد که قابل توصیف و مقایسه نیست و این ارتباط ویژهای است که پروردگار با روح انسانها برقرار میکند.
هوش مصنوعی: اما گفتم مردم من مانند انسانهای دیگر نیستند و تنها افرادی که جانشناس هستند، میتوانند آنها را بشناسند.
هوش مصنوعی: مردم عادت دارند به دیگران نگاه کنند و قضاوت کنند، اما آیا تو هیچگاه به خودت و رفتارهایت نگاهی انداختهای؟
هوش مصنوعی: تو وقتی سنگ پرتاب کردی، در واقع من آن را پرتاب کردهام، اما تو فقط به ظواهر آن توجه کردهای و به عمق ماجرا نرسیدهای.
هوش مصنوعی: ای غبی، مانند بلقیس، از جسمت بگذر و به سوی سلیمان نبی برو.
هوش مصنوعی: من از ناتوانی خود سخن نمیگویم، بلکه به خاطر وسوسهای است که آن فکر به سراغم میآورد.
هوش مصنوعی: شخصی در دلش از افکار وسواسگونه و تردیدها شکایت میکند، در حالی که دیگران فقط به حرفهای او گوش میدهند و به درون او پی نمیبرند.
هوش مصنوعی: من ناچارم که بگویم هیچ راهی وجود ندارد، زیرا در دل من چیزهایی درباره تو وجود دارد که باید بیان شود.
هوش مصنوعی: وقتی که او گفت "من تو را در گلویم گرفتم"، من اما سکوت کردم و تو باید خودت تعبیر کنی.
هوش مصنوعی: یک نفر با نواختن نی کار میکرد، ناگهان از پشتش صدای بادی بلند شد.
هوش مصنوعی: او نای را بر پای گذاشت و گفت: اگر تو از من بهتر مینوازی، پس بزن و بگذار تا صدای زیباتر را بشنویم.
هوش مصنوعی: ای مسلمان، برای جستجوی ادب و تربیت نیاز نیست که فقط از افراد بیادب و ناپسند قطع رابطه کنی.
هوش مصنوعی: هر کس که میبینی از دیگری گله میکند و میگوید که آن شخص دارای رفتار و خلق و خوی بدی است.
هوش مصنوعی: شکایتکننده باید بداند که خود او نیز دارای روحیه بدی است، زیرا کسی که بدخلق است، همیشه در پی انتقاد از دیگران است.
هوش مصنوعی: انسان خوب کسی است که در سکوت و آرامش زندگی میکند و در برابر بدخلقها و افراد منفی تأثیر نمیپذیرد.
هوش مصنوعی: اما در مورد آن شیخ، این موضوع از خواست خدا ناشی میشود و نه به خاطر خشم، درگیری و هوای نفس انسان.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که وقتی کسی شکایت میکند، این به خودی خود به معنای نارضایتی نیست؛ بلکه هدف از آن تأثیرگذاری و بهبود وضعیت روحی و روانی است، مشابه نحوهی بیان پیامبران که از مشکلات و نواقص جامعه صحبت میکنند تا به اصلاح و بهبود جامعه کمک کنند.
هوش مصنوعی: نبیان از نادانیها و خطاهای مردم نمیگذرند و در برابر آنها صبر و شکیبایی دارند، چرا که اگر صبر نمیکردند، کارشان به جایی نمیرسید و بار خطاها را نمیتوانستند تحمل کنند.
هوش مصنوعی: طبیعت انسان در برابر بدیهای غیرقابل تحمل نابود میشود، اگرچه وجودی الهی و برتر در زندگیاش وجود دارد.
هوش مصنوعی: ای سلیمان، با وجود زاغ و باز، صبر و بردباری را در پیش بگیر و با همه پرندگان کنار بیایی.
هوش مصنوعی: دو صد بلقیس، صبر و بردباری تو را به زبان میآورد، زیرا افرادی که در اطراف تو هستند، از علم و درک بهرهمند نیستند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال ۱۴ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.