گنجور

حاشیه‌ها

sasha mft در ‫۹ سال و ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۱۸ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۱۰:۳۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲:

با سلام خیلی ممنون میشم در مورد مصرع :
از عشق گشته دال الف بی‌عشق الف چون دال‌ها
توضیح داده بشه

حسین در ‫۹ سال و ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۱۸ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۰۸:۳۰ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۶۰:

سلام
متاسفانه عادت بعضی ها شده که هر اندیشه و اعتقادی رو به زور به اندازه ی قالب ذهنی و اعتقادی خودشون بکنن و به این صورت خیالشون از بابت دین و ایمان و... خودشون راحت بشه
کلام خیام بسیار واضح و بسیار هم منطقی است. لزومی به تفصیل و تاویل نیست
اگر کسی واقعا میدونه که آمدن و رفتن از بهر چه بود، هنوز هم بعد هفتصد هشتصد سال دیر نشده... بفرمایید عرضه کنید تا ما هم بدونیم... به گوش خیام عزیز هم میرسونم که حرفشو پس بگیره
واقعیت اینه که هیچ دین و آیینی هنوز پاسخی به این سوالات ندادن... فقط یه سری حرفهای سطحی و بی معنی مثل "الا لیعبدون" و... که باز انسان رو توی سردر گمی خودش رها میکنه

حسین در ‫۹ سال و ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۱۸ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۰۸:۰۹ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۲۲:

استاد حسین خواجه امیری ( ایرج ) با تار استاد جلیل شهناز و همراهی استاد ناصر افتتاح این غزل را به زیبایی تمام در ماهور و در تلویزیون ملی ایران اجرا کرده اند.

سید محسن در ‫۹ سال و ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۱۸ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۰۷:۳۹ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۵ - روان شدن خواجه به سوی ده:

سلام خدمت همه علاقه مندان به شعر و ادب فارسی ،
مذمت روستایی در بعضی از روایات وارده از حضرات معصومین علیه السلام نیز آمده است و علت این مذمت بخاطر بخاطر ذات روستایی نیست بلکه بخاطر آن است که در آن دوره روستا چند صفت مذموم داشت
اول اینکه سواد در روستا وجود نداشت و گر هم داشت بسیار اندک بود و علاقه به علم آموزی رونق نداشت و در روایتی آمده است انسان یا عالم است یا متعلم(دانش آموز) و از گروه سوم بعنوان همج رعا یاد شده است یعنی گوسفندان سرگردان
دوم اینکه تعصب در روستا شدید بود و جایی که تعصب باشد از پذیرش حق استنکاف می شود همانطور که در بیان روایات ما از عرب ها بعنوان قوم متعصب یاد می شود و حتی آمده است که اگر اسلام در غیر عرب ظهور میکرد عربها از پذیرش آن امتناع می کردند
بنا بر این بخاطر وجود این دو خصیصه یعنی بی سوادی و عصبیت در میان اهالی روستا مورد مذمت بودند و هرجا که این دو صفت باشد مورد مذمت خواهد بود و البته این دو صفت در روستا رخت بر بسته و بسیاری از اهالی روستا اهل علم بوده و فرزندان خود را نیز به علم آموزی و طی مدارج عالیه ترغیب می کنند
لذا این شعر باید در محدوده زمانی قدیم تفسیر شود و امروز موضوعیت ندئارد

عبدالعزیز در ‫۹ سال و ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۱۸ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۰۶:۴۹ دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۶۸:

در ادبیات ما عیسی و خر عیسی تبدیل به نماد روح انسان و جسمش شده است بعبارت دیگر روح عیسی گونه سوار بر خر جسم می باشد اما در این بیت میفرماید که بعد از مرگ یعنی پیاده شدن عیسای روح از خر جسم باز هم جای نگرانی نیست چون این بار مرکب تیزرو تری به روح داده میشود که میتواند سیر آسمان کند بقول مولانا
هین تویی که بی بدن داری بدن
پس چه میترسی ز جان بیرون شدن

بابک در ‫۹ سال و ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۱۸ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۰۲:۴۴ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۸۳:

اگر کمی در مورد دین هندوان مطالعه کرده باشید میدانید که برای آنان گاو یک موجود مقدس است، دلیل و چرا آن از حوصله این مختصر نوشته خارج می باشد، ولی آنرا پرستش نمی کنند(شاید برخی از عوام کنند)،همانگونه که زرتشتیان آتش را مقدس میشمارند ولی نه پرستش و مسلمانان کعبه را.

بابک در ‫۹ سال و ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۱۸ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۰۱:۳۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۸:

زود کلیک شد، این از قلم افتاد:
همی گوش کن چو گوید این دل ریش
که من گفتم دل، تو چسبیدی بدان ریش!
بر قرار باشی أخّاذ المآخذ

بابک در ‫۹ سال و ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۱۸ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۰۱:۰۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۸:

احسان گرامی،
سپاس بیکران از شما.
ورد زبانم چنین است:
این "زِ" و "تِ" و "سه" کُشت مرا!

محسن در ‫۹ سال و ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۱۸ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۰۰:۳۸ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۰:

سعدی توکیستی شعری خیلی خوب بود

ساغر در ‫۹ سال و ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۱۸ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۰۰:۳۶ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۵:

در مصرع دوم بیت هشتم، "حجیز" درست است نه "حجاز". هر دو به یک معنی اند ولی برای حفظ قافیه بی شک حجیز باید نوشته شود.

نجمه در ‫۹ سال و ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۱۸ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۰۰:۳۱ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » ترجیع بند:

در بیت چهارم از بند سیزدهم، «می‌آرد وجد و می‌برد هوش» به اشتباه «می‌آرد و جد و می‌برد هوش» تایپ شده.
این مصراع در تصحیح دکتر یوسفی به این صورت آمده‌است: «می‌آید و می‌برد دل از هوش».
در بیت هفتم از بند هجدهم، «چو» اشتباها «چون» نوشته شده‌است.

دکتر ترابی در ‫۹ سال و ۱۱ ماه قبل، چهارشنبه ۱۷ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۲۲:۱۷ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۱۵:

بر آتش تونشستیم و دود شوق بر آمد
تو ساعتی ننشستی، که آتشی بنشانی
گمان نمی برم کسی قندی بدین شیرینی آفریده باشد .

کسرا در ‫۹ سال و ۱۱ ماه قبل، چهارشنبه ۱۷ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۲۲:۱۵ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۱۲۳:

چه خوش سلیقه باریکلا... بهشت رو با دوست میخواد...

کسرا در ‫۹ سال و ۱۱ ماه قبل، چهارشنبه ۱۷ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۲۲:۰۱ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۱۱۵:

به به.. واقعا پر معنی و زیبا بود

روفیا در ‫۹ سال و ۱۱ ماه قبل، چهارشنبه ۱۷ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۲۱:۵۲ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۸۳:

مسلمان گر بدانستی که بت چیست
یقین کردی که دین در بت پرستی است

کسرا در ‫۹ سال و ۱۱ ماه قبل، چهارشنبه ۱۷ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۲۱:۴۸ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۸۳:

این رباعی رو باید مردم کشور دوست و همسایه هند روزی 100 بار بخونند...

ناشناس در ‫۹ سال و ۱۱ ماه قبل، چهارشنبه ۱۷ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۲۱:۱۶ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اسکندر » بخش ۲:

دانش پارسیان گذشته فوق العاده است ،حیف که نمیذارن به أصل سرزمینمون برگردیم تا از زندگی لذت ببریم ،. گله من از گرگ نیست آن چه که بر ماست شبان میکنند

روفیا در ‫۹ سال و ۱۱ ماه قبل، چهارشنبه ۱۷ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۱۹:۲۵ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۱۰۷ - حکایت آن شخص کی از ترس خویشتن را در خانه‌ای انداخت رخ زرد چون زعفران لبها کبود چون نیل دست لرزان چون برگ درخت خداوند خانه پرسید کی خیرست چه واقعه است گفت بیرون خر می‌گیرند به سخره گفت مبارک خر می‌گیرند تو خر نیستی چه می‌ترسی گفت خر به جد می‌گیرند تمییز برخاسته است امروز ترسم کی مرا خر گیرند:

مثالی جالب به ذهنم رسید .
بارها از آدمیان شنیده ایم که از دیگران گله دارند که من برای فلانی چنین و چنان کرده ام . به او لطف کرده ام . ولی او قدر ناشناس بوده یا پاسخ مرا با بدی داده یا جبران نکرده است !!!!
پرسش من از این افراد این است که اگر شما آن خوبی ها را در انتظار پاسخی از آن سو انجام دادید فکر نمی کنید که این اصلا لطف نبوده بلکه یک داد و ستد غیر علمی بوده است ؟
شما معامله ای انجام دادید بدون تنظیم یک قرارداد شفاف و طرف معامله تان یا نمیداند که شما معامله کردید یا خود را به نادانی میزند . این همان فقدان قوه تمییز بین لطف و معامله است .

روفیا در ‫۹ سال و ۱۱ ماه قبل، چهارشنبه ۱۷ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۱۹:۱۱ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۱۰۷ - حکایت آن شخص کی از ترس خویشتن را در خانه‌ای انداخت رخ زرد چون زعفران لبها کبود چون نیل دست لرزان چون برگ درخت خداوند خانه پرسید کی خیرست چه واقعه است گفت بیرون خر می‌گیرند به سخره گفت مبارک خر می‌گیرند تو خر نیستی چه می‌ترسی گفت خر به جد می‌گیرند تمییز برخاسته است امروز ترسم کی مرا خر گیرند:

سلام آقای امین کیخای گرامی
جایتان در گنجور بسیار خالیست .
دانستن ریشه و معنای دقیق واژگان از دیدگاه چون شمایی براستی یاریگر رشد فرهنگ و دانش و داناییست .
امروز شدیدا تحت تاثیر معنای واژه تمییز بودم و اینکه چه مفهوم گسترده ای دارد !
تمییز به معنای قوه جدا کردن چیز های ظاهرا مشابه است .
معادل انگلیسی آن distinct یا distinguish بوده و discriminate به معنای تبعیض و indiscriminate به معنای فاقد تبعیض یا یکسره می باشد .
اینجا گویی مولانا از ترسی پنهان در اعماق وجود مردم سخن می گوید . هراسانند که خر گیران فاقد قوه تشخیص خر از آدمی هستند و چه بسا صاحب خر را به جای خر برند چون ظاهرا هر دو از جنس گوشت و خون و هر دو پستاندار و شبیه هستند .
که مولانا در پاسخ چه زیبا نوید میدهد :
نیست شاه شهر ما بیهوده گیر
هست تمییزش سمیعست و بصیر
شیخ شبستر نیز معادل این واژه را با واژه ناشناس می آورد :
نشان ناشناسی ناسپاسیست
شناسایی حق در حق شناسیست
یعنی نشانه بی تمییزی و ببخشید بی شعوری ناسپاس بودن است . یعنی آدم ناسپاس تفاوت بین یک لطف و یک وظیفه و یک ستم و ... را به آسانی تشخیص نمی دهد . از اینرو ناسپاس است . چرا که در نمی یابد چه تفاوت عظیمی میان مهر انسان ها و بی مهری انسانها یا چه تفاوتی میان لطف داوطلبانه و خود جوش یک انسان و تلاش دومی برای جبران لطف اولی است . این روزها می اندیشم دانایی همین است . درک شباهت ها در چیزهای ظاهرا متفاوت و فهم تفاوت ها در پدیده های ظاهرا مشابه .

بیرانوند در ‫۹ سال و ۱۱ ماه قبل، چهارشنبه ۱۷ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۱۸:۵۳ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷ - دیوان و دیوانه:

وزن بیت چهارم اشکال داره .بهر طریقی که خوانده بشه جور در نمیاد .بازم اصل کتاب رو ببینید .

۱
۴۲۰۴
۴۲۰۵
۴۲۰۶
۴۲۰۷
۴۲۰۸
۵۴۶۷