گنجور

حاشیه‌ها

نجمه برناس در ‫۱۰ سال قبل، شنبه ۷ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۰۳:۱۸ دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۱۲:

نمی دانم چرا کسانی که دنیا را زیبا نمی دانند خود در زیبا شدن دنیا سهم بیشتری دارند ؛ دست نوازش بر سر یتیمی می کشند برای لذت بردن کودک از دنیا همبازی او می شوند . افطار خود را 3 روز متوالی به فقیری می بخشند و خود به یاد گرسنگان سنگ بر شکم می بندند . انگشتر خود را حتی در نماز به فقیری می بخشد . به فرزندانش سفارش می کند در حق قاتلش ظلم نشود ، ...
اما چه بسا کسانی که دنیا را زیبا می دانند در زشت شدن آن سهم بیشتری دارند ؛ از ظلم آنها سر ها بریده بینی بی جرم و بی جنایت دنیا زیباست با وجود رفتار های زیبا و چقدر زشت است با وجود رفتارهای ناپسند
دنیا با همه قشنگی اش بدون او برایم زشت و کریه است .

شمس شیرازی در ‫۱۰ سال قبل، شنبه ۷ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۰۲:۴۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۳:

جناب روفیا،
ما شیرازی ها معمولا در طول روز استراحت میکنیم تا بتوابیم شبها راحت بخوابیم
خواجه هم اهل شیراز بوده است، رظیفه هم گاه می رسید گاهی نمی رسید یا دیر میکرد( یارانه را در آن روزگار وظیفه می گفتند!!)
شاعر شیرازی که در سر هوای می و مطرب دارد، جز به گرو گذاشتن خرقه پشمین چه آپشن دیگری داشته است؟؟ ( مانند امروز همه آپشن ها که روی میز نبوده است)
یارانه که واریز شد از گرو در خواهد آورد
پی نوشت}
می فروشانی که حافظ برای رد گم کردن مغ و مغبچه
می خواند ، قومی دیگر بودند و هستند و به آسانی خرقه به گرو میستاندند. ازین رو نگرانی شاعر موردی نداشته است و این بیت و بیت آخرگونه ای ننه من غریبم بازی محسوب می شوند.

محمد در ‫۱۰ سال قبل، شنبه ۷ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۰۱:۵۸ دربارهٔ اقبال لاهوری » زبور عجم » بخش ۱۱۸ - چون چراغ لاله سوزم در خیابان شما:

اطلاع ار اینکه علاقه اقبال به ایران به حدی بوده که حتی رساله دکتری خود را با موضوع ایران انتخاب می کند و چندین بار بیان می دارد که روزی ایران محل حل و فصل سیاسی مسائل جهان اسلام خواهد شد احتمال حضرت امام بودن منظور اقبال را خیلی پررنگ می کند. البته منظورم اسم خاص ایشان نیست بلکه فردی با این ویژگی ها در ایران

رضا تنها در ‫۱۰ سال قبل، شنبه ۷ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۰۱:۲۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹۶:

خورشید می ز مشرق ساغر طلوع کرد. چقدر زیبا ست . دنیا دیگر کسی همچون تو را نخواهد به چشم دید . کار هرکسی نباشد پدید اوردن این همه زیبایی . به به .خورشید می زمشرق ساغر طلوع کرد

رضا تنها در ‫۱۰ سال قبل، شنبه ۷ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۰۱:۰۷ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۴:

در حال زندگی کردن هنر این بزرگوار است

رضا تنها در ‫۱۰ سال قبل، شنبه ۷ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۰۱:۰۴ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۶:

ازاد منشی خیام ستو دنی است . در رباعیات خیام اخلاص همچون عشق در ابیات مولانای عزیز مواج است .موج اخلاص است که انسان رادر این رباعیات به ساحل ارامش بدرقه می نماید .

رضا تنها در ‫۱۰ سال قبل، شنبه ۷ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۰۰:۵۷ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۶:

خیام بز گوار دراین رباعی عبادت را نه از سر ترس و نه از بابت طمع بهشت نگریسته است . بلکه ایشان عبادت ازادگان را بر گزیده است. همان عبادت وپرستشی که مولا علی در نهج بلاغه به ان اشاره فرموده است .نه از ترس اتش و نه از طمع اب که اشاره به همان بهشت است

روفیا در ‫۱۰ سال قبل، شنبه ۷ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۰۰:۵۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۳:

حافظ به دلیل افلاس ناچار به گرو گذاشتن لباس تنش شد تا شبی در میخانه خوش بگذراند؟!
اگر پاره دوم را هم بپذیرم پاره اول را چه کنم؟!
هتا غضنفر نیز هرگز ناگزیر از به گرو گذاشتن لباسش نشد تا در یک پارتی ناقابل شرکت کند!
هتا بعد از حذف یارانه ها هم به چنین افلاسی نیفتاد!

رضا تنها در ‫۱۰ سال قبل، شنبه ۷ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۰۰:۵۰ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴:

من این رباعی خیام را با داش اکل صادق هدایت بسیار پسندیده ام .
داش اکل هدایت ایمانش را به حاجی صمد به نحو احسنت اثبات نمود .

رضا تنها در ‫۱۰ سال قبل، شنبه ۷ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۰۰:۴۵ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴:

نه قسم ایمان خلاصه است در رزق حلال . چیزی که امروز کمرنگ شده است . دوست چینی داشتم توصیه بسیار قشنگی به من نمود . این دوست بی دین من می گفت هر موقعه کارب انجام می دهید سعی کن تمام حواس خود را جمع ان کار نمایی . براستی که چشم بادامی ظریف ، ظرافتی خاص در عمل داشت و واقعا کسب حلال می نمود مانده ام که اوایمانش کامل است یا من !

ناشناس در ‫۱۰ سال قبل، شنبه ۷ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۰۰:۴۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۳:

چشم هم کلاسی عزیز

ناباور در ‫۱۰ سال قبل، شنبه ۷ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۰۰:۳۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۳:

ناشناس عزیزم
من و تو حرف همدیگر را می فهمیم
از همه این توقع را نداشته باش
من با متعصبین بحث نمیکنم
تو هم نکن
پاینده باشی

Hamishe bidar در ‫۱۰ سال قبل، جمعه ۶ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۲۳:۴۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۳:

شما کاباره برای رقاص بازی و خوش گذرونی میروی قرآن هم میخوانی بزرگوار؟

Hamishe bidar در ‫۱۰ سال قبل، جمعه ۶ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۲۳:۳۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۳:

دوست عزیز: اینها را هم معنی میکنی؟
وصل خورشید به شبپره اعمی نرسد
که در آن آینه صاحب نظران حیرانند
لاف عشق و گله از یار زهی لاف دروغ
عشقبازان چنین مستحق هجرانند
مگرم چشم سیاه تو بیاموزد کار
ور نه مستوری و مستی همه کس نتوانند
گر به نزهتگه ارواح برد بوی تو باد
عقل و جان گوهر هستی به نثار افشانند
زاهد ار رندی حافظ نکند فهم چه شد
دیو بگریزد از آن قوم که قرآن خوانند
...

ناشناس در ‫۱۰ سال قبل، جمعه ۶ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۲۳:۰۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۳:

بیدار جان
ببخشید ، مثل اینکه این مثل ِگربه ی مرتضی علی هم به قد و قواره ی جناب عالی برازنده است . اصلاً غزل را خوانده ای؟
میگوید :
مفلسانیم و هوای می و مطرب داریم
آه اگر خرقه پشمین به گرو نستانند
یعنی پولی ندارم ، میخواهم می بنوشم و برم کاباره برای رقاص بازی و خوش گذرونی
مگر با مطرب بازی خدمت مولا علی هم میتوان رفت ؟
می خواهد لباسش را گرو بگذارد تا شراب بخرد
مگر برای شراب طهور ، باید چیزی گرو گذاشت ؟
ما هرچه میگوییم تو باز هم فیل ات یاد هندوستان می کند
و بر میگردی به می روحانی و حضرت علی
تعصب را رها کن ، آزاده باش ، تا حقیقت بین باشی
یک کتابی بودن چشم را به روی واقعیت می بندد
همه ی اشعار حافظ معنوی نیست
شاعر هر زمان در یک حالتی ست مثل من ، نه شما
شما همیشه در حالت روحانی به سر می بری
این حالت انسان را به دنیای واقعیت نمی آورد
مبارکتان باشد

ناصر در ‫۱۰ سال قبل، جمعه ۶ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۲۲:۲۸ دربارهٔ وحشی بافقی » دیوان اشعار » ترکیبات » گلهٔ یار دل‌آزار:

کاش یه روزی معشوقم زهرا بیاد اینجا و نظر منم بخونه...این شعر بسیار زیباست..زهرا من تو رو هنوز دوست دارم مثله همیشه..نفرین به من که هیچ وقت نتونستم برای تو قدم پیش بذارم ..نفرین زندگی من ..نفرین به بی پولی وفقر

محمد در ‫۱۰ سال قبل، جمعه ۶ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۲۲:۰۲ دربارهٔ اقبال لاهوری » ارمغان حجاز » بخش ۱۸۸ - ز من بر صوفی و ملا سلامی:

سلام، همچنانکه شهید شریعتی به حق می گوید ، کاری ترین صدمات را به هر فکر و مکتبی ( در طول تاریخ ) دوستان نادان و خائن آن ، به آن فکر و مکتب رده اند. قرآن کریم می فرماید ، احبار ( علمای یهود ) و رهبان ( علمای مسیحیت ) بیشترشان ، برای تحریف تورات و انجیل کوشیدند و به نتیجه هم رسیدند. در اسلام هم ، بعد از دوران درخشان صدر اسلام ، از روی کار آمدن امویان تا امروز ، بسیاری از رهبران دینی ، آگاهانه یا نا آگاهانه ، وقتی دیدند نمی توانند قرآن را تحریف کنند ، برای دور کردن مسلمانان از اثرات حیات بخش قرآن ، معانی و تفسیرهای مورد نظر خودشان را به مردم القا کردند و می کنند . برای همین است که تا زمان پیش از امویان ، اسلام ،. به راستی چاذبه داشت ، اما از آن زمان به بعد ، معکوس شد و به جای جاذبه ، دافعه پیدا کرد و مردم اعمال و رفتار علما و رهبران دینی را از چشم اسلام می بینند . اقبال نیز ، دقیقا به همین نکته اشاره دارد .

حسین در ‫۱۰ سال قبل، جمعه ۶ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۲۱:۴۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۶:

سرو =نماد ازادگی(در بندهش گفته شده خداوند به ایرانیان فر ازادگی داد)
سرو= کشش به سمت اسمان(خدا)=نماد زرتشتی
گلبانگ پهلوی=زبان متون باستانی و متون زرتشتی
اتش=پاکیزه ای که هر چیز را پاک میکند،منشا نور،جلوه خداوند به صورت نور=نوالانوار حکمت اشراق حضرت سهروردی بر پایه حکمت خسروانی ایران باستان
غزلهای پهلوی= شعرواره هایی به زبان پهلوی=گاتهای حضرت زرتشت
جمشید=صاحب فر شاهی
اورنگ=تخت، فر
اورنگ خسروی=فر شاهی = خوره کیانی
دهقان سالخورده=دعوت زرتشت به یکجا نشینی و کشت و زرع بجای هرزگی دروزان کرپانها
جز از کشته ندروی=بدی جزای بدی و نیکی پاداش نیکی است(از اموزه های حضرت زرتشت)
این همه اشارات که پشت هر کدام از انها تربیت و حکمت ایران باستان و زرتشتی جلوه گری میکند کافی نیست
پیام شعر هم بماند که انگار حضرت حافظ گاتهای حضرت زرتشت را بازنویسی کرده
بهتر بود به جای این اتهامات و اوهام جناب مطهری از خود میپرسد نکند بهود و نصارا را هم تحت تاثیر زرتشت بوده اند و پی به عظمت سرزمینی برد که منادی یکتا پرستی از هزاران سال پیش بوده است
تعجب میکنم چگونه میتوان خداپرست بود و به زرتشت(زرتشت اصیل و نه زرتشت درباری شده ی ساسانی و امیخته با زروانیت) دهن کجی کرد
پاینده سرزمین مقدس ایران

عباس در ‫۱۰ سال قبل، جمعه ۶ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۲۱:۰۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۱:

مصراع آخر بیت آخر ( یارب چه گدا همت و شاهانه نهادیم) صحیح می باشد. لطفا اصلاح شود تا دوستان در معنای غزل دچار اشتباه نشوند.

عیسی در ‫۱۰ سال قبل، جمعه ۶ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۲۰:۴۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۷:

پوزش بابت اغلاط املائی مخصوصا اغماظ.

۱
۴۲۰۵
۴۲۰۶
۴۲۰۷
۴۲۰۸
۴۲۰۹
۵۶۵۱