گنجور

حاشیه‌ها

مهری در ‫۱۰ سال قبل، دوشنبه ۲۳ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۰۳:۲۶ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۶:

از همه ی گنجوریان عذر خواهی میکنم که این قصیده با تفسیر دو بار درج گردید
امید که آقای گوهری مؤسس محترم گنجور جایی برای این قصیده در نظر بگیرند
با احترام
مهری

merce در ‫۱۰ سال قبل، دوشنبه ۲۳ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۰۱:۰۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۱:

جناب ترابی گرامی
بر این همه رقّت قلب شما و عشقی که به آزادگان
می ورزید غبطه خوردم
باور بفرمایید این ابیات در چند دقیقه
از شدت احساس خوبی که به من دادید بر قلمم جاری شد
چو نازک دلی ، ای ”ترابی“ ترا
به چشمان همان اشکها زیورا
مرا غبطه میآید از مهر تو
که داری نهان خانه پر اخترا
همه مهربانان به مانند تو
بزادند خوش قلب از مادرا
به بر داری از عشق گنجی ثمین
به سر داری از عاشقی افسرا
چه خوش کز نیستان شیرین مهر
به لب بر شکستی دو سد شِکّرا
گر اشکی به دیده بر آری ز غم
زلال اش درخشنده چون گوهرا
به میخانه ی عشق مستی کنی
بریزی به پیمانه ها آذرا
بنوش و بنوشان که داری به کف
فزونتر ز ساقی بسی ساغرا
کنون ”مرسده“ مانده و بحر غم
ندارد چرا چون ” ترابی“ زَر ا

مهری در ‫۱۰ سال قبل، دوشنبه ۲۳ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۰۰:۲۲ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۶:

روفیای مهربانم
ممنونم
همیشه از شما آموخته ام و اینک بیش
هیچگاه از کسی کینه به دل نداشته ام و مهربانی را نه تنها برای طرف مقابل که برای آسایش خودم نیز ترجیح داده ام
امید که دلی بی کینه ، قلبی مهربان و بینشی آیینه سان ارزانی مان باشد
با درود

روفیا در ‫۱۰ سال قبل، یکشنبه ۲۲ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۲۳:۴۱ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۶:

مهری بانوی عزیزم
دیدن وجوه اشتراک آدمیان از پس اختلافات ظاهری دیده بینا و دل زلال و هوشمندی می خواهد که خوشبختانه شما همه را دارید .
کمال بلوغ فکریست که تا دیر نشده با خواهران و برادرانمان به صلح و آشتی برسیم .
نه اینکه همه با یکدگر هم عقیده شویم .
که همه از همدیگر در امان باشیم .
و اگر هوشمند تر بودیم فرصت ها را برای مهرورزی از دست ندهیم ...

۷ در ‫۱۰ سال قبل، یکشنبه ۲۲ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۲۳:۳۳ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۱:

چه غزل نابی و چه شوری
به غیر سعدی چه کسی میتواند با دم دست ترین واژگان غزل اینچنین بسراید.معنای همه واژگان این غزل را حتی یک ّبیسواد بیسواد یا یک کسی که تازه فارسی یاد گرفته میداند.به درستی که شعر سعدی به همه زبانها ترجمه پذیر است

۷ در ‫۱۰ سال قبل، یکشنبه ۲۲ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۲۳:۱۱ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۷:

جماعتی که نظر را حرام می‌گویند
نظر حرام بکردند و خون خلق حلال

۷ در ‫۱۰ سال قبل، یکشنبه ۲۲ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۲۳:۰۵ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۵:

سخن بگوی که بیگانه پیش ما کس نیست
به غیر شمع و همین ساعتش زبان ببرم
میان ما بجز این پیرهن نخواهد بود
و گر حجاب شود تا به دامنش بدرم
تهدیدهای سعدی بی مانند هست

روفیا در ‫۱۰ سال قبل، یکشنبه ۲۲ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۲۲:۵۹ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۲۳ - در بیان آنک این اختلافات در صورت روش است نی در حقیقت راه:

سلام خرده گیر گرامی
هر دو بیت اشاره به یک ححقیقت دارند :
از کوزه همان برون تراود که دروست
وقتی قلبمان مالامال از شادیست ناخود آگاه میخواهیم دیگران را شاد کنیم .
وقتی یکرنگ است هرگز از آن ملال و تیرگی بر نمی خیزد .
از آب زلال است که ماهی بر میاید .
و از خاطر حزین هرگز شعر تر و تازه حافظی تراوش نمیکند .
از اینروست که گفته اند باده ای هشیار سازد باده ای خواب آورد ...
شنیده ام رمانی بود که بسیاری از خوانندگانش اقدام به خودکشی کرده بودند .
هزاران واژه که از دلی اندوهگین و نا امید برخاسته و به نومیدی و مرگ منتهی میشد .
جهان خلق و امر اینجا یکی شد
یکی بسیار و بسیار اندکی شد
اگر دوست دارید بخش دو گلشن راز شیخ محمود شبستری حاشیه ده را بخوانید .

۷ در ‫۱۰ سال قبل، یکشنبه ۲۲ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۲۲:۴۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۹:

شرف نفس به جودست و کرامت به سجود
هر که این هر دو ندارد عدمش به که وجود
ای که در نعمت و نازی به جهان غره مباش
که محالست در این مرحله امکان خلود
وی که در شدت فقری و پریشانی حال
صبر کن کاین دو سه روزی به سرآید معدود
خاک راهی که برو می‌گذری ساکن باش
که عیونست و جفونست و خدودست و قدود
این همان چشمهٔ خورشید جهان افروزست
که همی تافت بر آرامگه عاد و ثمود
خاک مصر طرب انگیز نبینی که همان
خاک مصرست ولی بر سر فرعون و جنود
دنیی آن قدر ندارد که بدو رشک برند
ای برادر که نه محسود بماند نه حسود
قیمت خود به مناهی و ملاهی مشکن
گرت ایمان درستست به روز موعود
دست حاجت که بری پیش خداوندی بر
که کریمست و رحیمست و غفورست و ودود
از ثری تا به ثریا به عبودیت او
همه در ذکر و مناجات و قیامند و قعود
کرمش نامتناهی، نعمش بی‌پایان
هیچ خواهنده ازین در نرود بی‌مقصود
پند سعدی که کلید در گنج سعد است
نتواند که به جای آورد الا مسعود

۷ در ‫۱۰ سال قبل، یکشنبه ۲۲ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۲۲:۴۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۹:

کنون که لاله برافروخت آتش نمرود
آتش نمرود در اینجا همان حمله اعراب است که ایران زمین و ایرانی را سوزاند اما چون سرد شد از برز خاکستر آن دوباره سبزه و سرو رویید و فردوسی و ...به پاخاستند.

۷ در ‫۱۰ سال قبل، یکشنبه ۲۲ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۲۲:۱۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۹:

این غزل حافظ در استقبال و در اعتراض به به این غزل معروف سعدی هست:
شرف نفس به جودست و کرامت به سجود
هر که این هر دو ندارد عدمش به که وجود
البته این اعتراض از سر جنگ و ستیز نبوده بلکه اعتراضی است که یک شاگرد،دوست و یا فرزند از روی دلسوزی به پدر خود نصیحت میکند آنجا که حافظ در پاسخ سعدی که میفرماید:
این همان چشمهٔ خورشید جهان افروزست
که همی تافت بر آرامگه عاد و ثمود
میسراید که:
ز دست شاهد نازک عذار عیسی دم
شراب نوش و رها کن حدیث عاد و ثمود
اعتراضی که با همراهی و همدلی است نه پرخاش.در اینجا سعدی نماد ایرانی مسلم است و حافظ نیز ایرانی مسلم که به اصل خویش بازگشته:
ای که در نعمت و نازی به جهان غره مباش
که محالست در این مرحله امکان خلود
وی که در شدت فقری و پریشانی حال
صبر کن کاین دو سه روزی به سرآید معدود
و پاسخ حافظ:
جهان چو خلد برین شد به دور سوسن و گل
ولی چه سود که در وی نه ممکن است خلود
به باغ تازه کن آیین دین زردشتی
کنون که لاله برافروخت آتش نمرود

داریوش ابونصری در ‫۱۰ سال قبل، یکشنبه ۲۲ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۲۱:۳۳ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » جمشید » بخش ۱ - پادشاهی جمشید هفتصد سال بود:

در بیت زیر کتان را برای وزن درست با تشدید حرف ت بخوانید:
.
ز کتان و ابریشم و موی قز
قصب کرد پرمایه دیبا و خز

دکتر ترابی در ‫۱۰ سال قبل، یکشنبه ۲۲ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۲۱:۲۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۱:

سهو القلم!!
گنجور خانه و خواهید یافت

رخش در ‫۱۰ سال قبل، یکشنبه ۲۲ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۱۹:۳۴ دربارهٔ شهریار » منظومهٔ حیدر بابا:

امیراسماعیلنن چوخ تشکرالیرم.چوخ دوز دییپدی...یاشاسون آذری دیللار

حسن خرده گیر در ‫۱۰ سال قبل، یکشنبه ۲۲ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۱۹:۱۲ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۲۳ - در بیان آنک این اختلافات در صورت روش است نی در حقیقت راه:

روفیای عزیز،
چه گونه این دو بیت را هم تراز کردی؟

فریده در ‫۱۰ سال قبل، یکشنبه ۲۲ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۱۸:۰۹ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۲۴:

من این سعر رو تو دیوان شمس سایت گنجور خوندم . مال عطار هست یا مولانا؟؟؟؟

Suri در ‫۱۰ سال قبل، یکشنبه ۲۲ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۱۸:۰۲ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » کیومرث » بخش ۱ - پادشاهی کیومرث سی سال بود:

جواد نوشته:
آیا مصرع «همه جامه‌ها کرده پیروزه رنگ» به این معنی است که لباس عزا به رنگ فیروزه ای بوده؟ اگر این چنین بوده، دلیل خاصی داشته؟
پاسخ: شاید علت این بوده که برای ایرانیان «سیاه » رنگ و نشانه اهریمن است (کما اینکه در اسلام هم سیاه مکروه است.)

رضا کشمیر در ‫۱۰ سال قبل، یکشنبه ۲۲ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۱۵:۳۷ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » فریدون » بخش ۲:

«سگالیدن» بر اساس لغت‌نامه‌ی معین معنی دمی هم دارد که به نظر در این شعر منظور همان معنی دوم است:
سگالیدن: (س دَ) (مص ل .) 1 - اندیشیدن . 2 - خصومت ورزیدن .

حمید .ج در ‫۱۰ سال قبل، یکشنبه ۲۲ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۱۵:۱۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۴۷:

با سلام
تفسیرتون از این شعر عالی بود آقای شوفری
بنده تحت تاثیر قرار گرفتم و تازه به حقایقی که حضرت مولانا در قالب شعر و داستان فرمودند پی بردم. سپاسگذارم...

saeed newton در ‫۱۰ سال قبل، یکشنبه ۲۲ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۱۵:۰۵ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷:

این شعر رو استاد شجریان خونده قشنگ ترین شعر انتخابی ایشون به نظر منه

۱
۴۲۰۵
۴۲۰۶
۴۲۰۷
۴۲۰۸
۴۲۰۹
۵۵۴۸