دیرینه دردی داشتم، بازم همان آغاز شد
بود آسمان بر خون من، با او غمت انباز شد
دوش آمد آن شمع بتان، من خود ز غیرت سوختم
کز بهر مردن گرد او پروانه را پرواز شد
از بعد عمری دیدمش، گفتم بگویم حال خود
از بخت بی اقبال من چشمش به خواب ناز شد
زلفش دلم دزدید و زد از بوی زلفش بوی خون
من چون کنم پنهان که خود هم دزد و هم غماز شد
دی خنده زد بر زخم من، من خود ز شادی گم شد
گویی که بر اهل گنه درهای رحمت باز شد
می رفت جان از دیدنش، او دید و گفت، ای بیوفا
من حاضر و تو می روی، شرمنده در تن باز شد
چون جان ز تیرش خسته شد، گفتم که شد جان دگر
کردند اشارت سوی او کان ترک تیرانداز شد
شب مرده بودم، پاسبان گر زو نگفتم قصه ای
ای پاسبان، فریاد رس کامشب همان آغاز شد
گه گه شنیدی ناله ام، خسرو، نماند آن ناله هم
می سوزم و اینش سزا، عودی که بی آواز شد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر احساسات عمیق و دردهای ناشی از عشق ناکام و جدایی است. شاعر از دردی که طولانی مدت با آن دست و پنجه نرم کرده و یادآوری لحظات خوش گذشته میگوید. او از دیدن معشوق و تأثیرات عاطفی ناشی از آن مینویسد، به گونهای که با یک نگاه، تمام زخمهایش دوباره زنده میشوند. احساس ناکامی و بیوفایی معشوق و همچنین شادی و دردهای متناقضی که عاشق تجربه میکند، در شعر به تصویر کشیده شده است. در نهایت، او از حسرت و شعلهور بودن قلبش در اثر این عشق سخن میگوید و به افسردگی و تنهایی پس از جدایی اشاره دارد.
هوش مصنوعی: مدتهاست که دردی قدیمی دارم که دوباره شروع شده است. آسمان همواره بر سر من عذاب میبارد و غم من با او شریک شده است.
هوش مصنوعی: دیشب شمع زیبای معشوقین آمد و من از غیرت و عشق به او سوزان شدم، به طوری که پروانه برای پرواز به دور او جان داده است.
هوش مصنوعی: سالها بعد او را دیدم و تصمیم گرفتم حال و روز خود را که به خاطر بخت بدی دارم، بگویم، اما چشمانش به خواب عمیق و آرام رفته بود.
هوش مصنوعی: موی او دل مرا ربود و بویی که از موی او میآید همچون بوی خون من است. چگونه میتوانم این را پنهان کنم وقتی که خود او هم دزد است و هم خبرچین؟
هوش مصنوعی: دیروز خنده بر زخمهای من زد و من از شادی گم شدم، انگار درهای رحمت به روی گناهکاران باز شده است.
هوش مصنوعی: چشم من به تو بود و جانم در خطر، اما تو بیتوجهی کردی و به راهت ادامه دادی. به من بگو، چطور میتوانی اینگونه بیوفا باشی؟ در حالی که من در این لحظه برای تو حاضر بودم، تو در پی رفتن بودی و این باعث شرمندگی من شد.
هوش مصنوعی: وقتی جانم از تیرهای او خسته شد، گفتم که جان جدیدی پیدا کردم و اشاره کردم به سوی او که آن جوان ترک تیرانداز شده است.
هوش مصنوعی: در شب، همچون کسی که مرده است، به سر میبردم و اگر نگفتم قصهای به آن نگهبان، لازم به یادآوری است که درد و فریاد من از امشب دوباره آغاز شده است.
هوش مصنوعی: گاهی صدای نالهام را شنیدهای، اما اکنون آن ناله دیگر وجود ندارد. من در حال سوختن هستم و این عذاب سزاوار من است، مانند عودش که بدون صدایی خاموش شده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.