گاهی گر از ملال محبت بخوانمت
دوری چنان مکن که به شیون برانمت
چون آه من به راه کدورت مرو که اشک
پیک شفاعتی است که از پی دوانمت
تو گوهر سرشکی و دردانه صفا
مژگان فشانمت که به دامن نشانمت
سرو بلند من که به دادم نمیرسی
دستم اگر رسد به خدا میرسانمت
پیوند جان جدا شدنی نیست ماه من
تن نیستی که جان دهم و وارهانمت
ماتمسرای عشق به آتش چه میکشی
فردا به خاک سوختگان میکشانمت
دست نوازشی به سر و گوش من بکش
سازی شدی که شور و نوایی بخوانمت
تو ترک آبخورد محبت نمیکنی
اینقدر بیحقوق هم ای دل ندانمت
ای غنچه گلی که لب از خنده بستهای
بازآ که چون صبا به دمی بشکفانمت
یک شب به رغم صبح به زندان من بتاب
تا من به رغم شمع سر و جان فشانمت
چوپان دشت عشقم و نای غزل به لب
دارم غزال چشم سیه میچرانمت
لبخند کن معاوضه با جان شهریار
تا من به شوق این دهم و آن ستانمت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به احساس عمیق محبت و دلتنگی پرداخته است. شاعر از معشوق خود میخواهد که به او نزدیکتر شود و به او توجه کند. او از درد جدایی و عشق سرشار است و نسبت به معشوق خود احساس مالکیت و تعهد دارد. به زیبایی از قدرت عشق و پیوندهایی که در دل انسان وجود دارد، سخن میگوید و از معشوق میخواهد که با لبخند و محبت خود، شکوفایی را به زندگی او بازگرداند. شاعر همچنین به سادگی و عمق احساساتش اشاره کرده و به زیبایی دلتنگی و امید را بیان میکند.
هوش مصنوعی: در مواقعی که از غم عشق تو دلتنگ شوم، دوریات را طوری نکن که مجبور شوم با ناله و فریاد از تو کمک بخواهم.
هوش مصنوعی: زمانی که من ناراحت و دلbroken هستم، به یاد داشته باش که آهم میتواند نمایانگر یک درخواست کمک باشد. اشکهایم نشانهای هستند که میخواهند تو را به سوی من بکشند و پیامی از دل من هستند.
هوش مصنوعی: تو همچون جواهر اشکی و مرواریدی از صفای مژگانت با زیبایی به من ناز میکنی که نشانگر تو در دامنت است.
هوش مصنوعی: من در حال حاضر به کسی که به کمک نیاز دارد نمیتوانم کمک کنم، اما اگر روزی به خدا رسیدم، حتماً به او کمک میکنم.
هوش مصنوعی: علاقه و پیوند روحی که بین ما وجود دارد، هرگز نمیتوان ان را قطع کرد. عزیزم، تو فقط جسم نیستی که بتوانم جانم را برایت فدا کنم و از تو جدا شوم.
هوش مصنوعی: در سوگ عشق، در آتش چیزی نمیسوزانی، فردا تو را به میان خاکسترهای سوختگان خواهیم برد.
هوش مصنوعی: دست مهربانی بر سر و گوش من بکش تا با صدایت آهنگی خوش و زیبا را برایم بخوانی.
هوش مصنوعی: تو در محبت کردن مانند کسی نیستی که به آب مینوشد؛ اینقدر بیرحم و بیتوجه هستی که نمیتوانم تو را بشناسم.
هوش مصنوعی: ای گل ناز، که به خاطر خجالت لبهایت را بستهای، دوباره برگرد و مثل نسیم به دمی، تو را شکوفا میکنم.
هوش مصنوعی: یک شب، در حالی که صبح نزدیک است، به زندان من نور بتاب تا من مثل شمع جانم را برای تو فدای کنم.
هوش مصنوعی: من چوپان دشت عشق هستم و غزل را با خود دارم، ای غزال چشمان سیاه! تو را به چرا میبرم.
هوش مصنوعی: لبخند بزن و کنار بگذار جان پادشاهی را، تا من با شوق و اشتیاقی که دارم، این را به تو بدهم و آن را از تو بگیرم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۷ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.