گنجور

 
مولانا

بجوشید بجوشید که ما اهل شعاریم

بجز عشق به جز عشق دگر کار نداریم

در این خاک در این خاک در این مزرعه پاک

به جز مهر به جز عشق دگر تخم نکاریم

چه مستیم چه مستیم از آن شاه که هستیم

بیایید بیایید که تا دست برآریم

چه دانیم؟ چه دانیم؟ که ما دوش چه خوردیم

که امروز همه روز، خمیریم و خماریم

مپرسید مپرسید ز احوال حقیقت

که ما باده پرستیم نه پیمانه شماریم

شما مست نگشتید وزان باده نخوردید

چه دانید؟ چه دانید؟ که ما در چه شکاریم

نیفتیم بر این خاکْ ستان ما نه حصیریم

برآییم بر این چرخ که ما مرد حصاریم

 
 
 
غزل شمارهٔ ۱۴۷۵ به خوانش علیرضا بخشی زاده روشنفکر
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
غزل شمارهٔ ۱۴۷۵ به خوانش فاطمه زندی
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم