بنفشهزار بپوشید روزگار به برف
درونه گشت چنار و زریر شد شنگرف
که برف از ابر فرود آید، ای عجب، هر سال
از ابر من به چه معنی همی بر آید برف ؟
از این زمانهٔ جافی و گردش شب و روز
شگرف گشت صبور و صبور گشت شگرف
گذشت دور جوانی و عهدنامهٔ او
سپید شد که نه خطش سیاه ماند، نه حرف
غلاف و طرف رخم مشک بود و غالیه بود
کنون شمامهٔ کافور شد غلاف و طَرف
ایا کسایی! کَن از پای، بند ژرف چنین
که بر طریق تو چاهی است سخت و محکم و ژرف
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به زیباییهای طبیعت و تغییرات فصول اشاره میکند و به خصوص به برف که به زمین مینشیند، توجه میکند. او به دغدغههای زندگی و گذر زمان میپردازد و به تأثیر آن بر انسانها مینویسد. جوانی و شادابی به پیری و سپیدی تبدیل میشود و در این میان، نیز به موضوعات معنوی و چالشهای زندگی اشاره میکند. شاعر از کسانی که در سختیها و چالشهای زندگی هستند میخواهد که با آگاهی و هوشیاری پیش بروند، چرا که راه زندگی ممکن است پر از مشکلات باشد.
هوش مصنوعی: در باغ بنفشهها، روزگار مانند برف پوشیده شده و درختان چنار و زریر به رنگی شگرف و زیبا درآمدهاند.
هوش مصنوعی: شگفتا که برف از ابر میبارد، اما هر سال از ابر من چه دلیلی دارد که برف ببارد؟
هوش مصنوعی: این زمانه با تغییرات و گذر شب و روز، انسان را صبورتر و دستخوش تحولات عمیقتری میکند.
هوش مصنوعی: دوران جوانی سپری شده و یادداشتهای آن زمان به رنگ سفید درآمده است؛ نه جملاتش باقی مانده و نه کلماتش.
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی توصیف میکند که پوشش و ظاهر من مانند مشک و بوی خوش است، اما اکنون به نوعی به کافور (مادهای خوشبو) تبدیل شده است. به عبارتی، قبل از این تغییر ظاهری، حالت و بوی من خوشعطر و دلپذیر بود، اما حالا به شکل دیگری درآمده که نشاندهنده تحول یا تغییر در وجود من است.
هوش مصنوعی: ای کسی که در راه هستی، از بندهایی که تو را در خود گرفتار کردهاند رها شو، زیرا در این مسیر چاه عمیق و سنگینی وجود دارد که میتواند تو را به خطر بیندازد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دراز گشت حدیث درازدستی ما
سپید گشت به یک ره سپیدکاری برف
زمین و آب دو فعلند پر منافع سخت
هوا و آب دو بحرند پر عفونت ژرف
فغان من همه زین عیش تلخ و روی ترش
[...]
زهی دهان تو کام شکرلبان شگرف
شکار چشم تو حوران «قاصرات الطرف »
دو جوی خون ز دو چشمم به صفحه رخ زرد
چو جدولیست مثنی کشیده از شنجرف
مگوی لاچو ز لعل لب تو خواهم کام
[...]
ز فیض باده شود پیکر ضعیف شگرف
چنانکه ماه نو از آفتاب بندد طرف
چو بشکفد به می جلوهٔ تو غنچهٔ گل
شراب رنگ بریزد برون ز تنگی ظرف
در این زمانه به جز شاهد و شراب، آخوند!
[...]
الا که چهر تو برف است و لعل تو شنگرف
ربوده عکس زشنگرفت آنرخ چون برف
رسد بهار و در این ظرف کم من کم ظرف
مدان که عمر کنم جز بشاهد و می صرف
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.