خیال صورت جانان شکست توبهٔ من
جه صورت است که دارد خیال توبه شکن
هوای او به دلم در نشست و کرد خراب
چه ساکنی است که از وی خراب شد مسکن
اگرچه آتش عشقش بسوخته است دلم
همی خورم غم آن ماهروی سیمینتن
که سوزد آتش دوزخ در آن جهان تن او
چنانکه آتش عشقش در این جهان تن من
ایا چو سوزن سیمین میانِ باریکت
همی خَلَد غمِ عشقت در این دلم سوزن
تورا زغالیه خِرمن زدست بر آتش
مرا هوای تو آتش زدست در خِرمن
تو نور چشم منی تا زمن جدا شدهای
به جان تو که جهان را ندیدهام روشن
گهی زاشک صدف کردهام زجام شراب
گهی ز رشک قَبا کردهام ز پیراهن
قد تو بینم اگر سوی سَروبن گذرم
رخ تو بینم اگر بنگرم به برگ سمن
ولیکن از رخ و قدّ تو گر براندیشم
مرا نه برگ سَمَن باید و نه سرو چمن
نَبَردهوار تنم را به تیغ هجر زدی
دلیروار دلم را به تیر غمزه مزن
که تیرهای تو بر دل همی چنان گذرد
که تیرهای عَلای ملوک بر جوشن
یمین دولت عالی نصیر ملت حق
که هست ناصر اسلام و قاهر دشمن
حسام دین هدی بوالمظفر اسماعیل
که آفتاب زمین است و آفتاب زمن
بزرگ شد گهر گیلکی به سیرت او
چنانکه تخمهٔ ساسان به سیرت بهمن
هنر زجوهر او همچنان همی خیزد
که زرّ ناب ز کان و جواهر از معدن
برآورد ز گریبان خدمتش سر خویش
چو مرد را زند اقبال دست در دامن
میان او و میان دگر امیران است
تفاوتی که میان فرایض است و سُنن
به تیغ و بازوی او رام شد زمانه چنانک
به تازیانه شود رام کرهٔ توسن
زتیغ او همه تایید زاید و نصرت
که تیغ اوست به تایید و نصرت آبستن
به وقت آنکه دو لشکر نهند روی بهرزم
هوا ز گَرد شود همچو روی اهریمن
زدوده تیغ یمانیش بس که خون ریزد
زمین رزم کند مَعدِن عقیق یمن
اگرچه مرد به از زن بود در آن هنگام
شود ز بیم سر خویش مرد حاسد زن
حسام دین چوبدان وقت نیزه بردارد
به نیزه سفته کند سنگ خاره و آهن
اگر به تیر زند غیبه را کند غربال
وگر به گُرز زند خُود را کند هاون
یلان رزم و سران سپه کنند فرار
که شیر گُرد ربای است و گُرد شیر اوژن
ایا به فر فریدون و سان و سیرت سام
ایا به چهر منوچهر و قوت قارَن
به حوض کوثر اگر روح شاد و تازه شود
ز آب دست تو چون حوض کوثرست لگن
به چاه بسته نگشتی بهچارهٔ گرگین
اگر شهامت و حَزم تو داشتی بیژن
زهی موافقِ پرهیزه کارِ پاک صفت
که شاکرند ز تو خلق و خالق ذَوالمَن
همان گروه که گردن کشی همی کردند
کنون ز شُکر تو دارند طوق در گردن
اگر چه وصف تو عالیتر و شریفترست
ز هر چه خاطر شاعر بر آن رساند ظن
در آفرین مدیحت سخن چنین باید
معانی متناسب به لفظِ مستحسن
اگرجه هست معزّی سزای بادافراه
چو گفت مدح تو باشد سزای پاداشن
همیشه پرورش او ز شکر نعمت توست
چنانکه پرورش کودکان بود ز لبن
به شکر تو نتواند رسید اگر به مثل
به جای موی مَسامش بود زبان و دهن
اگر به سان چراغی شدست خاطر او
عنایت تو بس است این چراغ را روغن
همیشه تا که نشان نبوّت موسی
ز آتش است و درخت و ز وادی ایمن
تو چون درخت همی بال و آتش اندر جام
همی ستان ز کف ساقیان سِیم ذَقَن
نه آتشی که شرارش همی رسد به هوا
نه آتشی که دخانش برآید از روزن
کشیده بچه ی حوراش از خزانه ی خُم
فکنده موبد داناش در قِنینه ز دَن
به رنگ لاله و زو مجلس تو لاله ستان
به گونهٔ گل و زوخانهٔ تو چون گلشن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شعر به توصیف احساسات عمیق شاعر نسبت به معشوق و عشق میپردازد. شاعر از شکست توبه و هجران سخن میگوید و بیان میکند که عشق معشوقش دل او را میسوزاند. او هوای محبوب را در دلش حس میکند و گرما و آتش عشق را توصیف میکند. شاعر با استفاده از تشبیهها و استعارهها به زیبایی معشوق، درد و آلام خود و همچنین مقام و فضایل شخصیتهایی چون حسام دین اشاره میکند. در نهایت، او به زیبایی و خلوص معشوق و تأثیر آن بر زندگیاش پرداخته و وصف حال خود را بیان میکند که چگونه عشق او دنیا را برایش روشن کرده است.
هوش مصنوعی: تصور عشق محبوب در دل من باعث شده که ندامت و پشیمانیام از بین برود. چه معنایی دارد که من بخواهم توبه کنم در حالی که خیالات عاشقانهام مرا همچنان به سمت او میکشاند؟
هوش مصنوعی: هوای او به دل من چنان نفوذ کرد که زندگیام را ویران کرد. چه کسی است که به خاطر عشق او دچار بیقراری شده و محل سکونتش را ترک کرده است؟
هوش مصنوعی: هر چند که عشق او دلم را به آتش کشیده، اما هنوز هم غم آن زیبای نازنین را در دل دارم.
هوش مصنوعی: در آن دنیا، باید جسم او را آتش جهنم بسوزاند، همانطور که عشق او در این دنیا، دل من را میسوزاند.
هوش مصنوعی: آیا مانند سوزن نازک نقرهای در میان تنگیهای دل، حس و درد عشق تو در دلم سوزان است؟
هوش مصنوعی: تو از چوبهای آتش زا در گندم زار قدیم به آتش زدن من علاقهمند شدهای.
هوش مصنوعی: تو روشنی چشمان من هستی و از زمانی که از من دور شدهای، به خاطر تو که دنیا را هنوز ندیدهام، زندگیام تاریک شده است.
هوش مصنوعی: گاهی به خاطر اشکهایی که از غم دلم به خاطر یک صدف (محبت) ریختهام، از جام شراب نوشیدهام و گاهی به خاطر حسادت، از زیبایی پیراهنی که بر تن دارم، متاثر شدهام.
هوش مصنوعی: اگر از کنار درخت سَروبن بگذرم، قد تو را میبینم و اگر به برگهای سمن نگاه کنم، چهره تو را مشاهده میکنم.
هوش مصنوعی: اما اگر به چهره و قامت تو فکر کنم، دیگر نه به درخت سمن به چیزی احتیاج دارم و نه به باغ و گل.
هوش مصنوعی: به مانند یک زخمخورده، به بدنی که در اثر دوری آسیب دیده، تیر غمزهات را به دل من نزن که دل من را به شدت مجروح کرده است.
هوش مصنوعی: تیرهای تو به راحتی و با شدت به دل مینشیند، مانند تیرهایی که پادشاهان بر روی زره میزنند.
هوش مصنوعی: دولت یمن، که حامی حقوق ملت است و پشتیبان اسلام و پیروز بر دشمنان، در حال رشد و پیشرفت است.
هوش مصنوعی: اسماعیل، که به حسام دین هدی نیز شناخته میشود، به عنوان روشنایی و تابش زمین توصیف شده است و به نوعی نماد درخشش و نور در زمانهاش به شمار میآید.
هوش مصنوعی: یک گوهر ارزشمند از سرشت گیلک به اندازهای بزرگ و قابل احترام شده است که شایستگیاش را نمیتوان نادیده گرفت، مانند اینکه تخم ساسان در شخصیت بهمن به کمال میرسد.
هوش مصنوعی: هنر از ذات و جوهر او به طور طبیعی جوانه میزند، همانطور که طلا خالص از معدن به دست میآید و جواهرات نیز از معادن استخراج میشوند.
هوش مصنوعی: وقتی که انسان در کمال جدیت و تلاش برمیخیزد و در برابر چالشها به خود متکی میشود، به موفقیت و فرصتهای جدیدی دست پیدا میکند. این حالت نشاندهنده اقبال و سعادتی است که با همت و تلاش فرد به وجود میآید.
هوش مصنوعی: بین او و سایر فرمانروایان تفاوتی وجود دارد شبیه به تفاوت میان وظایف الزامی و سنتها.
هوش مصنوعی: زمانه به قدری تحت تأثیر قدرت و توانایی او قرار گرفت که مانند اسبی که با تازیانه تربیت میشود، به راحتی تسلیم شد.
هوش مصنوعی: تیغ او همواره به حمایت و پیروزی میانجامد، زیرا این تیغ با نیروی پشتیبانی و قدرت ارتقا یافته است.
هوش مصنوعی: زمانی که دو ارتش آماده جنگ میشوند، یعنی به میدان نبرد میآیند، هوا به قدری غبارآلود و تیره میشود که مانند چهره شیطان میگردد.
هوش مصنوعی: تیغ یمانی به قدری خون میریزد که زمین را به جنگ دعوت میکند و معدن عقیق یمن به شدت در نبرد شرکت میکند.
هوش مصنوعی: هرچند در آن زمان مرد از زن برتر به حساب میآمد، اما از ترس حفظ موقعیت خود، حسادت او به زن به وجود میآید.
هوش مصنوعی: حسام دین چوبدست خود را برمیدارد و در لحظهای که نیاز باشد، با آن به مقابله با سنگهای سخت و آهن میپردازد.
هوش مصنوعی: اگر کسی به واسطه تیراندازی به غیبت دیگران بپردازند، به نوعی زندگی دیگران را زیر سوال میبرد و اگر با ضربهای شدید به خود حمله کند، در واقع به خود آسیب میزند و خود را دچار مشکل میکند.
هوش مصنوعی: در میدان جنگ، جنگجویان و فرماندهان سپاه زمانی که با خطر روبرو میشوند، فرار میکنند، زیرا شیر قوی و دلیر به دنبال آنهاست و شجاعت شیر در تن آنها ریشه دوانده است.
هوش مصنوعی: آیا به عظمت فریدون و ویژگیهای برجسته سام اشاره دارم، یا به زیبایی منوچهر و قدرت قارون؟
هوش مصنوعی: اگر روح انسان به حوض کوثر برود و شاد و تازه شود، این نشان میدهد که آبی که از دست تو میریزد، همانند آب حوض کوثر است و میتواند روح را جلا دهد و زنده کند.
هوش مصنوعی: اگر courage و تدبیر تو مانند بیژن بود، در چاهی که به خاطر گرگین بسته شده، گرفتار نمیشدی.
هوش مصنوعی: این جمله به زیبایی از افرادی سخن میگوید که اخلاق و رفتار نیکو دارند و در پرهیز از زشتیها کوشا هستند. این افراد به خاطر خوب بودنشان مورد احترام خلق و خالق قرار میگیرند، و شکرگزار نعمتها و رحمتهای الهی هستند.
هوش مصنوعی: همان افرادی که قبلاً گردنکشی و سرکشی میکردند، اکنون به خاطر نعمت و لطف تو، در گردنشان بندگی و احترام وجود دارد.
هوش مصنوعی: هرچند که توصیف تو از هر چیزی که شاعر بتواند به آن فکر کند، بالاتر و با ارزشتر است.
هوش مصنوعی: برای توصیف زیباییها و فضائل تو، باید از کلماتی استفاده کرد که با معنای عمیق و دلنشین خودشان، با هم هماهنگ باشند.
هوش مصنوعی: اگرچه در دنیا کسانی هستند که به خاطر قدرت و ثروت خود بر دیگران فخر میفروشند، اما زمانی که به ستایش تو پرداخته شود، این ستایش خود به نوعی پاداش و ارج نهادن به تو خواهد بود.
هوش مصنوعی: پرورش او همیشه ناشی از نعمت توست، مانند پرورش کودکان که از شیر مادر است.
هوش مصنوعی: اگر همه زبانها و دهانها با یکدیگر جمع شوند، باز هم نمیتوانند شکرگزاری تو را به درستی ادا کنند.
هوش مصنوعی: اگر دل او مانند چراغی روشن شده باشد، داشتن توجه و محبت تو برای روشن نگهداشتن این چراغ کافی است.
هوش مصنوعی: به طور مداوم، نشانههای نبوت موسی شامل آتش، درخت و مکان امن است.
هوش مصنوعی: تو مانند درختی هستی که همواره در حال بالارفتن و شعله ور شدن است و در این حال، با هر جرعهای که از ظرفها مینوشی، شادابی و نشاط را از دست ساقیها میگیری.
هوش مصنوعی: آتش نه آنقدر شدتی دارد که شعلهاش به آسمان برسد و نه آنقدر ضعیف است که فقط دودی از روزنهای خارج شود.
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف جواهرات و زیباییهای ناب اشاره دارد. شاعر از یک کودک زیبا و معصوم سخن میگوید که با ظرافت و دقت خاصی از منبعی پرارزش و گرانبها، مانند خمرهای پر از جواهرات، بیرون آمده است. این تشبیه به زیبایی و ارزشهای معنوی اشاره دارد که به نوعی میتواند نمادی از دانایی و حکمت باشد.
هوش مصنوعی: به رنگ لالهها و زیبایی تو، مجلس تو پر از لالههاست، مثل اینکه خانهات مانند باغی سرسبز و زیباست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
فرو شکن تو مرا پشت و زلف بر مشکن
بزن تیغ دلم را ، بتیغ غمزه مزن
چو جهد سلسله کردی ز بهر بستن من
روا بود ، بزنخ بر مرا تو چاه مکن
بس آنکه روز رخ تو سیاه کردم روز
[...]
خدای داند بهتر که چیست در دل من
ز بس جفای توای بیوفای عهدشکن
چو مهربانان در پیش من نهادی دل
نبرد و برد دلم جز به مهربانی ظن
همی ندانست این دل که دل سپردن تو
[...]
ز تاب عنبر با تاب بر سهیل یمن
هزار حلقه شکست آن نگار عهدشکن
چه حلقه ای ؟ که معلق نهاد دام بلا
چه عنبری ؟ که معنبر نمود اصل فتن
گهی ز نافۀ مشکست ماه را زنجیر
[...]
هوا همی بنکارد بحله روی چمن
صبا همی بطرازد بدر شاخ سمن
سمن شکفته فراز چمن چو روی صنم
بنفشه خفته بزیر سمن چو پشت شمن
زمین بخندد هر ساعتی چو چهره دوست
[...]
چرا نگرید چشم و چرا ننالد تن
کزین برفت نشاط و از آن برفت وسن
چنان بگریم کم دشمنان ببخشایند
چو یادم آید از دوستان و اهل وطن
سحر شوم ز غم و پیرهن همی بدرم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.