گنجور

حاشیه‌ها

Behzad Behzadi در ‫۶ سال و ۹ ماه قبل، شنبه ۱۰ آذر ۱۳۹۷، ساعت ۰۸:۵۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱:

درود
واقع بین باشیم.هرکدام از شما عزیزان که ذوق و هنر و استعدادی دز شعر سرودن داشته باشید آنچه که ابتدا به ساکن شما زا حذب می کند معنی و مفهوم و پیام فلسفه شعر نیست،در حقیقت ریتم و ،آهنگ و وزن و زیبایی کلام و طراوت لطافت چینش کلمات است.بنده اگر از خواندن متنی لذت نبرم ادامه نمی دهم یعنی اینکه محتوا و مفاهیم و پیامش دیگر برایم مهم نیست.حالا نویسنده هر مسلک و آیین و شخیصیت و خوش نامی و بد نامی که داشته باشد فرقی نمی کند.
در مورد ایتکه مطلع این غزل از یزید است یا نه بی اطلاعم.فرقی نمی کند که از چه کسی باشد.مطلع به ظبع حاقظ خوش آمده و عزل را با آن شروع کرده است.یادمان نرود که حافط قبل از اینکه فیلسوف ، معلم ،مدرس ،عارف و عالم باشد شاعر بوده است شاعر....شعر برایش در الویت بوده تا باقی .....

مازیار در ‫۶ سال و ۹ ماه قبل، شنبه ۱۰ آذر ۱۳۹۷، ساعت ۰۸:۰۳ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۲۴۹:

با سلام شعر درست است و کلمه درویش درست است. و ابوسعید هم از بزرگان دراویش بود و حرفی را بی ربط نمی گوید و این اتفاق میافتد چون درویش جز به خدا پناهی نمیبرد و خدا هم ظلمی که او شده جبران میکند ولی هر مظلومی اینطور نیست خیلی ها به غیر پناه برده و اصلا خیلی ها هم خدارا نمیخوانند.

محمود در ‫۶ سال و ۹ ماه قبل، شنبه ۱۰ آذر ۱۳۹۷، ساعت ۰۷:۲۳ دربارهٔ سعدی » مواعظ » مراثی » در زوال خلافت بنی‌عباس:

در این روزگار فرصت گرفتن دیوان سعدی یا هر شاعر دیگری کمتر پیش می آید و چه کار پسندیده ای کرده اند عزیزانی که سایت گنجور را بنا کرده اند و فرصت مطالعه را در هر مکان و زمان و رخصتی به ما هدیه داده اند .پس از اینکه شعر یا نثری در اینجا میخوانم برای لذت بیشتر اکثرا حواشی را هم می خوانم و غالب اوقات مفیدند وکمک به درک بیشتر میکنند .چه بهتر که حواشی همان حواشی متن باشند و سعدی با نظر من وشما نه کوچکتر میشود و نه بزرگتر

منوچهر ناصری در ‫۶ سال و ۹ ماه قبل، شنبه ۱۰ آذر ۱۳۹۷، ساعت ۰۵:۴۶ دربارهٔ شیخ بهایی » دیوان اشعار » مخمس:

أین شعررأ مرحوم خانم خاطره پروانه در دستگاه ماهور خواندهو در یک سی دی تحت عنوان " موسیقی کلاسیک ایران" به شماره2-972060 به دوست داران شعر و موسیقی ایران هدیه کرده اند. روحشان شاد.

منوچهر ناصری در ‫۶ سال و ۹ ماه قبل، شنبه ۱۰ آذر ۱۳۹۷، ساعت ۰۵:۳۸ دربارهٔ شیخ بهایی » دیوان اشعار » مخمس:

أین شعر رأمرحوم خانم خاطره پروانه هم در دستگاه ماهور خوانده اند. عنوان سی دی، "موسیقی کلاسیک ایران" به شماره 2-972060.

Masih در ‫۶ سال و ۹ ماه قبل، شنبه ۱۰ آذر ۱۳۹۷، ساعت ۰۳:۱۰ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب سوم در عشق و مستی و شور » بخش ۱۴ - حکایت در معنی عزت محبوب در نظر محب:

داستان درسه و منظور اینه که هر چه را که با اون دوست قبولم کنه من قبول دارم. چه بهشت چه جهنم

همایون در ‫۶ سال و ۹ ماه قبل، شنبه ۱۰ آذر ۱۳۹۷، ساعت ۰۲:۱۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۰۹:

این غزل نکات برجسته‌ای دارد، که نشانگر عرفان ویژه‌ای است که جلال دین با حضور شمس بدان رسیده است
جلال دین پیش از شمس با عرفان سنتی مشغول بوده است و خیلی‌ مانند دیگر عرفا به آن می‌‌نازیده است اما پس از همنشینی با شمس پی‌ برده است که آن همه کوشش ارزشی نداشته و دست آوردی ببار نیاورده است
عرفان حقیقی‌ آن است که دو انسان با کوشش خود و بطور زنده و عینی به آن برسند یعنی‌ بجای عشق به خدا عشق به انسان پیدا شود تا راه آسمان‌ها یعنی‌ راز‌ها گشوده شود
در چنین فضائی است که انسان طرب و رخس حقیقی‌ را تجربه می‌‌کند
انسان با تجربه انسان و پی‌ بردن به توانائی او در گشودن راز‌ها و یافتن معنی‌‌های نو است که به مقصود خود در عالم میرسد و این کار نیز توسط خود انسان صورت می‌‌گیرد نه هیچ پدیده دیگر، عشق را باید در انسان جستجو کرد نه در آسمان

عباس برجردی در ‫۶ سال و ۹ ماه قبل، شنبه ۱۰ آذر ۱۳۹۷، ساعت ۰۱:۲۰ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب سوم در عشق و مستی و شور » بخش ۱۶ - حکایت سلطان محمود و سیرت ایاز:

چو سلطان نظر کرد اورا بدید
ز دیدار او همچو گل بشکفید
بدو‌‌گفت ای سنبلت پیچ پیچ
ز یغما چه آورده ای گفت هیچ
مطلب دیگر وثاقان به معنای مردمان مورد وثوق

پوریا در ‫۶ سال و ۹ ماه قبل، شنبه ۱۰ آذر ۱۳۹۷، ساعت ۰۰:۴۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷:

روضه ی امید تویی
راه ده ای یار مرا...
واقعا یدونه مولوی اگر تو غرب یا شرق عالم بود و داشتند
امروز هیچ خدایی جز اون نمی پرستیدن
دوست عزیزی در مورد معنی حاصل دریوزه پرسیدند
به نظر من( هر چند سوادشو ندارم) شاید این منظور بوده
که دریوزگی و گدایی همون اشاره ب آیه ی انتم الفقرا... داشته باشه

همایون در ‫۶ سال و ۹ ماه قبل، شنبه ۱۰ آذر ۱۳۹۷، ساعت ۰۰:۳۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱:

از غزل های شمس الضحی‌ای پیش از ملاقت شمس بوی جبری و دعایی و دینی عرفانی می‌‌دهد

بایا در ‫۶ سال و ۹ ماه قبل، شنبه ۱۰ آذر ۱۳۹۷، ساعت ۰۰:۱۱ دربارهٔ عطار » تذکرة الأولیاء » بخش ۷۸ - ذکر شیخ ابوالحسن خرقانی:

سلام و عرض ادب. پاراگراف آخر، در نام شیخ نقطه ها جابجا شده اند لطفا تصحیح بفرمایید. متشکرم

همایون در ‫۶ سال و ۹ ماه قبل، شنبه ۱۰ آذر ۱۳۹۷، ساعت ۰۰:۰۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۷۶:

همه هستی‌ یک رخس است، چون در هستی‌ یک هماهنگی حضور دارد و در همه جا این هماهنگی قابل دیدن و حس کردن است و رخسیدن بی‌ آهنگ و وزن صورت نمی گیرد، این غزل رخس هستی‌ است، و رخسیدن جلال دین با باد صبا و بامگاهی است با یاد شمس و آهنگ او، تا با هستی‌ نتوانی برخسی راز‌های هستی‌ نیز بر تو گشوده نمی شود
اگر تو در گوشه‌ای از آن مشغول رخسیدن خود هستی‌، به همان اندازه راز‌ها بر تو آشکار می‌‌گردد.
باد صبح و نسیم سحر همان توانائی و دست رسی‌ به راز‌های هستی‌ است که هر روز می‌‌وزد و پیام‌ها و معنی‌‌های نو با خود می‌‌آورد و آن‌ها که گوش شنیدن دارند آن‌ها را در می‌‌یابند اگر نه باد تیز رو می‌‌رود و تو از آن جا می‌‌مانی

ناصر در ‫۶ سال و ۹ ماه قبل، جمعه ۹ آذر ۱۳۹۷، ساعت ۲۳:۰۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۹۷:

محمد جان
همان زیر نوشته
به خوانش محمد قنبر

محسن در ‫۶ سال و ۹ ماه قبل، جمعه ۹ آذر ۱۳۹۷، ساعت ۲۲:۵۶ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب اول در عدل و تدبیر و رای » بخش ۱۳ - حکایت در معنی رحمت با ناتوانان در حال توانایی:

در بیت پانزدهم: عاقل به جای عالم

یکی (ودیگر هیچ) در ‫۶ سال و ۹ ماه قبل، جمعه ۹ آذر ۱۳۹۷، ساعت ۲۲:۳۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۲:

برای فهم بهتر ازل باید به هدف آفرینش توجه شود . تابحال در زمان های مختلف از دیدگاه های مختلفی بر این منظر نگریسته گشته ولی نزدیکترین منظری که می توان بر آن استناد کرد منظر کمال خداوندی است.
ضرورت کمال ایجاب می کند تا یک وجود کامل توسط وجود های ناکامل قیاس گردد زیرا که وقتی ناکاملی موجود نباشد کامل بی معنی است و در مقام قیاس با وجودی ناکامل است که وجود کامل معنادار می شود .بنابراین این وجوب کمال خداوندی بود که موجوداتی بیافریند تا کمال او را درک نمایند ولی تمام موجوداتی که در وجود کامل او آفریده شدند به نوعی دارای صفات کمال او بودند چون در او بودند و توان درک کمال را نداشتند بنابراین ضرورت وجود عدم پدیدار گشت . ولی چگونه در وجود کامل او امکان وجود عدم هست مگر اینکه اراده خداوندی بر آن قرار گرفت تا بصورت مجازی فضایی در ذات بیکران او موجود شود که عدم را در خویش جای دهد و موجودات درون آن بصورت مجاز از عدم پای به عرصه وجود گذارند و در این عرصه زمان هستی یافت و آن دم ازل نام گرفت.بنابراین پس زمینه هستی این دنیای مجاز وجود کامل خداوندی است ولی وجود آنها اعتباری و مجاز است ولی کمال لطف خداوندی ایجاب می کند تا به این موجودات مجازی نیز فرصت کمال داده شود . بنابراین تقدیر انسان وقتی کامل می شود که سایه خود را از روی نور خداوندی بردارد و کمال خداوندی را آشکار سازد و تنها هنر واقعی انسان قبول این است که هیچ است و در آنصورت است که خدا به او اجازه بودن می دهد.

عمر شیردل در ‫۶ سال و ۹ ماه قبل، جمعه ۹ آذر ۱۳۹۷، ساعت ۲۲:۳۰ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۷۶:

در نسخهٔ دیگری ، بیت اول ، مصرع دوم ، به جای کلمهٔ نکشد کلمهٔ نرسد آمده است .

رضا ساقی در ‫۶ سال و ۹ ماه قبل، جمعه ۹ آذر ۱۳۹۷، ساعت ۲۲:۲۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴۲:

به جان او که گرَم دسترس به جان بودی
کمینه پیشکش ِبندگانش آن بودی
این غزل با غزل " چه بودی اَردل آن ماه مهربان بودی" ازلحاظ وزن وقافیه وجنس کلام همزاد وهمایند هستند وبنظرچنین می رسد که مخاطب هردوغزل یکنفر (احتمالاً شاه شجاع) می باشد ودریک مقطع زمانی سروده شده است.
گرم: اگرمرا
کمینه: کمترین
معنی بیت: به جان محبوب سوگند، اگر مرا به جان خویش دسترسی می بود واختیارآن راداشتم کمترین هدیه ای که به غلامان او تقدیم می کردند همان جان بود.
جان نقد محقّر است حافظ
از بهر نثار خوش نباشد
بگفتمی که بها چیست خاک پایش را
اگرحیات گرانمایه جاودان بودی
معنی بیت: باخود می گفتم که ارزش وقیمت خاک پای معشوق چقدراست؟ (ازدل پاسخ شنیدم :) اگرزندگانی جاوید می بود زندگیِ جاوید بهای خاک پای دوست بود(حال که زندگی جاوید نیست بنابراین نمی توان قیمتی برای آن تعیین کرد)
باغ بهشت و سایه طوبی و قصر و حور
با خاک کوی دوست برابر نمی‌کنم
به بندگیّ ِ قدش سرو معترف گشتی
گرش چو سوسن آزاده ده زبان بودی
معترف گشتی: اعتراف می کرد
سوسن :گلی است معروف و آن چهار قسم می باشد: یکی سفید که پنج گلبرگ و پنج کاسبرگ دارد وبه همین سبب به ده زبان ویا سوسن آزاد معروف شده است، و دیگری کبود و آنرا سوسن اَزرق می خوانند و دیگری زرد و آنرا سوسن ختایی می نامند و چهارم الوان میشود و آن زرد، سفید و کبود میباشد و آنرا سوسن آسمانی گویند.
معنی بیت: سرو به غلامی وبندگی ِ قامتِ یار اعتراف می کرد اگر بسانِ سوسن ِآزاد دارای زبان می بود.
پیش رفتارتو پا برنگرفت از خجلت
سرو سرکش که به ناز از قد و قامت برخاست
به خواب نیز نمی‌بینمش چه جای وصال
چو این نبودوندیدیم باری آن بودی
چواین نبود: وقتی که وصال نبود(این اشاره به وصال درمصرع اوّل)
باری آن بودی: کاش خواب بودی( آن اشاره به خواب درمصرع اوّل)
معنی بیت: حتّا به خواب نیز وصال ِمعشوق رانمی توانم ببینم (چون خواب ندارم) حال که وصال معشوق دست نداد وندیدم ای کاش که حداقل خواب داشتم ودرخواب وصال او رامی دیدم.
کی من خیال رویت جانا به خواب بینم؟
کز خواب می‌نبیند چشمم به جز خیالی
اگر دلم نشدی پایبندِ طّره ی او
کی اش قرار در این تیره خاکدان بودی
معنی بیت: اگردل من به زنجیر زلف اوبسته نمی شد کی دراین دنیای خاکی(سیاه چاله) قرارپیدا می کردم؟
کسی کو بسته زلفت نباشد
چو زلفت درهم و زیر و زبر باد
به رخ چو مِهر فلک بی‌نظیر آفاق است
به دل دریغ که یک ذرّه مهربان بودی
آفاق: اطراف واکناف،همه ی جهان هستی
معنی بیت: رخسارش همانند خورشیدفلک درهمه ی جهان هستی بی مانند است دریغا کاش دلش یک ذرّه هم مهرپرور ومهربان می بود.
چه بودی اَر دل آن ماه مهربان بودی
که حال ما نه چنین بودی ار چنان بودی
درآمدی زدرم کاشکی چو لَمعه ی نور
که بر دو دیده ی ما حکم او روان بودی
لَمعه: پرتو، روشنی
حُکم: فرمان، مشیّت،اراده
روان: جاری، ساری، جان وروح
معنی بیت: ای کاش که محبوب همچون روشنایی نور ازدر وارد می شد هم اوکه روزگاری اراده ودستوراتش همچون پرتونور برچشمانمان جاری بود.
بانظرداشت معنی "جان" برای روان، معنای حافظانه تری حاصل می گردد. چراکه نور وروشنایی برای چشم درحکم روح وجان است وبدون پرتونورگویی که چشم عضوی بی جان ومُرده هست‌.
معنی بیت: ای کاش که محبوب، همچون روشنایی ِنور ازدر وارد می شد هم اوکه روزگاری برچشمانمان جاری بود و برچشمان مرده ی ما جان می بخشید(درحکم روح وجان بود)
ز پرده کاش برون آمدی چو قطره ی اشک
که بر دو دیده ی ما حُکم او روان بودی
ز پرده ناله ی حافظ برون کی افتادی
اگر نه همدم مرغان صبح خوان بودی
معنی بیت:
ناله وزاریهای حافظ هرگزبرمَلا نمی گشت اگرهرروزسحرگاهان با مرغان سحری همدم وهم آوا نمی شد. حافظ بامرغان صیح خوان همنوایی کرد تااینکه راز عاشقی آشکار وبرملاگردید.
برطَرفِ گلشنم گذرافتادصبحدم
آن دَم که کارمرغ سحرآه وناله بود

فیض بارش در ‫۶ سال و ۹ ماه قبل، جمعه ۹ آذر ۱۳۹۷، ساعت ۲۲:۰۳ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۵۳:

دورد
با طوفان عزیز موافقم نمونه های قدیمی که به دسترس مان قرار دارد همه واژه سوز است و سوز هم درست میاید چون در واژه یاب ها هم به موارد زیر اشاره میشود:
1. باد بسیارسرد.
2. [مجاز] غم بسیار.
3. (بن مضارعِ سوختن) = سوختن
4. سوزنده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): جان‌سوز، جهان‌سوز، خانمان‌سوز، دلسوز.
5. (اسم مصدر) سوزش.
6. (اسم مصدر) [قدیمی] اشتعال.
7. [قدیمی] آتش.
⟨ سوزوساز: [مجاز] صبر و بردباری در برابر ناکامی‌ها و مصیبت‌ها.
⟨ سوزوگداز: [مجاز] بی‌تابی و بی‌قراری.
پس " به این سوز ای که من دارم مگر آتش کند سردم" درست است.
با مهر بارش

نادر.. در ‫۶ سال و ۹ ماه قبل، جمعه ۹ آذر ۱۳۹۷، ساعت ۲۱:۵۹ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۸۱:

مستند جمله در خود
هشیار می‌نبینم..

سینا ریگی در ‫۶ سال و ۹ ماه قبل، جمعه ۹ آذر ۱۳۹۷، ساعت ۲۱:۵۶ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۲۲۴:

از شبنم عشق خاک آدم گل شد
صد فتنه و شور در جهان حاصل شد
سر نشتر عشق بر رگ روح زدند
یک قطره فرو چکید و نامش دل شد

۱
۲۶۶۰
۲۶۶۱
۲۶۶۲
۲۶۶۳
۲۶۶۴
۵۵۴۰