زین دو هزاران من و ما ای عجبا من چه منم
گوش بنه عربده را دست منه بر دهنم
چونک من از دست شدم در ره من شیشه منه
ور بنهی پا بنهم هر چه بیابم شکنم
زانک دلم هر نفسی دنگ خیال تو بود
گر طربی در طربم گر حزنی در حزنم
تلخ کنی تلخ شوم لطف کنی لطف شوم
با تو خوش است ای صنم لب شکر خوش ذقنم
اصل توی من چه کسم آینهای در کف تو
هر چه نمایی بشوم آینه ممتحنم
تو به صفت سرو چمن من به صفت سایه تو
چونک شدم سایه گل پهلوی گل خیمه زنم
بیتو اگر گل شکنم خار شود در کف من
ور همه خارم ز تو من جمله گل و یاسمنم
دم به دم از خون جگر ساغر خونابه کشم
هر نفسی کوزه خود بر در ساقی شکنم
دست برم هر نفسی سوی گریبان بتی
تا بخراشد رخ من تا بدرد پیرهنم
لطف صلاح دل و دین تافت میان دل من
شمع دل است او به جهان من کیم او را لگنم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان عشق و علاقه عمیق شاعر به معشوق میپردازد. شاعر در آغاز به تحیر از خود و وجودش میپردازد و به نوعی خود را گم کرده است. او از شدت عشق، خود را از دست داده و بیتابی میکند. عشقش به معشوق چنان عمیق است که هر حالت او تأثیری عمیق بر دلش میگذارد، چه در شادمانی و چه در غم. شاعر خود را به سایهای تشبیه میکند که در کنار گل (معشوق) زندگی میکند و بدون او، وجودش سخت و بیارزش به نظر میرسد. در نهایت، او با شور و شوقی بیپایان، هر لحظه به یاد معشوق و عشقش است و دلش برای او میتپد.
هوش مصنوعی: از این همه من و ما، چه جالب است که من چه کسی هستم. فقط گوش کن و صدای خود را کنترل کن، دستم را بر دهانم گذاشتهام تا آرامش بگیرم.
هوش مصنوعی: وقتی که من از راه درست منحرف شدم، دیگر برای من هیچ چیز مهم نیست. اگر قدمی بگذارم، هر چیزی که پیش بیاید را میشکنم.
هوش مصنوعی: به خاطر اینکه هر لحظه از وجودم پر از یاد توست، چه وقتی که خوشحال باشم و چه زمانی که غمگین.
هوش مصنوعی: اگر تو تلخی کنی، من هم تلخ خواهم شد، اما اگر لطف کنی، من هم به لطف تو شاد میشوم. با تو بودن برای من لذتبخش است، ای معشوق با لبهایی همچون شکر.
هوش مصنوعی: شما در واقعیت من چه کسی هستید؟ من مانند آینهای در دستان شما هستم و هر چه شما نشان دهید، من نیز به آن شکل درمیآیم و خود را مورد آزمایش قرار میدهم.
هوش مصنوعی: تو با قامت بلند و زیبا مانند سروی در باغی، و من به عنوان سایهات، همچون سایهای در کنار تو خواهم بود. در کنار گل، چادری برپا میکنم تا در کنار تو و زیباییات باشم.
هوش مصنوعی: اگر بدون تو گل بشکنم، خار در دست من میشود و اگر همه خارها باشم، باز هم من تمام گلها و یاسها هستم.
هوش مصنوعی: هر لحظه با درد دل و رنجی که دارم، شراب غم را مینوشم و به خاطر هر نفس، خواهم کوزهام را بر درگاه ساقی بشکنم.
هوش مصنوعی: هر لحظه که به یاد تو میافتم، دلم میخواهد به سمت تو بروم و سایهات را لمس کنم، تا شاید زیباییات مرا بیدار کند و درد درونم را برطرف کند.
هوش مصنوعی: در دل من، نوری شبیه شمع وجود دارد که به خاطر لطف و صلاح، هم دین و ایمانم را روشن میکند. او در زندگی من همچون گنجی ارزشمند است که بدون او، هیچ چیز معنایی ندارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
مطرب عشق ابدم زخمه عشرت بزنم
ریش طرب شانه کنم سبلت غم را بکنم
تا همه جان ناز شود چونک طرب ساز شود
تا سر خم باز شود گل ز سرش دور کنم
چونک خلیلی بدهام عاشق آتشکدهام
[...]
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال ۲۳ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.