علی خیاط در ۶ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۳ بهمن ۱۳۹۷، ساعت ۰۷:۵۴ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۲:
دل مشغولی خیلم همان است که همه انسانهای فهیم با ان دست بگریبان هستند این چهان چطور و از کجا پدید امده ،و نقش انسان چیست ،از کجا امده ایم به کجا می رویم ،منتها با شیوایی بیان نموده و ربطی به دیانت ندارد ولی با حافظ نی شود مقایسه کرد جون می گوید که به جکمت این معما را یعنی پس به روش دیگری می توان معما را حل نمود یعنی عارفانه شهودی ،مانند مولوی و خود حافظ و این فرق با خیام می باشد که اصلا بحثی در این موارد نمب کند با تشکر
Elen در ۶ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۳ بهمن ۱۳۹۷، ساعت ۰۷:۴۶ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کسری نوشین روان چهل و هشت سال بود » بخش ۱ - آغاز داستان:
کسی را کجا تخم گر چارپای
به هنگام ورزش نبودی بجای
ز گنج شهنشاه برداشتی
وگرنه زمین خوار بگذاشتی
کاش برای اشعار فردوسی هم دوستان زحمت میکشیدند و بیشتر حاشیه و توضیع میگذاشتند . :((
ما را همه شب نمی برد خواب در ۶ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۳ بهمن ۱۳۹۷، ساعت ۰۷:۳۲ دربارهٔ عطار » مصیبت نامه » آغاز کتاب » بخش ۴ - فی نعت الرسول صلی اللّه علیه و سلم:
بهزاد جان
درک اندیشه های یک شاعر هنگام شعر گفتن کار خیلی سختی هست و اصلا محال , چون خود شاعر هم نمی داند !
البته اگر شعر جوششی باشه,
با اتکای به صحیح بودن قافیه, همین شکلی که گنجور درج کرده صحیح هست
همایون در ۶ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۳ بهمن ۱۳۹۷، ساعت ۰۲:۲۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۳:
اگر این غزل به جلال دین منسوب است حتما از غزلهای پیش از ملاقات با شمس است و ارزش عرفانی جلال دین پس از شمس و تحول بنیادین او را ندارد و بیشتر به مذاق اهل مذهب مینشیند و خوششان میآید نه دوستان حقیقی جلال دین
همایون در ۶ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۳ بهمن ۱۳۹۷، ساعت ۰۱:۴۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۲۵:
انسان گاهی پی عیش و نوش و تفریح به دهی خوش آب و هوا مثل روده خراسان یا رودهن تهران میرود و غذاها و شرابهای خوب مینوشد و با آدمها میگوید و میشنود و چند روزی خوش میگذراند، و یا پی صحبت و یادگیری مکتبی جدید به سراغ شخصی و معلمی دیگر میرود، این ممکن است برای همه خوشایند باشد بجز عاشق که گرسنه تر و خسته تر و تیره تر و غمگین از این دوری به شهر و دیار خود و یار خود باز میگردد
اینجا جلال دین به اصالت دوستی خود و شمس و اینکه آنچه میگوید و میاندیشد نتیجه دوستی با شمس است را بخود یاد آوری میکند و اینکه این نوع دوستیها چقدر گران بها هستند و باید قدر آنرا دانست و با هیچ چیز دیگر آنرا عوض نکرد، و همچنین یاداوری به دوستی ما و جلال دین است که آن را با هیچ چیز دیگری عوض نکنیم
همایون در ۶ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۳ بهمن ۱۳۹۷، ساعت ۰۱:۰۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۷۰:
آنچه در این غزل مورد تاکید بسیار قرار گرفته است که باید به آن توجه فراوان داشت صداقت است، صداقت و راستی، هیزم آتش عشق است، و بر عکس نفاق و ریا و ترفند و دورویی و دروغ، کار کسانی است که از عشق بویی نبرده اند و به دنبال هوی و منافع خود و فریب خلق هستند و هر لحظه نقشی وباوری دیگر پیدا میکنند در حالیکه آنکس که عاشق است همیشه اسیر و در بند راستی و صداقت خود است که این بند بسیار گرانبهایی است بر عکس بند حماقت که سلسلهای پست و گمراه کننده است
سامری نمونه انسان حقه بازی است که از دانش زرگری و مجسمه سازی خود گوسالهای میسازد که وقتی باد در آن میپیچد صدای گاو میدهد و مردم را میفریبد، انسان غیر عاشق وقتی کسی حرف میزند او هم به خروش در میآید و حرف را با حرف و عمل را با عکس العمل پاسخ میدهد در حالیکه عاشق وقتی خاموش است درون او پر از سخن میشود که از صداقت او میجوشد و وقتی حرفی میزند درون او خاموشی است و هیچ غرض و کینهای کار نمی کند نه آنکه حرف میزند تا پاسخ کسی را بدهد، بلکه حرف میزند چون سخن نویی برای گفتن دارد
اساسا سخن وقتی از روی صداقت است نو است و وقتی سخن نو بناشد و تکرار سخن دیگری باشد از جنس صداقت و راستی نیست و هدف بازاریابی دارد
از اینرو صداقت کار آسانی نیست، برای همین است که میگوید جانم فدای عاشقها که زنجیری گرم و آتشین آنها را از آسمان به زمین وصل میکند و باید آنها را جست وبدور آنان حلقه زد و نشان آن این است که حرف تکراری نمی زنند و دکان باز نکرده اند تا سخنان تکراری بفروشند
جلال دین خود را از این جنس میداند و این آتش را مفرش خود میداند و راه فنا را میپیماید یعنی حرفها را ضبط نمی کند و تکرار نمی کند چون سخن تازه و نو هر لحظه از آسمان به او راه مییابد چون شعلههای آتش که هر یک نو به نو از دل آتش بیرون میآیند
هاوری در ۶ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۳ بهمن ۱۳۹۷، ساعت ۰۰:۵۸ دربارهٔ باباافضل کاشانی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۵:
بنده در یک نسخه خطی این رباعی را به این شیوه دیدم:
یا رب چه خوش است بی دهان خندیدن
بی واسطه چشم، جهان را دیدن
بنشین و سفر کن،که بع غایت خوبست
بی منت پا،گرد جهان گردیدن
بنده در ۶ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۳ بهمن ۱۳۹۷، ساعت ۰۰:۲۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۳:
با سلام
شرح این غزل توسط دکتر ابراهیمی دینانی در برنامه معرفت
قسمت اول:
پیوند به وبگاه بیرونی
قسمت دوم:
پیوند به وبگاه بیرونی
قسمت سوم:
پیوند به وبگاه بیرونی
قسمت چهارم:
پیوند به وبگاه بیرونی
قسمت پنجم:
پیوند به وبگاه بیرونی
قسمت ششم:
پیوند به وبگاه بیرونی
قسمت هفتم:
پیوند به وبگاه بیرونی
بنده در ۶ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۳ بهمن ۱۳۹۷، ساعت ۰۰:۱۸ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی یزدگرد » بخش ۱۷:
با سلام
شرح بسی رنج بردم در این سال سی توسط دکتر ابراهیمی دینانی در برنامه معرفت
پیوند به وبگاه بیرونی
بنده در ۶ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۳ بهمن ۱۳۹۷، ساعت ۰۰:۱۳ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » داستان رستم و اسفندیار » بخش ۱ - آغاز داستان:
با سلام
شرح ابیات توسط دکتر ابراهیمی دینانی در برنامه معرفت:
پیوند به وبگاه بیرونی
بنده در ۶ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۳ بهمن ۱۳۹۷، ساعت ۰۰:۰۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۹۷:
با سلام
شرح این غزل توسط دکتر ابراهیمی دینانی در برنامه معرفت
پیوند به وبگاه بیرونی
بنده در ۶ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۳ بهمن ۱۳۹۷، ساعت ۰۰:۰۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۵:
با سلام
شرح این غزل توسط دکتر ابراهیمی دینانی در برنامه معرفت
قسمت اول:
پیوند به وبگاه بیرونی
قسمت دوم:
پیوند به وبگاه بیرونی
بنده در ۶ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۳ بهمن ۱۳۹۷، ساعت ۰۰:۰۰ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱:
با سلام
نسخه متنی رساله در علم کلیات وجود موجود در کتابخانه ملی ایران؛ تصویر شماره 5:
پیوند به وبگاه بیرونی
نسخه خطی رساله فی الکون و التکلیف موجود در کتابخانه و موزه ملی ملک:
پیوند به وبگاه بیرونی#
نسخه خطی ترجمه خطبه توحیدیه ابن سینا موجود در کتابخانه و موزه ملی ملک:
پیوند به وبگاه بیرونی#
نسخه خطی رساله فی معرفة مقدار الذهب و الفضه فی الجسم المرکب منها موجود در کتابخانه و موزه ملی ملک:
پیوند به وبگاه بیرونی
محمد در ۶ سال و ۷ ماه قبل، سهشنبه ۲ بهمن ۱۳۹۷، ساعت ۲۳:۵۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۱۸:
توضیحات آریا کامل بود، صرفاً اضافه کنم که مولوی اشعاری هم به زبان ترکی سروده که در ترکیه رایج هست
رضا ساقی در ۶ سال و ۷ ماه قبل، سهشنبه ۲ بهمن ۱۳۹۷، ساعت ۲۳:۵۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۰:
درهمه دیرمغان نیست چومن شیدایی
خرقه جایی گرو باده و دفتر جایی
دیر: جایی که راهبان در آن اقامت کنند و به گوشهگیری و عبادت بپردازند؛ صومعه.
دیر مغان: آتشکده؛ عبادتگاه ِزردشتیان
به استناد لغتنامه معنای دیرمغان همان عبادتگاه زردشتیان است. احتمالاً منظور حافظ همان خرابات و محفل رندان وارسته ازتعلّقات دُنیی ودینی بوده است. امّا چرا حافظ به جای محفلِ رندان یا خرابات ازدیرمغان استفاده می نماید؟ دلیل روشنی دارد وآن ارادتِ خاصّ نهانی ،آشکار وبی پایان اوبه زرتشت واندیشه های ناب اومی باشد. بعضی ازحافظ دوستان وحافظ دانان،بیتها وغزلیّاتی که حافظ در آنها ازپیرمغان، دیرمغان، مغبچگان و.... استفاده کرده راکنارهم چیده و به این نتیجه رسیده اند که حافظ دراواخرعمرش به دین زرتشت گرویده بوده است! امّا باشناختی که از حافظِ بی قرار وناآرام داریم قطع یقین او آزاداندیشی وارسته وفرهیخته بوده ودرهیچ چارچوبی جای نمی گرفته و به همین خاطر در غزلیّاتش،سعی کرده از وابستگی مذهبی به روشنی حرفی نزند. مذهبِ اصلی اوعشق و دلدادگی به معشوق ازلیست واگرچه ازهمه ی ادیان ومذاهب، نکات حَکمی ولطایفِ اخلاقی راباوسواس ودقّت فراوان جمع آوری کرده ومکتبِ رندی رابنا نهاده است ولی به هیچیک ازادیان ومذاهب تعلّق ندارد. ارادت داشتن واحترام گذاشتن به اندیشه های نابِ زرتشت، نمی توانددلیل گرویدن اوبه دین زرتشت بوده باشد، اگرغیر ازاین بود بی شک، غزلیّاتِ بیشتری درموردِ مذهب زرتشت ازاو سراغ داشتیم. همانگونه که نیچه وبسیاری ازفیلسوفان واندیشمندان درمقابل اندیشه های پاک زرتشت سرفرود می آورند وازاوبه نیکی واحترام یادمی کنند بی آنکه به دین اوگرویده باشند، اونیزاز همین منظربه شعارهایی چون: پندار نیک، گفتارنیک وکردارنیک ارج می نهاده واین گنجینه ی نابِ فرهنگی راکه متعلّق به نیاکانمان می باشدگرامی می داشته است. بنابراین دراینجا "دیرمغان" کنایه ازخرابات ومیکده ی عشق است.
معنی بیت: درتمام خرابات ومیکده های عشق، هیچ کس درعاشقی وشیفتگی به پای من نمی رسد ببین چگونه دفترم در میکده ای وخرقه درمیکده ای دیگربه گروگذاشته شده است؟
دراینجا به گروگذاشته شدن دفتر وخرقه، گواه روشنی بربی سروسامانیِ صاحب خرقه وشیدایی وشیفتگی آمده است عاشقی که ازشدّت اندوه به باده نوشی روی آورده وهمه ی دارائیهای خودرا دراین راه ازدست داده است.
مدام خرقه ی حافظ به باده درگرو است
مگرزخاکِ خرابات بود فطرت او
دل که آیینه ی شاهیست غباری دارد
از خدا میطلبم صحبت روشن رایی
آیینه ی شاهی: حافظ ازآنجا که بااغلب پادشاهان زمانه ی خویش نشست وبرخاست داشته، دل خودرا به آئینه ی شاهی تشبیه کرده است آیینه ای باارزش که برازنده ی پادشاه است دلی که بزرگ وعاشق پیشه ودارای ظرفیّت عظیمی هست.
غباری دارد: آئینه ی دل حافظ مدّتهاست جمال معشوقی ندیده ودرتنهایی گرد وغبارگرفته است یا براثرنامهربانی معشوق، غبار کدورت وتیرگیِ روابط برآن نشسته است.
روشن رایی : یک نفردل آگاهی، مرشد و پیری روشن ضمیر
معنی بیت: دل من که آئینه ای درخور پادشاهان است مدّتهاست درتنهایی غبار سُربی اندوه برآن نشسته وتیره وتارشده است ازخداوندخواستارِآنم که با روشن ضمیری دل آگاه هم صحبت وهمنشین گردم.
ولیکن کی نمایی رخ به رندان
توکزخورشیدومه آئینه داری
کردهام توبه به دست صَنم باده فروش
که دگر مِی نخورم بی رخ بزم آرایی
صنم : زیباروی، بت، دراینجا مغبچه
"توبه به دست کسی کردن"یعنی درحضورکسی محبوب ودوست داشتنی توبه کردن، کسی که مورداحترام وعلاقه هست دراین صورت تعلّق خاطر ضمانت توبه می شودواحتمال شکنندگی آن کمترمی گردد.
معنی بیت:درحضورشاهدزیبارویی که درمیکده کارمی کند(مغبچه) توبه کرده ام که ازاین پس بدون حضورحریف زیباروی ومجلس آرا باده ننوشم.
حافظ شراب وشاهد ورندی نه وضع توست
فی الجمله می کنیّ وفرو می گذارمت
نرگس اَرلاف زدازشیوه ی چشم تومرنج
نروند اهل نظر از پی نابینایی
"نرگس" : گلی سفیدوخوشبوباکاسه ای دروسط (مانندچشم) ،نرگس شهلا نیزگفته می شود.
لاف زدن: زیاده گویی وادّعای بی موردکردن
شیوه ی چشم: طرزنگاه، ناز و کرشمه ی چشم
اهل نظر: نظربازان که عاشق زیبایی وجمال هستند.
معنی بیت: ای محبوب، اگرگل نرگس زیادگوی کرد وادّعای داشتن نازوعشوه ی چشمان تورانمود توآزرده خاطرمباش گل نرگس کوراست نظربازان هرگزدل نابینا نمی بازند. آنچه که نظربازان را به وجد وشعف می آورد زیبایی ِ کاسه ی چشم نیست بلکه ناز واَدا وعشوه ایست که درنگاه کردن هست گرچه کاسه ی گل نرگس همانندکاسه ی چشم تو زیباست امّا اونابیناست ونازنگاه توراندارد.
گشت بیمارکه چون چشم توگردد نرگس
شیوی تونشدش حاصل وبیماربماند
شرح این قصّه مگرشمع برآردبه زبان
وَر نه پروانه ندارد به سخن پروایی
شرح این قصّه: شرح قصّه ی عشقبازی
پروا: توجّه والتفات داشتن، میل ورغبت داشتن
معنی بیت: شرح قصّه عشقبازی وسوز وگداز درعشق رابایداززبان شمع شنید برای آنکه پروانه به توضیح دادن میل ورغبتی نشان نمی دهد پروانه داستان عشقبازی راباعمل، بی هیاهو وبدون شرح انجام می دهد ولیکن شمع زبان آتشینی دارد وزبان آوری می کند.
تاچند همچوشمع زبان آوری کنی
پروانه ی مرادرسید ای محب خموش
جویها بستهام از دیده به دامان که مگر
در کنارم بنشانند سَهی بالایی
سهی بالایی :شاهد بلند قامتی، سروقامتی
معنی بیت: ازفراوانی ِ گریه وروان شدن اشک درچشمانم جویباران به راه انداخته ام به امیدآنکه درکنارمن شاهد سروقامتی بنشانند.
قدِ توتابشدازجویباردیدی من
به جای سرو جزآب روان نمی بینم
کشتی ِباده بیاورکه مرا بی رخ دوست
گشت هرگوشه ی چشم ازغم دل دریایی
"کشتی باده" استعاره ازجام شراب است ظرف شراب خوری که به شکل کشتی بود.
معنی بیت: ای ساقی برای من پیاله ی بزرگ شراب بیاورکه درفراق دوست ازفراوانی اشک،هرگوشه ی چشمم تبدیل به دریایی شده است.
مرابه کشتی باده درافکن ای ساقی
که گفته اند نکویی کن ودرآب انداز
سخن غیرمگو با من معشوقه پرست
کز وی وجام میام نیست به کس پروایی
معنی بیت: بامن ِ معشوقه پرست جزاز معشوق وجام شراب سخن مگوئید که به غیرازسخن درباره ی این دوبه هیچ چیزوهیچ کس التفات و رغبتی ندارم.
مرابه کارجهان هیچ التفات نبود
رخ تودرنظرمن چنین خوشش آراست
این حدیثم چه خوش آمدکه سحرگه میگفت
بر در میکدهای با دَف و نی ترسایی
حدیث: سخن تازه و نو
ترسا:عیسوی مسیحی، غیرمسلمان وکافر،نصرانی
معنی بیت: این سخن تازه ونو چقدربرای من دلپذیر وشادی بخش بود که بردر میخانه ای یک نفرغیرمسلمان با آهنگ نی ودف می گفت:
گر مسلمانی از این است که حافظ دارد
آه اگر از پی امروز بود فردایی
معنی بیت: اگرمسلمانی که این همه ازآن تعریف وتمحید می شود همین رفتارهائیست که ازحافظ سرمی زند وامصیبتا ! اگر قیامتی درکاربوده باشد حافظ چه نامه ی سیاهی خواهدداشت!
حافظ مثل همیشه دراینجانیزبه جلد گناهکارفرورفته تا به همه ی مسلمانان گوشه وکنایه بزند که اعمالشان برخلاف گفتارشان، پرازدروغ وغیبت وریاکاریست وگرنه حافظ شخصاًضمن آنکه افکار و گفتارو کردارنیک دارد واهل بهشت هست همیشه به لطف وبخشش پروردگاراطمینان واثق دارد.
هست امیدم که علیرغم عدوروزجزا
فیض عفوش ننهدبارگنه بردوشم
محمد حسین در ۶ سال و ۷ ماه قبل، سهشنبه ۲ بهمن ۱۳۹۷، ساعت ۲۳:۴۲ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸:
میشه گسترشِ شعر رو هم بنویسید؟ (شعر گردانی)
حنیفی در ۶ سال و ۷ ماه قبل، سهشنبه ۲ بهمن ۱۳۹۷، ساعت ۲۲:۴۰ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۳۰:
چه ممکن است حسد در جهیکهکند نیفتد
۸ در ۶ سال و ۷ ماه قبل، سهشنبه ۲ بهمن ۱۳۹۷، ساعت ۲۱:۱۵ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۶۵۰:
این دو بیتی ، ترانه یا چنان که می گویند رباعی نمی تواند از خیام باشد
در شیوه اندیشگی حکیم ، نوحه و نوحه گری جایی ندارد، بگذریم که خروس پیام آور سروش ، روشنی و روز است.
سراینده این رباعی بی گمان از آن گروه مردمان است که از واقعیت بریده به وهم پناه برده اند.
( هدایت ، بو سعید ، بلخی و......هر یک به گونه ای)
علی در ۶ سال و ۷ ماه قبل، سهشنبه ۲ بهمن ۱۳۹۷، ساعت ۲۱:۱۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۶:
شعر حافظ اشک ادمو در میاره
نهال در ۶ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۳ بهمن ۱۳۹۷، ساعت ۰۹:۵۲ دربارهٔ باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۳۰: