مرتضی آخرتی در ۶ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۵ بهمن ۱۳۹۷، ساعت ۰۲:۳۱ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲:
مشکلی در وزن شعر عطار نیست. واژه ی «سر» در مصراع دوم از بیت اول به معنای راز است.
مرتضی آخرتی در ۶ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۵ بهمن ۱۳۹۷، ساعت ۰۲:۲۸ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲:
وزن شعر عطار اشکال ندارد. در بیت اول واژه سر به معنای راز است که باید مشدد خوانده شود.
۸ در ۶ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۵ بهمن ۱۳۹۷، ساعت ۰۱:۵۷ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۵:
گرانی کردن در این بیت استاد سخن ، به مانای
"سخت جانی" است .
همایون در ۶ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۵ بهمن ۱۳۹۷، ساعت ۰۰:۴۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۹۲:
اگر از اشعار جلال دین باشد بیشک پیش از ملاقات با شمس سروده شده است و هیچ سنخیتی با غزلهای پس از تحول او ندارد
محسن ، ۲ در ۶ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۵ بهمن ۱۳۹۷، ساعت ۰۰:۱۸ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۵:
سپاس ، بابک جان
آیا خود پسندی با مصرع اول همخوانی دارد؟
رضا ساقی در ۶ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۵ بهمن ۱۳۹۷، ساعت ۰۰:۰۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۱:
به چشم کردهام ابروی ماه سیمایی
خیال سبزخطی نقش بستهام جایی
به چشم کردن: برگزیدن، درکانون توجّه ونظرقراردادن
به چشم کردن ابرو: درچشم جای دادن ابرو،طوری که هرسونگاه کنی ابروی اوبینی
خیال: تصویر
سبزخطّی : کسی که تازه به بلوغ رسیده و موهای نرم و لطیفی برگردادگرد رخسارش روییده است. باتوجّه به واژگانِ: منشور، طغرا، تاج وتخت و...بی تردید مخاطب سخن دراین غزل پادشاهی جوان وخوش سیماست که حافظِ عاشق پیشه تصویررخساردلربای اورا درچشم جهان بین خویش جای اقامت داده است. وروشن است که هرگاه حافظ با این احساس وعاطفه ی درونی سخن می گوید روی سخن کسی جزشاه شجاع خوش قد وبالا وخوش حرکات نیست.
نقش بسته ام: تصویرسازی کرده ام.
جایی: درجایی ازدل، درخلوتگاه ترین جای دل
معنی بیت: ابروی ماه سیمایی رادر کانون چشمم جای داده ام ، رخسار نوجوانی راکه گرداگردصورتش موهای نرم ولطیفی روییده، درخلوتگاه دل تصویرسازی کرده ام.
نقش می بستم که گیرم گوشه ای زان چشم مست
طاقت وهوش ازخم ابروش طاق افتاده بود
امید هست که منشورعشقبازی من
ازآن کمانچه ی ابرورسد به طُغرایی
منشور: فرمان پادشاهی، نامه ی سرگشاده، دراینجا مبانی واساسنامه
کمانچه ی ابرو: انحنای ابرو به کمانچه تشبیه شده است.
طُغرا: فرمان،منشور،امضا یا چند خط منحنی تودرتو که اسم شخص در ضمن آن گنجانیده میشود و بیشتر در روی مسکوکات یا مُهر اسم نقش میکنند. در قدیم بر سر نامهها و فرمانها ی دولتی مینگاشتند. حافظِ خوش ذوق دراینجا باظرافت منحصربفردی منحنی ابروی یار رابا انحنای امضای تاییداوپیوندزده ومضمون نابی آفریده است.
معنی بیت: امید بسیاردارم که مبانی،اصول وقوانین عشقبازی من که ازانحنای ابروان معشوق آغازشده به منحنی خطوط امضای تایید وپذیرش محبوب منتهی گردد.
هلالی شدتنم زین غم که باطغرای ابرویش
که باشدمه که بنماید زطاق آسمان ابرو
سرم زدست بشد چشم ازانتظاربسوخت
در آرزوی سر و چشم مجلس آرایی
سرم زدست بشد: اختیارام از کف رفت، مغزم ازکار افتاد
معنی بیت: درآرزوی سروچشمی بزم آرا ودل انگیز، عنان اختیارخرد واندیشه ازکفم رفت وچشمانم ازانتظارسوخت ونابیناشد.
گربادفتنه هردوجهان رابه هم زند
ما وچراغ چشم وره انتظاردوست
مکدّراست دل آتش به خرقه خواهم زد
بیا ببین که کرا میکند تماشایی
مُکَدَّر: کدر وتیره وتار،ملول وگرفته
خرقه: دلق،لباس مخصوص صوفیگری وزهد
کِرامی کند تماشایی : تماشایش دیدنیست وبه زحمتش می ارزد؛ ارزش تماشا کردن دارد.
معنی بیت: دلم گرفته وتیره وتاراست لباس زهدخویش رابه آتش خواهم کشید ای محبوب بیا این صحنه را تماشاکن که به زحمتش می ارزد.
ازبُن هرمژه ام جوی روان است بیا
اگرت میل لب جوی وتماشاباشد
به روزواقعه تابوت مازسروکنید
که میرویم به داغ بلندبالایی
روز واقعه: روز مرگ
معنی بیت: هنگام مرگ تابوت مرا ازدرخت سرودرست کنید چراکه من درحسرت دلارامی سروقامت ازدنیا می روم.
قد توتا بشدازجویباردیده ی من
به جای سروجزآب روان نمی بینم
زمام دل به کسی دادهام من درویش
که نیستش به کس ازتاج وتخت پروایی
زمام دل: عنان و اختیار دل
پروا: التفات وتوجّه
معنی بیت: من درویش عنان واختیاردل به معشوقی سپرده ام که سخت به امورات تاج وتخت مشغول است وبه هیچ کس التفاتی نمی کند.
درویش نمی پرسی وترسم که نباسد
اندیشه ی آمرزش وپروای ثوابت
درآن مقام که خوبان زغمزه تیغ زنند
عجب مَدار سری اوفتاده در پایی
مقام: جایگاه
غمزه : عشوه گری،حرکات واشارات دلبرانه با چشم و ابرو
معنی بیت: درآن جایگاه ودرشرایطی که خوبرویان شمشیرعشوه وغمزه به روی عاشقان خویش کشیده وآنهاراباحرکات چشم وابرو قلع وقمع می کنند اگرسری بریده افتاده به زیرپاها مشاهده کردی زیاد تعجّب مکن.
درزلف چون کمندش ای دل مپیج کانجا
سرهابریده بینی بی جرم وبی جنایت
مراکه ازرخ اوماه درشبستان است
کجا بود به فروغ ستاره پروایی
شبستان: تاریکخانه،اتاق خواب
معنی بیت: من به فروغ وپرتوستاره هیچ التفات وتوجّهی ندارم چراکه من، ماه روشن ِرخساردوست را درخانه ی تاریک خویش دارم وازفروغ آن بهره مند هستم.
گوشمع میارید دراین جمع که امشب
درمجلس ما ماه رخ دوست تمام است
فراق ووصل چه باشدرضای دوست طلب
که حیف باشد از او غیر او تمنّایی
معنی بیت: رضایت یارمهمّترازهجران ووصلت است هجران وصل رافرو گذار ودرفراهم نمودن رضایت خاطردوست تلاش کن که حیف باشد ازیار تمنّایی غیرازخودِ او ورضایت خاطراوداشته باشی.
میل من سوی وصال وقصد اوسوی فراق
ترک کام خودگرفتم تابرآید کام دوست
دُرُرزشوق برآرند ماهیان به نثار
اگرسفینه ی حافظ رسدبه دریایی
دُرَر: جمع دُرّ وگوهر
"سفینه": ایهام دارد: 1- کشتی 2- مجموعه ی شعر، جُنگِ شعر. هردومعنی مدّنظرشاعربوده است.
معنی بیت: اگرکشتی حافظ به هردریایی برسد ماهیان ازشوروشادی گوهرو مروارید پیشکش می کنند. یا: اگر مجموعه ی اشعار حافظ را به هر دریایی ببری، ماهیان از شوق وشعف، گوهرو مروارید پیشکش می کنند.
من وسفینه ی حافظ که جزدراین دریا
بضاعت سخن دُرفشان نمی بینم
همایون در ۶ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۵ بهمن ۱۳۹۷، ساعت ۰۰:۰۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۶۱:
شهاب سهروردی زنده کننده فلسفه ایرانی است و خود را دنباله رو ابن سینا میداند، جلال دین نیز به خوبی ریشههای نامرئی پیوندهای باور خود را با فلسفه ایرانی به خوبی میشناسد، فرهنگ سیمرغی و پهلوانی و آیین مهر و ارزش دوستی با پیر که انسانی است واقعی، و نگاهداری و گسترش این فرهنگ که فرهنگی اشراقی نامیده میشود و بر پایه نور و روشنایی و افزایش نوروزی روشنایی از طریق انسان است
سعید در ۶ سال و ۷ ماه قبل، پنجشنبه ۴ بهمن ۱۳۹۷، ساعت ۲۲:۳۴ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۷۱:
بنام ایزد مهربانی
غزلی است بسیار زیبا وگیرا بویژه که صدای ملکوتی استاد شجریان دم زندگی را در رگهای این شعرمیدمد و به ابیات جان میبخشد و خواننده را رقصان به پرتو شاعرخورشید صفتش میبرد از اساتید مجرب خواهشمند است معانی ابیات را توضیح دهند با تشکر
الهام در ۶ سال و ۷ ماه قبل، پنجشنبه ۴ بهمن ۱۳۹۷، ساعت ۲۱:۳۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۳:
سره بیت عاقلان نقطه ی پرگار وجودند ولی عشق داند که در این دایره سرگردانند فقط تونستم داد بزنم... احساس من نسبت به بیتایی که انقد سنگینن همینه فقط داد بزنم
نمی فهمم حافظو من همونم که در نظر بازیش حیرانم، حیران...
مجتبی در ۶ سال و ۷ ماه قبل، پنجشنبه ۴ بهمن ۱۳۹۷، ساعت ۱۹:۳۵ دربارهٔ فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۱:
وزن شعر (فعولن فعولن فعولن فعولن) صحیح است
لطفاً تصحیح بفرمایید.
سید فرهود کاظمی در ۶ سال و ۷ ماه قبل، پنجشنبه ۴ بهمن ۱۳۹۷، ساعت ۱۸:۲۴ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی شاپور ذوالاکتاف » بخش ۱۶:
با مراجعه به ناظم الاطباء ملاحظه می شود که هرمزد نام روز اول هر ماه شمسی است. و با استفاده از سایت پیوند به وبگاه بیرونی/ میتوان یافت که در سال 357 هجری شمسی اول بهمن روز جمعه است که مطابق با دوم محرم 387 هجری قمری می باشد. لذا احتمالا این همان روزی است که حکیم فردوسی در آن این بیت شعر را سروده باشند:
چو آدینه هر مزد بهمن بود
برین کار فرخ نشیمن بود
که پس از آن سن خود را شصت و سه سال بیان فرموده اند.
بدین ترتیب تاریخ تولد حکیم فردوسی با کسر 63 از 387 بر خلاف مشهور 324 هجری قمری محاسبه می شود.
هادی امیری فلاح در ۶ سال و ۷ ماه قبل، پنجشنبه ۴ بهمن ۱۳۹۷، ساعت ۱۸:۱۸ دربارهٔ شاه نعمتالله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۰۰:
سلام خدمت همه دوستان گرامی. این شعر برای من واقعا مفید بود. من در موسسه ماهان کار می کنم و متوجه شدم که شاه نعمت الله ولی ماهان رو با مهرویان میخوان. ببخشید اما ما از ارائه مشاوره تحصیلی به ایشون معذوریم.
مجتبی در ۶ سال و ۷ ماه قبل، پنجشنبه ۴ بهمن ۱۳۹۷، ساعت ۱۸:۱۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۵۱:
در مصرع دوم از بیت دهم احتمالاً بجای (بخوابم) باید (خوابم) باشد تا وزن شعر درست در بیاید به این صورت:
چو خوابم، بیاید به خواب اندر او
خانوم ایکس در ۶ سال و ۷ ماه قبل، پنجشنبه ۴ بهمن ۱۳۹۷، ساعت ۱۴:۲۱ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » داستان اکوان دیو » داستان اکوان دیو:
*به جایی بخواهم فگندنت گفت/که اندر دو گیتی نیابی نهفت.. به دریای ژرف اندر انداختش/کفن سینه ماهیان ساختش
تماشاگه راز در ۶ سال و ۷ ماه قبل، پنجشنبه ۴ بهمن ۱۳۹۷، ساعت ۱۳:۵۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۵:
معانی لغات غزل (255)
یوسف گمگشته:1- حضرت یوسف پیامبر فرزند حضرت یعقوب(ع) ، 2- استعاره است برای محبوب سفر کرده یعنی شاه شجاع .
کنعان:1- نام چهار مین پسر حام بن نوح پیامبر2- سرزمینی که اولاد واحفاد کنعان نواده نوح نبی در آن می زیستند و آن ، میان لبنان و سوریه و دریای مدیترانه ودشت عرب واقع است، 3- استعاره است برای شهر شیراز .
کلبه احزان:خانه غمها ، اصطلاحی که به خانه حضرت یعقوب پیامبر داده اند، ماتم سرا، بیت الحزن.
دل بد مکن: نا امید مباش ، خیال بد در دل مپروران.
شوریده:آشفته ونابسامان.
سامان:قرار وآرامش .
گر بهار عمر باشد: اگر فصل بهار عمر ، یعنی دورة جوانی برقرار باشد
.تخت چمن : (اضافه تشبیهی) چمن به تخت و جایگاه نشیمن وآسایش تشبیه شده است ، تخت سلطنت و گلزار چمن.
چتر گل:چتری از گل ، سایبانی از گل ، چتر شاهی که از گل تهیه شده باشد. دورگردن:گردش روزگار.
نومید: نا امید.
هان: هشیار باش، هُش دار.
واقف: آگاه ، باخبر.
سر غیب: راز نهانی ، اسرار غیب، رویدادهای نامعلومی که در آینده بوقوع خواهد پیوست.
سیل فنا: .( اضافه تشبیهی ) فنا و نابودی به سیل خروشان تشبیه شده است.
خار مغیلان: مخفف خار امّ غیلان یعنی خار مادر غولها ، خار شتر، ژاژ ، نهالی با تیغهای تیز که تنها شتر قادر به خوردن آن است و در بیابانهای خشک می روید.
سرزنش ها:1- سر فرو کردنهای خار در پای رونده راه2- ملامت و سرزنش مجازی خار که عابر را از رفتن در بیابان شماتت می کند
.خطرناک: نا امن.
بعید: دور.
فرقت: دوری.
ابرام: سرسختی، پافشاری.
رقیب: مراقب، نگهبان.
خلوت: دوری جستن از مصاحبت با نا اهلان و تمرکز حواس و اشتغال به ذکر و ادعیه
ورد: ادعیه و مناجاتهای معصومین که به منظور بر آمدن حاجت خوانده شود.
معانی ابیات غزل (255)
(1) یوسف گم شده یه شهر کنعان باز می گردد غمین مباش ،(و ) خانه غم ها روزی به گلستان شادی مُبّدل خواهد شد، غصه مخور.
(2) این دل اندوهگین حالش نکو خواهد شد نگران مباش (و) این سر آشفته نابسامان ، دوباره آرامش و سامان می یابد، غم مخور.
(3) اگر دوروزی گردش روزگار با خواسته های ما هماهنگی نداشت غصه مخور زیرا حال ورزگار پیوسته یکسان نخواهد بود.
(4) ای بلبل خوشنوا ، اگر بهار عمر باقی و بر قرار باشد ، بار دیگر بر اورنگ گلزار ، سایبانی از چتر گل بر سر خواهی داشت، غمین مباش .
(5) ای دل ، اگر سیل نیستی بر آن است که پایه های هستی را از جا برکند چون نوح کشتیبان تو است از توفان هراسی بدل راه نده .
(6) زنهار هر گز نا امید مشو، زیرا تو بر اسرار پنهایی ( حکمت و مشیت الهی)، آگاهی نداری . در پشت پرده ، بازیها و نقشهایی پیدا و پدیدار خواهد شد ، غمناک مباش .
(7) آنگاه که در بیابان در آرزوی رسیدن به خاک کعبه را می پیمایی اگر خار مغیلان به پایت آزاری برساند و یا ملامتت کند ، غم به دل راه مده .(8) هر چند منزلگاه و بارانداز از کاروان نا امن و مقصد سفر دور است هیچ راهی نیست که پایانی نداشته باشد، غم مخور . (9) خدای دگرگون کننده اوضاع ، از وضع حال ما ، در دوری از محبوب و سر سختی های نگهبان در گاه او به خوبی آگاه است ، غم به دل راه مده.(10) حافظ ، در گوشه تنهایی و بی نوایی تاریکی شبها تا به خواندن دعاو قرآن می پردازی هیچ اندوه به دل راه مده .
شرح ابیات غزل (255)
وزن غزل : فاعلاتن فاعلاتن فلاعلاتن فاعلات
بحر غزل : رمل مثمن مقصور
*
شمس الدین محمد جوینی ( مقتول در سال 683) :
کـلبه احـزان شـود روزی گلـستــان غم مخور
بشکفد گلهای وصل از خار هجران غم مخور
در خم چوگان او چون گوی سرگردان مباش
مست در هر حال ایزد حال گردان غم مخور
سلمان ساوجی:
بـــر دمدصبح نشاط از مطلع جان غم مخور
وین شب سودا رسد روزی به پایان غم مخور
خواجه قطب الدین بختیار کاکی ( وفات 634)
ای دل ار دوری تـــو از دیدارجانان غم مخور
درد تو شاید رســــد روزی به پایان غم مخور
*
پیش از این دوره پر هیجان فترت سلطنت شاه شجاع و غزلهایی که در خلال این مدت توسط حافظ سروده شده است سخن گفته شد.این غزل نیزحاصل ایام پر تشویشزندگی حافظ است و او از غزل شمس الدین محمد جوینی که بنا به نوشته شادوران انجوئی شیرازی در کتاب نفایس الفنون چاپ تهران سال 1309 صفحه 72 مندر ج است استقبال کرده است.
حافظ در مصلع غزل خود ، نوید بازگشت یوسف را به کنعان می دهد . سفری که هرگز عملی نشد و تنها برادران او پیراهن یوسف را به کنعان نزد پدر پیر خود بردند و حضرت یعقوب در کلبه خود سالیان دراز به امید بازگشت فرزندش در غم دوری او اشک می ریخت چنانکه اطرافیان آن منزل، خانه یعقوب را کلبه احزان نام نهاده بودند. سالیانی دراز گذشت و یوسف در مصر به سلطنت رسید و همانطور که در قرآن کریم و تفاسیر آمده است حضرت یعقوب و خانواده اش را به مصر نزد فرزندش می برند.
حافظ بر این موضوع کاملاً واقف و آگاه بوده و بدان سبب مطلع غزل خود را چنین امیدوار کننده می سراید که منظور او از یوسف صرفاً شاه شجاع متواری می باشد و همانطور که در بیت ششم اشاره دارد از بازیهای پنهان و پشت پرده کاملاً آگاه و خود دست اندر کار بوده و می داند که شاه شجاع بار دیگر به حکومت دست خواهد یافت . شاعر در بیت نهم باز گو کننده حال خود در دوره حکومت شاه محمود است که از او به نام رقیب نام می برد. محمود برای اینکه سلطنتی پایدار داشته باشدبا مخالفین شاه شجاع و متولیان شریعت ساخته بود و این اقدامات بر حافظ گران می آمد.
اجمالاً این یکی از غزلهایی است که چند بیت و مصراع آن به صورت ضرب المثل ، تکیه کلام عارف و عامی فارسی زبان است.در پایان ، حافظ مصراع دوم بیت هشتم خود را که می فرماید : هیچ راهی کو را نیست پایان غم مخور از مصراع دوم بیت سوم غزل شمس الدین محمد جوینی گرفته و نیز در بیت نهم آنجا که حافظ می فرماید : جمله می داند خدای حال گردون غم مخور ، تحت تأثیر مضمون خاقانی است که می گوید :
خاقانی امید را مکن قطع
از فضل خدای حال گردان
شرح جلالی بر حافظ – دکتر عبدالحسین جلالی
رضا برازنده نیا در ۶ سال و ۷ ماه قبل، پنجشنبه ۴ بهمن ۱۳۹۷، ساعت ۱۲:۵۵ دربارهٔ خیام » ترانههای خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » دم را دریابیم [۱۴۳-۱۰۸] » رباعی ۱۳۰:
بادرود
مصرع دوم بیت اول را در جائی چنین دیده ام :
عمر عزیزست غنیمت شمریم
با سپاس
نادر.. در ۶ سال و ۷ ماه قبل، پنجشنبه ۴ بهمن ۱۳۹۷، ساعت ۱۲:۵۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۳۷:
چه شد دریا چو ما مرغابیانیم..
میلاد قریبی در ۶ سال و ۷ ماه قبل، پنجشنبه ۴ بهمن ۱۳۹۷، ساعت ۱۲:۱۶ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۲۱ - در بیان آنک موسی و فرعون هر دو مسخر مشیتاند چنانک زهر و پازهر و ظلمات و نور و مناجات کردن فرعون بخلوت تا ناموس نشکند:
به امید اینکه همه انسانها به بیرنگی برسن و دیگه درگیری و جنگی نداشته باشیم
برگ بی برگی در ۶ سال و ۷ ماه قبل، پنجشنبه ۴ بهمن ۱۳۹۷، ساعت ۱۰:۴۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۷:
آقای رضا س در اثبات نظر خود مبنی بر غیر عرفانی بودن برخی آثار خواجه شیراز ، نمونه ای بارز از عرفانی ترین غزلهای حافظ را آورده اند ؛
ابر آذاری برآمد باد نوروزی وزید / وجه می میخواهم و مطرب ، که میگوید رسید؟ یعنی هیچکس نخواهد گفت رسید .
شاهدان در جلوه و من شرمسار کیسه ام
بار عشق و مفلسی صعب است میباید کشید
قحط جود است آبروی خود نمی باید فروخت/ باده و گل از بهای خرقه میباید خرید
دو بیت آغازین که اظهر من الشمس است و عارف که پس از عبور از تیرگی های ابر آذاری (کنایه از کدر بودن روح انسان از هم هویت شدگی ها با چیزهای این جهانی) نوروز و بهار که زنده شدن دوباره انسان را تداعی میکند بشارت میدهد و برای طرب انگیزی و زنده شدن به اصل خود نیاز مند می و مطرب است و البته که عاشقی و مفلسی با یکدیگر سنخیتی ندارند و سپس عارف میگوید قحط جود و بخشندگی ست و در غزل های بسیاری بر این مطلب تاکید کرده است که هرگز چیزی را با دعا و ثنا به انسان نمی بخشند و تنها میتوان با پرداخت بهایش ، آنرا بدست آورد و همانگونه که برای بدست آوردن می زمینی بهای آن را طلب میکنند ، برای طرب انگیزی بهاران و تحول وجودی نوروزی به می ناب که از آن سوی میآید نیاز است و انسان که ممکن است همه گونه امکانات مادی نیز داشته باشد ولی در واقع مفلسی بیش نیست ، پس بهای آن می و مطرب خرقه اوست ، که نماد و استعاره ایست از دلبستگی و توهم تعلقات دنیوی که در طول سالهای متمادی بر روی دوش انسان سنگینی میکند و باید آن را بدهد تا آن می و آب حیات را به او بدهند . این هم هویت شدگی هایی که از آعازین روزهای زندگی به انسان تحمیل می شود و تا سالهای فراوان ما نه تنها آنها را حفظ میکنیم بلکه بر آنها می افزاییم مانند نژاد و ملیت ، نام و نشان ، تملکات و متعلقات ، پول و ثروت ، جاه و قدرت ، علم و دانش ، مذهب و باورها ، فرزندان و همسر ، و قس علیهذا . و البته که این بدین معنی نیست که این چیزهای این جهانی خوب نیستند و نباید از آنها بهره برد و نباید برای رسیدن به آنها از راه صحیح تلاش کرد بلکه عرفا و راه نمایان تاکید میکنند نباید هویت اصلی خود را از آنها گرفت و بلکه باید خرقه منیت ها و فخر فروشی ها و صدمه زدن به دیگران برای رسیدن به چیزهای این جهانی را بطور کامل بدور افکند و این بهای می و زنده شدن به اصل خدایی خویشتن انسان میباشد . و حافظ خوشکلام چقدر زیبا این مطالب را بیان کرده است .
در پایان یادآور می شوم برخی حتی فردوسی را نیز بحق عارف میدانند که به زبان خاص خود که همان حماسه سرایی است با ما سخن میگوید و برخی دیگر حتی حافظ و سعدی و مولانا و عطار را عارف نمیدانند و اینجاست که حافظ می فرماید ؛
من این دو حرف نوشتم چنانکه غیر ندانست / تو هم ز روی کرامت چنان بخوان که تو دانی
موفق و در پناه حق باشید
بابک چندم در ۶ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۵ بهمن ۱۳۹۷، ساعت ۰۳:۵۸ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۵: