جان و جهان چو روی تو در دو جهان کجا بود
گر تو ستم کنی به جان از تو ستم روا بود
چون همه سوی نور تست کیست دورو به عهد تو
چون همه رو گرفتهای روی دگر کجا بود
آنک بدید روی تو در نظرش چه سرد شد
گنج که در زمین بود ماه که در سما بود
با تو برهنه خوشترم جامه تن برون کنم
تا که کنار لطف تو جان مرا قبا بود
ذوق تو زاهدی برد جام تو عارفی کشد
وصف تو عالمی کند ذات تو مر مرا بود
هر که حدیث جان کند با رخ تو نمایمش
عشق تو چون زمردی گرچه که اژدها بود
هر که رخش چنین بود شاه غلام او شود
گرچه که بندهای بود خاصه که در هوا بود
این دل پاره پاره را پیش خیال تو نهم
گر سخن وفا کند گویم کاین وفا بود
چون در ماجرا زنم خانه شرع وا شود
شاهد من رخش بود نرگس او گوا بود
از تبریز شمس دین چونک مرا نعم رسد
جز تبریز و شمس دین جمله وجود لا بود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی و عشق اشاره دارد که شاعر به معشوق خود دارد. او با تشبیههای مختلف نشان میدهد که وجود معشوقش چگونه بر زندگی و جان او تأثیر میگذارد. شاعر به ستمگری معشوق اشاره میکند و میگوید اگر او بخواهد ظلمی بر او روا دارد، با این حال محبت او نمیتواند کمرنگ شود. همچنین شاعر به تمایز میان نور و تاریکی اشاره میکند و بیان میکند که دوری از معشوق او را آزار میدهد.
شاعر در ادامه بیان میکند که او بدون معشوق، احساس برهنگی میکند و عشق را به گنجی گرانبها و زیبایی ماه تشبیه میکند. او در عشق خود به معشوق، پایبند قوانین شرعانه نمیماند و عشق را بر هر چیز دیگر ترجیح میدهد. در نهایت، شاعر به شمس دین تبریزی اشاره میکند و میگوید که وجود او تنها در کنار یار معشوقش واقعی و پرمعنا است.
هوش مصنوعی: اگر تو به جان من ستم کنی، این ظلم سبب نمیشود که من محبت و ارادت خود را به تو فراموش کنم، زیرا جان و دنیا برای من با وجود تو معنا پیدا میکنند.
هوش مصنوعی: با توجه به اینکه تو به سوی نور و حقیقت منحرف نشدهای، چه کسی میتواند دروغگو باشد؟ وقتی که تو در وفای به عهد خود راسخ هستی و تمام توجهت به یک سو معطوف است، دیگر هیچ جایی برای دورویی و پنهانکاری باقی نمیماند.
آنکه یک نظر تو رو دید از خیال خوش تو، گنج درون زمین و ماه در آسمان در نظرش بی ارزش شد
هوش مصنوعی: بهتر است بیهیچ پوششی در کنار تو باشم، تا اینکه در سایه محبت تو روح من زیبایی و آرامش داشته باشد.
هوش مصنوعی: شادی و لذت تو، زاهد را به شوق میآورد و عارف با نگاه به تو، به وصف تو میپردازد. وجود تو برای من یک دنیای خاص و ارزشمند است.
هوش مصنوعی: هر کسی که دربارهی جانش صحبت کند، من او را با چهرهی تو نشان میدهم. عشق تو مانند زمردی است، حتی اگر اژدهایی در آن وجود داشته باشد.
هوش مصنوعی: هر کسی که ظاهر و ثروتش به این زیبایی باشد، حتی اگر بندهای معمولی هم باشد، در نظر مردم به عنوان یک شاهزاده یا فرد محترم شناخته میشود، بهویژه اگر در مقام و موقعیت بالایی قرار داشته باشد.
هوش مصنوعی: اگر بتوانم دل پارهپارهام را در برابر تصور تو قرار دهم و اگر در گفتار به وعدهام وفا شود، میگویم که این وفا همان است.
هوش مصنوعی: زمانی که وارد داستانی میشوم، قوانین شرع به هم میریزد. در این ماجرا، چهره من به عنوان یک شاهد وجود دارد و نرگس چشم او نیز گواه این ماجراست.
هوش مصنوعی: از شهر تبریز و وجود شمس دین، لطف و برکت به من میرسد، و جز تبریز و شمس دین، چیزی دیگر در عالم وجود ندارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال ۳ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.