سلامان در ۶ سال و ۱ ماه قبل، دوشنبه ۷ مرداد ۱۳۹۸، ساعت ۱۵:۴۰ دربارهٔ شاه نعمتالله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۹۴:
در بیت سوم، کلمه "نو" بایستی به "تو" تغییر کند.
هر خیالی که گشادیم به رویش دیده
در زمان نقش تو بستیم خدا می داند
سید روح اله زاهدی در ۶ سال و ۱ ماه قبل، دوشنبه ۷ مرداد ۱۳۹۸، ساعت ۱۲:۳۸ دربارهٔ ملکالشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۷۳ - کوشش و امید ترجمه از یک قطعه فرانسه:
در بیت آخر پایدار بست صحیح نیست
"گرت پایداریست در کارها" صحیح میباشد
قاف کافه در ۶ سال و ۱ ماه قبل، دوشنبه ۷ مرداد ۱۳۹۸، ساعت ۱۲:۰۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۸۸:
ز کودکی تو به پیری روانهای و دوان
ولیکن آن حرکت نیست فاش و اظهاری
منظور از آوردن این بیت در اخر چیست؟ آنهمه نشاط و یافتن رهگشایی توسط یار و گلو گیری عشق چه ارتباطی با سیر کودکی به پیری بصورت تند و نامحسوس دارد؟
آرمین عبدالحسینی در ۶ سال و ۱ ماه قبل، دوشنبه ۷ مرداد ۱۳۹۸، ساعت ۱۱:۱۸ دربارهٔ سیف فرغانی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۴۶:
شعرش عالیه اما وزنش عاشقانه و شاده
محمدامین در ۶ سال و ۱ ماه قبل، دوشنبه ۷ مرداد ۱۳۹۸، ساعت ۰۵:۲۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۱۱:
سلام و درود
هو الذی الف بین القلوب
در ضیافت اربعین کلیمی
شب 26
فرار از بیم فرعون تا وصال صفورا.
موسی ع آنگاه که از بیم سربازان فرعون از مصر فرار کرده بود هرگز نمیدانست این تدبیر حکیمانه خداست که او را برای وصال بانوی دانا و برگزیده از بیت رسالت و توحید میگریزد
اگرچه بر اصل تدبیر حکیمانه خدایش ایمان داشت لکن مصداق بر او آشکار نبود.
اکنون در بیت وحی و نبوت جناب شعیب
مجلسی بسیار وزین عاری از مظاهر دنیا برای وصالش با صفورا دختر دانای خود
اراده خدا را جاری میکند
قَالَ إِنِّی أُرِیدُ أَنْ أُنکِحَکَ إِحْدَی ابْنَتَیَّ هَاتَیْنِ عَلَیٰ أَن تَأْجُرَنِی ثَمَانِیَ حِجَجٍ فَإِنْ أَتْمَمْتَ عَشْرًا فَمِنْ عِندِکَ وَمَا أُرِیدُ أَنْ أَشُقَّ عَلَیْکَ سَتَجِدُنِی إِن شَاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّالِحِینَ(قصص 27)
شعیب ع گﻔﺖ : ﻣﻰ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﻳﻜﻲ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺩﻭ ﺩﺧﺘﺮم ﺭﺍ ﺑﻪ عقد ﺗﻮ ﺩﺭﺁﻭﺭم ﺑﻪﺷﺮﻁ ﺁﻧﻜﻪ ﻫﺸﺖ حج (هشت ﺳﺎﻝ قمری) ﺍﺟﻴﺮ ﻣﻦ ﺑﺎﺷﻲ ، ﻭ ﺍﮔﺮ ﺩﻩ ﺳﺎﻝ ﺭﺍ ﺗﻤﺎمﻛﺮﺩﻱ ، ﺍﺧﺘﻴﺎﺭﺵ ﺑﺎ ﺧﻮﺩ ﺗﻮﺳﺖ ، ﻭ ﻣﻦ ﻧﻤﻰ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺑﺮ ﺗﻮ ﺳﺨﺖ ﮔﻴﺮم ، ﻭ ﺑﻪ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺧﺪﺍ ﻣﺮﺍ ﺍﺯﺷﺎﻳﺴﺘﮕﺎﻥ ﺧﻮﺍﻫﻲ ﻳﺎﻓﺖ .
قَالَ ذَٰلِکَ بَیْنِی وَبَیْنَکَ أَیَّمَا الْأَجَلَیْنِ قَضَیْتُ فَلَا عُدْوَانَ عَلَیَّ وَاللَّهُ عَلَیٰ مَا نَقُولُ وَکِیلٌ(قصص 28)
ﻣﻮﺳﻲ در پاسخ ﮔﻔﺖ : ﺍﻳﻦ ﻗﺮﺍﺭﺩﺍﺩ ﻣﻴﺎﻥ ﻣﻦ ﻭ ﺗﻮ ﺑﺎﺷﺪ ، ﻫﺮ ﻳﻚ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺩﻭ ﻣﺪﺕ ﺭﺍ ﺑﻪ ﭘﺎﻳﺎﻥ ﺑﺮم ﻫﻴﭻ اعتراضی ﺑﺮ ﻣﻦ ﻧﻴﺴﺖ ، ﻭ ﺧﺪﺍ ﺑﺮ ﺁﻧﭽﻪ ﻣﻰ ﮔﻮﻳﻴﻢ ، ﻧﮕﻬﺒﺎﻥ ﻭ ﻭﻛﻴﻞ ﺍﺳﺖ.
حال با وصال خوش فرجام موسی ع همانند عاشق داستان مثنوی بر لطفی که فرعون در حق او کرده است دست به دعا بردارد اگر نبود قهر فرعون و بیم از خشم او در مصر چگونه همسری به منزلت صفورا نصیب او میشد گرچه او کیفر ستم و نیت شوم خود را خواهد دید
جست از بیم عسس شب او به باغ
یار خود را یافت چون شمع و چراغ
گفت سازندهٔ سبب را آن نفس
ای خدا تو رحمتی کن بر عسس
ناشناسا تو سببها کردهای
از در دوزخ بهشتم بردهای
آری موسی کلیم از بیم فرعون میگریخت یار او را سوی محبوبش میکشاند عاقبت هم امنیت هم وصال حاصل شد.
26 ذی القعده 1440
سید کمال الدین عمادی
محمدامین در ۶ سال و ۱ ماه قبل، دوشنبه ۷ مرداد ۱۳۹۸، ساعت ۰۵:۲۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰:
هو الذی الف بین القلوب
در ضیافت اربعین کلیمی
شب 26
منصور قربانی در ۶ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۶ مرداد ۱۳۹۸، ساعت ۲۱:۳۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۸۰:
مولانا اشاره به عظمت عفو وبخشش الهی دارد که بفرمایش امام سجاد درصحیفه: یامن سبقت رحمته امام غضبه.ای خدائیکه پیشوا و جلودار غضبت هم ،صفت رحمتت است.دراین جا مولانا به ناله های حضرت علی در دل چاه اشاره مینمایدوچه زیبا میگوید
مهدی ابراهیمی در ۶ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۶ مرداد ۱۳۹۸، ساعت ۱۹:۰۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۰:
کُجاست [هَمْنَفَسی] (تا) به شَرح عرضه [دَهَم] ، (دَهَم)
که دِل (چِه) (میکَشَد) از روزگارِ [هِجْرانَش]
"حافظ"
.
کُنون که او به چَشمِ سَر از رُخِ گَرم و لَبِ نَرم و تَرِ یار بی بهره گشته تنها چارهی کار و هَمْنَفَسی در سَر گَردانیست، حال بِهتر آن است که اندکی در آن (تا) به عقب برگشته و بنگریم که به بَرد و سَردِ زمان، قِصّهی اَخم و تَخمْ و جورِ یار در سَر و بَر و تا داشته و تا کُجاها که نَشده است، آری تا چِلّه و کَمان و اَمانِ تیر نیز، و امّا به شَرح و عرضه دادنِ گُفتی، ناچار سَر و دَم در پیش میاُفتد و در پیاش نیز رو به آسمان و سرد و شاهکارِ آن ساحرِ افسونباز و چَشمِ غمپَرستَش در جایِ دِگر است، آری آنجا که از دِلِ گرمَش، دَمِ سرد (میکَشد) بیرون آنهم زِ [هَمْنَفَسی]، نوبهای دِگر دَر لَب و دَهَنِ نازنینش، بِه شویم و در بَرِ و بارِ آن [دَهَم]، عرضهیِ دَمِ گَرم بِشنویم و در [هِ هِ ]ی هِجرانش دَمِ سردَش نیز ، عُمریست که او سرگَردانِ آن تایِ همنَفَسی بوده، و من، سَر گَردانِ در تایَش، معمول از دِلِ گرم دَمِ گرم میزند بیرون و تنها از دِلِ غمین و سردِ اوست که دَمِ گرمی به افلاک به بَر رسیده و پیچیدهست، ببین چه میکَشد از روزگارِ هِجْرانش.
.
دِل بَسی خون به کَف آورد ولی دیده بِریخت
اللهالله کِه تَلف کَرد و کِه اندوخته بود》
.
سَرَت سَبز و دِلَت خوش باد جاوید
که خوش نَقشی نمودی از خطِ یار》
مهرداد پارسا در ۶ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۶ مرداد ۱۳۹۸، ساعت ۱۸:۳۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۵:
در پاسخ به جناب «سید احمد»
دلیل تاختن حافظ به صوفیان در زمان خودش اکثرا ریا و بدلی و حسادت آنان به شادی دیگر مردمان و باده غروری بوده است که از آن سرمست بوده اند؛
اما من به عنوان یک مخاطب که تاریخ تصوف اسلامی-ایرانی از یک دور نمای هزارساله می نگرم تصورم این است که تصوف بیش از سود، زیان های بسیار برای ایران و کلا ممالک اسلامی داشته.
اگر دقت کنیم که روزگاری صلاح الدین ایوبی ها در خطه ای از دنیای اسلام که کمتر تصوف در آن راه یافته بود ظهور کردند و در برابر تهاجم صلیبی ها ایستادند و از قضا خطه از جهان اسلام و تمدن ایران که در ورطه تصوف افتاده بود در برابر حمله مغولان و تاتارها به طرفه العینی مسخر شد، می فهمیم که کلا روح تصوف با تمدن سازی و پیشرفت همخوانی ای نداشته و ندارد.
نمونه مولانا است که در اگر دقت کنیم دغدغه اش در اوج تازش مغولان ابدا حفظ آب و خاک و سامان کیان خلق نیست، و در آسمان ها سیر و سلوک می کند و در برابر آشفتگی های عصر خود مشی سلبی و کنار کشیدن را در پیش می گیرد.
Payam در ۶ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۶ مرداد ۱۳۹۸، ساعت ۱۳:۰۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۵۹:
با سلام. فارغ از بحث سراینده ی اثر، بحث کلمه ی «از» یا «در» در مصرع پایانی بسیار مهم است. چون معنی را کاملا متفاوت میکند. از نظر اینجانب، «از» ، صحیح است. زیرا ، «در خود بطلب» اساسا جمله ی اشتباهی ست و معنیِ در خود بخواه! را میدهد. مگر آنکه کلمه ی بطلب، به معنای جستجو کن، به کار رود ، که قطعا طلب به معنی خواستن است ، نه جستجو.
در پاسخ به دوستی هم که گفته بود چون در مصرع سوم، کلمه ی بیرون استفاده شده ، پس در مصرع چهارم ، می باید در، به معنی درون به کار رود، اشتباه است. زیرا در همان مصرع سوم ، آن در که به معنی درون است به کار رفته است. (در عالم: درون عالم)
این رباعی راز بزرگ است.
محمدامین در ۶ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۶ مرداد ۱۳۹۸، ساعت ۱۰:۱۴ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۱۱۳ - ذکر آن پادشاه که آن دانشمند را به اکراه در مجلس آورد و بنشاند ساقی شراب بر دانشمند عرضه کرد ساغر پیش او داشت رو بگردانید و ترشی و تندی آغاز کرد شاه ساقی را گفت کی هین در طبعش آر ساقی چندی بر سرش کوفت و شرابش در خورد داد الی آخره:
سلام و درود
آن شب گردک نه ینگا دست او
خوش امانت داد اندر دست تو
ظاهرا در بیت فوق عبارت «نه ینگا» اشکال دارد.
در لغت نامه دهخدا بصورت ذیل آمده است:
نیکا
لغتنامه دهخدا
نیکا. (صوت ) بخ . (نصاب ). بسی نیک ! چه خوب ! (یادداشت مؤلف ). خوشا! || نعم ! (یادداشت مؤلف ) : در خبر است از رسول علیه السلام که گفت : نعم الرغفان رغفان الشعیر... گفت نیکا گرده هاء گرده هاء جوبود. (نوروزنامه از یادداشت مؤلف ). || (ص ) خوب و خوش و زیبا و ظریف . (ناظم الاطباء). || (اِ) آنکه عروس و داماد را دست به دست دهد از بزرگان یکی از دو جانب . (یادداشت مؤلف ) :
آن شب گردک نه نیکادست او
خوش امانت دادش اندر دست تو.
مولوی .
حسین در ۶ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۶ مرداد ۱۳۹۸، ساعت ۰۸:۰۵ دربارهٔ عارف قزوینی » تصنیفها » شمارهٔ ۱۶ - چه شورها:
اجرای اصلی این تصنیف توسط مرحوم استاد اقبال آذر انجام گرفته .
ریحانه در ۶ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۶ مرداد ۱۳۹۸، ساعت ۰۱:۲۴ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸:
سلام.
به نظرم این شعر زیبا مشخصا در مورد حضرت ابوالفضل هستش.
۷ در ۶ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۶ مرداد ۱۳۹۸، ساعت ۰۱:۰۱ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » سهراب » بخش ۱۳:
اگر من شوم کشته بر دست اوی
نگردد سیه،روز چون آب جوی
این بیت از زبان هژیر است که به دست سهراب گرفتار آمده.سهراب ازو میخواهد نشانی رستم را بدهد که هژیر از بیم آنکه رستم به دست سهراب کشته شود می اندیشد و چنین میگوید.
یعنی با کشته شدن من گیتی چیزی را از دست نمیدهد و پهلوانان ایران زمین انتقام خون مرا میگیرند ولی اگر رستم کشته شود ایران دچار نابودی میشود.
روز(روزگار) ایرانیان با کشته شدن من تاریک نخواهد شد و این را از سر میگذرانند.ولی با کشته شدن رستم روزگار ایرانیان سیاه خواهد شد
نگین کشاورز در ۶ سال و ۱ ماه قبل، شنبه ۵ مرداد ۱۳۹۸، ساعت ۲۲:۵۵ دربارهٔ حافظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹:
خوبان جهان صید توان کرد بهزر
خوشخوش بر ایشان بتوان خورد به زر
نرگس که کلهدار جهان است ببین
کاو نیز چگونه سر درآورد به زر
علی در ۶ سال و ۱ ماه قبل، شنبه ۵ مرداد ۱۳۹۸، ساعت ۲۲:۱۳ دربارهٔ شیخ بهایی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴:
واقعا عالیه ،من کلی غزل از سعدی حفظم ،میخواهم این عزل را هم حفظ کنم
۷ در ۶ سال و ۱ ماه قبل، شنبه ۵ مرداد ۱۳۹۸، ساعت ۲۱:۴۲ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب پنجم در عشق و جوانی » حکایت شمارهٔ ۱۳:
پیوسته یخ بسته رسته ایم.
جـمعـی چـو گل و لاله بـهم پـیوسـتـه
تـو هیزم خـشـک در مـیانـشـان رسـتـه
تو هیزم خشک(ناساز ) در میان گلهای تر (سازگار) سربرآورده ای
نخود هر آش شدن
رَستن به معنی رها شدن و راست شدن و بلند شدن
رُستن برای گیاه و آنچه تر است مانند گل و لاله و رَستن برای خشک و راست است مانند هیزم خشک بیت که دیگر تر نیست که بروید(بر ارزش او فزوده شود)
رَستن پایانی است در راستای رُستن
رستاخیز:خیزش راستین پایانی
علی رضا صادقی در ۶ سال و ۱ ماه قبل، شنبه ۵ مرداد ۱۳۹۸، ساعت ۲۱:۴۰ دربارهٔ سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۵۲ - پند و اندرز:
به یوسف یزدیان:
بیت به شکل اول صحیح است:
دیار مشرق و مغرب مگیر و جنگ مجوی
دلی به دست کن و زنگ خاطری بزدای
که همان مفاعلن فعلاتن است.
دِ/لی/بِ/دس/ت/کُ/نو/زن/گِ/خا/طِ/ری/بِ/زِ/دای
محمدعلی لطیفی در ۶ سال و ۱ ماه قبل، شنبه ۵ مرداد ۱۳۹۸، ساعت ۱۹:۲۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۸۷:
این شعر با موسیقی فوق العاده بهزاد عبدی و صدای محمد معتمدی ابتدا در اپرای عروسکی مولوی به کارگردانی بهروز غریب پور و سپس در البوم در محاصره تصنیف شده . غریب پور با این شعر بی نظیر صحنه سوگ مولانا از هجرت شمس را به شکل حیرت انگیزی به نمایش میاورد
مزدک بامداد در ۶ سال و ۱ ماه قبل، دوشنبه ۷ مرداد ۱۳۹۸، ساعت ۱۶:۴۷ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶۳: