گنجور

حاشیه‌ها

متین در ‫۵ سال و ۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۲۲ مهر ۱۳۹۸، ساعت ۰۰:۲۸ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۴۸:

سلام علیکم . وزن شعر اشتباه مشخص شده ...
وزن این شعر( مفعول مفتعلن مفعول مفتعلن )وزنی نزدیک به مستفعلن فع لن مستفعلن فع لن( بسیط مخبون ) است . (در واقع مستفعلن فَعَلن)

علی در ‫۵ سال و ۱۰ ماه قبل، یکشنبه ۲۱ مهر ۱۳۹۸، ساعت ۲۳:۴۳ دربارهٔ ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۲۱۹ - جهنم:

شگفت انگیز است که برخی دوستان لحن کنایه آمیز سروده را درنمی یابند.

علی در ‫۵ سال و ۱۰ ماه قبل، یکشنبه ۲۱ مهر ۱۳۹۸، ساعت ۲۳:۲۷ دربارهٔ فروغی بسطامی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳:

این رباعی در همین سایت در قسمت اشعار قاآنی هم امده است و تنها این هم نیست بلکه در چندین مورد دیگر هم همین اتفاق افتاده و چند رباعی منتسب به هر دوی این شعرا وجوددارد لطفا شاعر اصلی این اشعار را مشخص کنید

علی در ‫۵ سال و ۱۰ ماه قبل، یکشنبه ۲۱ مهر ۱۳۹۸، ساعت ۲۳:۱۹ دربارهٔ قاآنی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳:

این رباعی و چند رباعی دیگر در لیست رباعیات فروغی بسطامی نیز هست لطفا اصلاح بفرمایید

علی در ‫۵ سال و ۱۰ ماه قبل، یکشنبه ۲۱ مهر ۱۳۹۸، ساعت ۲۳:۱۸ دربارهٔ ملک‌الشعرا بهار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱:

مشیری یک برنامه ساز تلویزیونی است و اصولاً در بحث مربوط به شرایط سرایش این سروده اهمیتی ندارد. چون ماجرا را دختر زنده یاد بهار بیان کردند؛ نه مشیری.

امیر پارام در ‫۵ سال و ۱۰ ماه قبل، یکشنبه ۲۱ مهر ۱۳۹۸، ساعت ۱۹:۳۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۵:

حسین میمنی بر اساس این شعر تصنیفی به نام ثلاثه غساله را با صدای طاهره فلاحتی ساخته وپرداخته که فضای فکری حافظ را به موسیقی و تصویر باز سازی کرده است.

سید محسن در ‫۵ سال و ۱۰ ماه قبل، یکشنبه ۲۱ مهر ۱۳۹۸، ساعت ۱۸:۳۲ دربارهٔ سیف فرغانی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۴:

نشکفت اگر زمشرق اندیشه عرض داد

سید محسن در ‫۵ سال و ۱۰ ماه قبل، یکشنبه ۲۱ مهر ۱۳۹۸، ساعت ۱۸:۳۱ دربارهٔ سیف فرغانی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۴:

درود بر شما---تا یخ فروش سایه خواهد، گازر آفتاب--موفق باشید

سید محسن در ‫۵ سال و ۱۰ ماه قبل، یکشنبه ۲۱ مهر ۱۳۹۸، ساعت ۱۸:۲۲ دربارهٔ سیف فرغانی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۳:

درود بر شما--- گر بسعد اورمزد،ار نحس کیوانی مرا
موفق باشید

بلبل شوریده در ‫۵ سال و ۱۰ ماه قبل، یکشنبه ۲۱ مهر ۱۳۹۸، ساعت ۱۵:۱۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۵:

این شعر خیلی حرف میزنه از ظلوما جهولا تا سخن فرشته ها به خدا... که انسان را میآفرینی تا در دنیا فساد کند. درحالی که نه خوب و بدی درجهان هست و نه زشت و زیبایی که هرچه هست اوست و باقی همه هیچ.

نعیم ع در ‫۵ سال و ۱۰ ماه قبل، یکشنبه ۲۱ مهر ۱۳۹۸، ساعت ۱۴:۴۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷:

در پاسخ به دوست ورجاوند سینا جان.
مولانا اهل بلخ بوده و "تووی to-wee" که همان تویی در فارسی معیاری می باشد گونه ی تلفظ محلی این عبارت در افغانستان می باشد.
دکتر سروش هم در خوانش این غزل "تووی" ادا می کند.

علی در ‫۵ سال و ۱۰ ماه قبل، یکشنبه ۲۱ مهر ۱۳۹۸، ساعت ۱۳:۵۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۸۹۰:

" دگرگونی "
در عین گوشه گیری بودم چو چشمِ مستت
واکنون شدم به مستان چون ابروی تو مایل
مضمون این شعر همان است که در رباعی معروف مولانا آمده است:
زاهد بودم ترانه گویم کردی
سرفتنه بزم و باده جویم کردی
سجادہ نشین باوقاری بودم
بازیچه کودکان کویم کردی
این تغییر و تحول را غربیان conversion گویند که به معنی معکوس شدن و در جهت مقابل حرکت کردن و دگرگونی کلی یافتن است، و این تغییر را عموما در جهت کمال به کار می برند، اما ادب پارسی اگرچه به ظاهر در جهت فساد و گمراهی می نماید اما آن طنز و مطایبه است و در حقیقت واقعه در مسیر رفتن از نفس به عشق و از دنیا پرستی به عیش و مستی روحانی رخ می دهد.
شاعران چشم ها را از آن جهت که در دو گوشه چهره نشسته اند به صفت زهد و گوشه گیری منسوب می کنند و در عین حال کلمه " عین " نیز به معنی چشم است و چشم را به سبب حالتی خوش که از اطوار نگاه است مست و خمار می گویند و ابروان معشوق که گویی چون دو پرستار کمر باریک و یا دو کماندار معالج بر بالین آن چشم بیمار نشسته اند نیز تمایلی و عشقی و کششی به جانب آن بیمار دارند و حال حافظ در نقش این غزل چنین است که در آغاز چون چشم یار در گوشه عزلت نشسته بود و اینک چون ابروان یار مست و محو و حیران است و هر دم چون یاسمن به چپ و راست متمایل می شود و همان عاشقی است که شکسپیر در قطعه " گیتی تماشاخانه است "، گفت: " همچون کوره آهنگران آه آتشین می کشد و بر لبش غزلی در وصف ابروان دلبندی می گذرد ".
برگرفته از کتاب " در صحبت حافظ "
به قلم حسین الهی قمشه ای

سانیو در ‫۵ سال و ۱۰ ماه قبل، یکشنبه ۲۱ مهر ۱۳۹۸، ساعت ۱۲:۴۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۴:

واقعا که آدم یقین پیدا میکنه طرف میدونه ولی نمیخواد که قبول کنه!
عجبا! بعضی هم که رفتند چنان جاده خاکی که میگن نعوذبالله خدا، سخن خودش که قرآن باشد رو هم قبول نداره و قرآن رو بی ارزش خطاب می‌کنند! عجبا یعنی شما بدون قرآن و اهل بیت به خدا رسیدی؟ بعد اونی که شما میپرسید دقیقا چیست که نه اهل بیت رو قبول داره نه قرآن رو؟ فکر نمیکنم معبود شما اصلا الله باشد
عجب!
خطاب به برخی دیگر هم بگم:
گریه کن چون ابر بارانی به چاه
بر حسین تشنه لب در قتلگاه

گویا بعضی معتقدند تا اشاره ای مستقیم نباشه نمیتونیم چیزی بگیم البته با تعصب جهالت گونه برخی احتمال داره حتی این بیت که گفتم هم باید درآورد امام حسین نیست و منظور چیز دیگریست!
کاملا مشخصه شما دارید ادای نفهمی رو در میارید نه اینکه واقعا نفهمیده باشید!
به راستی که حقیقت از نور خورشید روشن تر است اما کو چشم حق بین؟!
گویا برخی ادبیات فارسی رو با ادبیات بی محتوای نهیلیسم و آتئیسم غرب که شندرغاز ارزش ندارد اشتباه گرفته اند
و نمیدانم چه اصراری دارند که بگویند اشعار شاعران ما همچون ادبیات غرب، بی معنی است و هیچ کس حق هیچ تفسیر و تحلیلی از شعر هایشان ندارد!
اصلا دلیل مشهوریت حافظ به لقب لسان الغیب همین سخنان غیر مستقیمش است
گفتند به علت حفظ قرآن، حافظ بوده
گفتید نه حافظ کلا معنی موسیقیدان میداده
از شعر های مستقیمش منبع آوردند
گفتید نه این داشته طعنه میزده منظور چیز دیگر است
لسان الغیبش را ببینم چه بهانه‌ای خواهید تراشید!
لابد بیت:
" سزد گر چشم ها در خون نشینند
چو دریا را به روز نیزه بینند "
هم ربطی به کربلا ندارد؟

و جالب است بعضی که خود را باسواد میدانند نهایت مهارت تفسیر شعرشان اینست که می‌گویند چون در فلان مصرع فلان شاعر به شراب اشاره کرده پس شاعر شرابخوار است!
دست مریزاد!
کل ادبیات فارسی را به لرزه درآوردید با این سطح سوادتان!

جمشید احمدی در ‫۵ سال و ۱۰ ماه قبل، یکشنبه ۲۱ مهر ۱۳۹۸، ساعت ۱۲:۲۵ دربارهٔ ملک‌الشعرا بهار » رباعیات » شمارهٔ ۳۹ - تسلیم و رضا:

سلام
این شعر مناسبتش در مورد تبعید یه امرد خوشگل و معروف بنام عزیز کاشی هست....عزیز کاشی توسط رضاخان به خوار ورامین تبعید شد و مرحوم بهار در اوج ظرافت با این دو بیت ماجرا رو روایت کرده

محمد طهماسبی دهنو(هانا دایی) در ‫۵ سال و ۱۰ ماه قبل، یکشنبه ۲۱ مهر ۱۳۹۸، ساعت ۰۲:۵۲ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۲ - سؤال سایل از مرغی کی بر سر ربض شهری نشسته باشد سر او فاضل‌ترست و عزیزتر و شریف‌تر و مکرم‌تر یا دم او و جواب دادن واعظ سایل را به قدر فهم او:

یه روز شخصی سوال کننده از خطیبی پرسید که اگه پرنده‌ای روی بُرجی بِشینه آیا سرش بهتره یا دُمش
خطیب گفت که اگر سر اون پرنده به طرف شهر باشه و دمش به طرف ده باشه بدون که سرش از دمش بهتره و اگر دمش به طرف شهر باشه و سرش به طرف ده باشه از سرش صرف نظر کن و دم رو رها نکن
واقعا این حکایت چقدر زیباست
درباره ی توجه به حضرت حق هستش
سَرِ پرنده=کنایه از ظاهر انسانه
دُم پرنده= کنایه از باطن انسانه
مرغ با پر می‌پرد تا آشیان ### پَرِ مردم، همت است ای مردمان
شهر=کنایه از عالم الهی
دِه=کنایه از ویران کده ی دنیا
مولوی میگه
اگر کسی ظاهرش به طرف عالم الهی باشه و باطنش به طرف دنیا، پس چنین کسی ظاهرش از باطنش بهتره که به چنین شخصی منافق میگن
و اگر کسی باطنش به سوی عالم باشه و ظاهرش به طرف دنیا چنین کسی وجودی عزیز داره که حتی پیامبران ما بر حسب ظاهر در دنیا به سر میبردند ولی باطنا متصل به عالم الهی بودن

محمد طهماسبی دهنو(هانا دایی) در ‫۵ سال و ۱۰ ماه قبل، یکشنبه ۲۱ مهر ۱۳۹۸، ساعت ۰۲:۲۹ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۷۲ - جواب گفتن مرید و زجر کردن مرید آن طعانه را از کفر و بیهوده گفتن:

گفت از بانگ علالای سگان
هیج واگردد ز راهی کاروان
حضرت نوح با خودش گفت که مگه میشه کاروان به خاطر عوعوی سگ‌ها از حرکت بایسته
مثالم داریم که ((سگ لافد و کاروان گذرد)

محمد طهماسبی دهنو(هانا دایی) در ‫۵ سال و ۱۰ ماه قبل، یکشنبه ۲۱ مهر ۱۳۹۸، ساعت ۰۲:۲۲ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۷۲ - جواب گفتن مرید و زجر کردن مرید آن طعانه را از کفر و بیهوده گفتن:

هر کسی را خدمتی داده قضا
در خور آن گوهرش در ابتلا
قضای خداوندی هر شخصی رو مامور خدمتی که لایقشه کرده
بر اساس مشیت الهی هر کسی واسه کاری خلق شده
و در موقع آزمون و ابتلا جوهر و حقیقت هر کسی عیان میشه
مصرع دوم این بیت مصداق کلام مولا علی است که میفرماید، فی تقلب الاحوال علم جواهر الرجال، گوهر آدمیان در فراز و فرود روزگار شناخته آید نهج البلاغه حکمت شماره 208

مهرداد در ‫۵ سال و ۱۰ ماه قبل، شنبه ۲۰ مهر ۱۳۹۸، ساعت ۲۳:۳۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۶۴:

سلام
متونی رو که دوستان زحمت نگارش اون رو بر خود هموار کردن نخوندم (نه فرصت ،نه سعادت) ،اینکاره نیستم ،عبوری به مناظره و مباحثه بر سر معنای واژه «هرگز» در مصرع دوم بیت سوم برخوردم...
به گمانم مراد خواجه از هرگز در این متن خاص ، واژه ای معادل «عمرا» ،«زهی خیال باطل» «کارخدارو چی دیدی شاید شد »....و امثال آن باشه،ببخشید هول هولکی شد

برگ بی برگی در ‫۵ سال و ۱۰ ماه قبل، شنبه ۲۰ مهر ۱۳۹۸، ساعت ۱۹:۳۹ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۳۸ - قبول کردن خلیفه هدیه را و عطا فرمودن با کمال بی‌نیازی از آن هدیه و از آن سبو:

هر که چون هندوی بدسوداییست
روز عرضش نوبت رسواییست
در اینجا بنظر میرسد هندوی بد سودایی همان من کاذب و متوهم ساخته ذهن انسان است و بد سودایی یا بد معامله بودن در بیع را مولانا به این جهت استفاده نموده است که انسان بد معامله احساس زرنگی داشته و قانون جبران زندگی را رعایت نمی کند ، لذا میخواهد بیشتر بدست آورد و کمتر بهای آن را بپردازد و این انسان دارای من ذهنی هم هویت شده با چیزهای این جهانی در روز عرضه خود به پیشگاه حق یعنی در روز رستاخیز ( رستاخیز صغرا و یا کبری) رسوا شده و چیزی برای ارائه ندارد . البته این به معنی بیزاری مولانا از هندو یا هر آیین دیگری نیست چرا که در جاهایی دیگر گبر را تمثیل و نماد من کاذب پدید آمده توسط ذهن میداند و این ربطی به دین و آیین یهودی ها و یا هندوها نداشته است چنانچه در همین بخش و چند بیت ماقبل از این بیت می فرماید :
مرد حجی ؟ همره حاجی طلب
خواه هندو خواه ترک و یا عرب
منگر اندر نقش و اندر رنگ او
بنگر اندر عزم و در آهنگ او
میفرماید اگر عاشق سالک راه عشق و کوی دوست هستی دوست و همراهی را بیاب تا در این راه دشوار به تو کمک کند و این انسان از هر دین و مذهب که باشد تفاوتی ندارد بلکه بایستی اراده و پایداری و چگونگی راه روی او مورد نظرت باشد و نقش ظاهر و یا رنگ و نژاد او اهمیتی ندارد .یعنی اینکه انسان فارغ از هر دین و مذهب یا رنگ و نژاد توانایی زنده شدن به اصل خدایی خود را دارد و این از ویژگی های منحصر به فرد مولانا در بین سایر عرفای دور نزدیک ما و جهان شمول بودن آن بزرگ دارد .
موفق و پایدار باشید

رهرو در ‫۵ سال و ۱۰ ماه قبل، شنبه ۲۰ مهر ۱۳۹۸، ساعت ۱۹:۲۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۸۹:

در اشعاری اینچنین است که میتوان دریافت حضرت مولانا شخصیتی دو قطبی داشته و اشعاری اینچنین را در دوران شیدایی و سر خوشی های معنوی سروده. بنا بر این اشعار بیشتر آهنگین و ریتم دار هستند و شاید بشود آنها را در ردیف ترانه قرار داد تا شعر، مثلا اگه با اشعار سعدی مقایسه کنید که بسیاری اشعاری محکم با چارچوبهای منطقی هستند اشعار مولانا معمولا آهنگین و برآمده از دل است که البته این تفاوت تمام عارفان شرقی با دیگر اندیشمندان است. بنابراین سنجیدن شعر مولانا با ابزار وزن و قافیه و عروضی چندان عملی نیست و بهتر آنست که این کلمات را که از جان برآمده با گوش جان شنید. و خیلی هم در جستجوی معنی عمیق از آنها نباشیم ! چرا که اینها کلامات است و مولانا هم یک انسان! شاید مهمترین پیام مولانا این باشد که شما هم میتوانید به مقام ایشان برسید، با مطالعه، تقحص بر معنی زندگی و تلاش در شناخت خویش.

۱
۲۲۹۲
۲۲۹۳
۲۲۹۴
۲۲۹۵
۲۲۹۶
۵۵۲۴