گنجور

حاشیه‌ها

مرزبان در ‫۵ سال و ۱۰ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۳ مهر ۱۳۹۸، ساعت ۱۷:۴۹ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۶۸ - هنگام عبور از مداین و دیدن طاق کسری:

انگار همین دیروز بود که نزد عزیزانش در ان بارگاه باشکوه در جشنی بزرگ بوده دوستانی که بعد از پنج روز مسافرت به انها رسیده از کنار جمعیت مراجعین منتظر و هیئت های نمایندگی در صف که از افتاب خسته و برهنه سر به سایه کاخ پناه اورده اند میگذرد جمعیتی که از راه دور و نزدیک هر یک برای کاری در صف امور دیوانی منتظر بارند او که دوست است و برای دیدار امده بار می یابد خاطره خوش با دوست بودن را در ان جشن باشکوه به یاد میاورد

مرزبان در ‫۵ سال و ۱۰ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۳ مهر ۱۳۹۸، ساعت ۱۷:۴۸ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۶۸ - هنگام عبور از مداین و دیدن طاق کسری:

آنگاه توصیف جنگ انطاکیه و سربازانی که زیر درفش کاویانی ایستاده اند دامنه خیال را به تصویری زنده میکشاند که خود زیر علم ایرانیان ایستاده و همه حماسه و ترس و جنگ و گریزش و شادی پیروزی اش را احساس میکند سپس دوباره خود را پس از جدا شدن از ساسانیان و کاخ باشکوهشان میبیند

مرزبان در ‫۵ سال و ۱۰ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۳ مهر ۱۳۹۸، ساعت ۱۷:۴۷ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۶۸ - هنگام عبور از مداین و دیدن طاق کسری:

پیوند به وبگاه بیرونی

مرزبان در ‫۵ سال و ۱۰ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۳ مهر ۱۳۹۸، ساعت ۱۷:۴۴ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۶۸ - هنگام عبور از مداین و دیدن طاق کسری:

شعر بحتری در وصف ایرانیان و ساسانیان نه تنها شاهکاری ادبیست بلکه عمق دوستداری او و توصیفهای عمیق و صادقانه او را میرساند او در حالی که از خلیفه عباسی دلزده است به سوی ایوان کسری رو میاورد و نگاهش را به دور دست زمان و مکان می افکند همه ایران را چون کاخی مجلل میپندارد که دیوارهای بلندش بر سر ساکنان سایه ارامش افکنده اند دیوار دربند را میبیند که راه را بر مهاجمان بسته اند شهرکهایی که چون مراتع سعدی خشک و بیابان نیست و اشرافی که سیادت و بزرگیشان چون سیادت عبس و عنس نیست آنگاه توصیف جنگ انطاکیه و سربازانی که زیر درفش کاویانی ایستاده اند دامنه خیال را به تصویری زنده میکشاند که خود زیر علم ایرانیان ایستاده و همه حماسه و ترس و جنگ و گریزش و شادی پیروزی اش را احساس میکند سپس دوباره خود را پس از جدا شدن از ساسانیان و کاخ باشکوهشان میبیند انگار همین دیروز بود که نزد عزیزانش در ان بارگاه باشکوه در جشنی بزرگ بوده دوستانی که بعد از پنج روز مسافرت به انها رسیده از کنار جمعیت مراجعین منتظر و هیئت های نمایندگی در صف که از افتاب خسته و برهنه سر به سایه کاخ پناه اورده اند میگذرد جمعیتی که از راه دور و نزدیک هر یک برای کاری در صف امور دیوانی منتظر بارند او که دوست است و برای دیدار امده بار می یابد خاطره خوش با دوست بودن را در ان جشن باشکوه به یاد میاورد صدای اوازخوانان و ترنم سازها نقاشیهای باشکوه پرده ها زربافت و قالی های ابریشمین گرانبها و کنیزان زیبارویی که در سراهاو ایوانها برای خدمتگاری میچرخند هر کسی انجا در مقام و مرتبتی است و درجات و مرتبت قو م را حس میکند - انگار همین پریروز بود که پیش انها بود و همین دیروز بود که از انها جدا شده انگاه چشم باز میکند همراه با شکاف دیوار پیش روی مردم اشکارا بر شکوه ساسانیان میگرید سینه دیوارها پر از غم و اندهست گرچه ثابت تر از سینه روزگار ایستاده اند گرچه مثل شخص از دوست جدا گشته یا کسی که او را مجبور کرده اند که همسر عزیزش را طلاق دهد غمگینند با اینهمه نداشتن پرده های زربفت و فرشهای ابریشمین ناقص ان نیست و از نقش و نگار در و دیوار شکسته آثار پدیدست صنادید عجم را (ترجمه ان را در کامنتها میگذارم هرچند ترجمه ها بسیار اشتباه و ناقصند ) اشعار بحتری در کنار صدها نمونه دیگر بهترین نشان دوستی و عدم دشمنی گمان ساخته میان عرب و پارسیان است

مرزبان در ‫۵ سال و ۱۰ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۳ مهر ۱۳۹۸، ساعت ۱۷:۴۳ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۶۸ - هنگام عبور از مداین و دیدن طاق کسری:

پیوند به وبگاه بیرونی
اینهم عربی ان رو خوانی

مرزبان در ‫۵ سال و ۱۰ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۳ مهر ۱۳۹۸، ساعت ۱۷:۴۲ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۶۸ - هنگام عبور از مداین و دیدن طاق کسری:

مگر میشود ایوان عبرت را بدون قصیده بحتری اورد این دو قصیده برادر همند و جای تعجب و تاسف است که از ان یاد نشده از ایوان مداین بسیاری دیدن کردند و متاثر شدند اما مشهورترینشان علی بن ابی طالب و بحتری و خاقانی است امام علی متاثر شدند و خطبه ای خواندند که متاسفانه حفظ نشده بجز اینکه یاد کرده اند که کم ترکو خواندند و دومین کس که قصیده اش اگر از قصیده خاقانی بیش نباشد کمتر نیست
شعر بحتری در وصف ایرانیان و ساسانیان نه تنها شاهکاری ادبیست بلکه عمق دوستداری او و توصیفهای عمیق و صادقانه او را میرساند او در حالی که از خلیفه عباسی دلزده است به سوی ایوان کسری رو میاورد و نگاهش را به دور دست زمان و مکان می افکند همه ایران را چون کاخی مجلل میپندارد که دیوارهای بلندش بر سر ساکنان سایه ارامش افکنده اند دیوار دربند را میبیند که راه را بر مهاجمان بسته اند شهرکهایی که چون مراتع سعدی خشک و بیابان نیست و اشرافی که سیادت و بزرگیشان چون سیادت عبس و عنس نیست آنگاه توصیف جنگ انطاکیه و سربازانی که زیر درفش کاویانی ایستاده اند دامنه خیال را به تصویری زنده میکشاند که خود زیر علم ایرانیان ایستاده و همه حماسه و ترس و جنگ و گریزش و شادی پیروزی اش را احساس میکند سپس دوباره خود را پس از جدا شدن از ساسانیان و کاخ باشکوهشان میبیند انگار همین دیروز بود که نزد عزیزانش در ان بارگاه باشکوه در جشنی بزرگ بوده دوستانی که بعد از پنج روز مسافرت به انها رسیده از کنار جمعیت مراجعین منتظر و هیئت های نمایندگی در صف که از افتاب خسته و برهنه سر به سایه کاخ پناه اورده اند میگذرد جمعیتی که از راه دور و نزدیک هر یک برای کاری در صف امور دیوانی منتظر بارند او که دوست است و برای دیدار امده بار می یابد خاطره خوش با دوست بودن را در ان جشن باشکوه به یاد میاورد صدای اوازخوانان و ترنم سازها نقاشیهای باشکوه پرده ها زربافت و قالی های ابریشمین گرانبها و کنیزان زیبارویی که در سراهاو ایوانها برای خدمتگاری میچرخند هر کسی انجا در مقام و مرتبتی است و درجات و مرتبت قو م را حس میکند - انگار همین پریروز بود که پیش انها بود و همین دیروز بود که از انها جدا شده انگاه چشم باز میکند همراه با شکاف دیوار پیش روی مردم اشکارا بر شکوه ساسانیان میگرید سینه دیوارها پر از غم و اندهست گرچه ثابت تر از سینه روزگار ایستاده اند گرچه مثل شخص از دوست جدا گشته یا کسی که او را مجبور کرده اند که همسر عزیزش را طلاق دهد غمگینند با اینهمه نداشتن پرده های زربفت و فرشهای ابریشمین ناقص ان نیست و از نقش و نگار در و دیوار شکسته آثار پدیدست صنادید عجم را (ترجمه ان را در کامنتها میگذارم هرچند ترجمه ها بسیار اشتباه و ناقصند ) اشعار بحتری در کنار صدها نمونه دیگر بهترین نشان دوستی و عدم دشمنی گمان ساخته میان عرب و پارسیان است
پیوند به وبگاه بیرونی
یا اینجا متاسفانه ترجمه ها هیچ یک خوب نیستند اما این بهترین است
پیوند به وبگاه بیرونی">پیوند به وبگاه بیرونی
باید بدانیم قصیده بحتری بسیار مشهور بوده و هر کسی به ایوان می رفت محال بود انرا یاد نکند و ادیب بزرگی مثل خوانی بیشک انرا یاد کرده و همانگونه که از دو شعر معلوم است چند بیتش کاملا بر گرفته از بحتریست که البته بزرگی چون خاقانی این انرا عیب نکند خاقانی بیشک نه تنها بزرگترین شاعر پارسی بلکه از بزرگترینهای جهان است
و این کمینه ایشان را بزرگتر از مولوی میدانم
پیوند به وبگاه بیرونی">پیوند به وبگاه بیرونی

دل افگار در ‫۵ سال و ۱۰ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۳ مهر ۱۳۹۸، ساعت ۱۳:۱۵ دربارهٔ نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۱ - به نام ایزد بخشاینده:

جناب آقای محسن پناهی "نقسم" استباه تایپی و درستش "نفسم" به معنی نفس من یعنی تا نفس میکشم و زنده هستم

امیر در ‫۵ سال و ۱۰ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۳ مهر ۱۳۹۸، ساعت ۱۲:۴۵ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب اول در عدل و تدبیر و رای » بخش ۹ - حکایت اتابک تکله:

نگاه توحیدی یک نگاه کلی حاکم بر زندگی و عالم است، این تعهدش برتر و سنگین تر از همه تعهدهای دیگر (برداشتن فقر از جامعه ، برداشتن جنگ از جامعه ، خدمت به خلق و ...) است. توحید به معنای صحیح و اسلامی اش نه به معنای خرافی، تنبل مابانه و رهبانیتی همه اش تعهد به خدا و بندگان خدا است. در این شعر سعدی از باب اغراق یک گونه عبادت (خدمت به خلق) در نگاه توحیدی به عالم را برجسته کرده است. این عبادت در طول نگاه توحیدی است نه در عرض و رقیب نگاه توحیدی. و الا اگر رقیب نگاه توحیدی فرض شود در حقیقت مغالطه جزء و کل است مثل این که بگوییم یک قوری هست که لوله آن از خودش بزرگتر است.

دکتر محمدداودی در ‫۵ سال و ۱۰ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۳ مهر ۱۳۹۸، ساعت ۱۱:۳۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۴:

بادرود به فرهیختگان:
نقددلی که بودمراصرف باده شد. قلب سیاه بود ازآن درحرام رفت
من نقد دلم که پاک وبدون ریابوددرراه باده صرف کردم اماکسانی که قلب پاکی نداشتند(قلب سیاه واعظ وزاهد)گرچه باده نخوردندولی باتظاهرشان کارحرام انجام دادند. تادرودی دیگربدرود

نوراله اسدی در ‫۵ سال و ۱۰ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۳ مهر ۱۳۹۸، ساعت ۱۱:۳۷ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۶۵۲:

این چرت وپرت ها چه ارتباطی به رباعی ابو سعید دارد ؟؟؟؟

امیر بیات در ‫۵ سال و ۱۰ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۳ مهر ۱۳۹۸، ساعت ۱۰:۳۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۷۰:

غزل های مولانا را می خوانم به روی شعر قرار دهید چطوری ارسال کنم

دکتر صحافیان در ‫۵ سال و ۱۰ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۳ مهر ۱۳۹۸، ساعت ۱۰:۲۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷:

بیا(خطاب به خود -جان یا فرامن- ، ساقی و یا هر مشتاق حال خوش) که ساخته های ذهنی و درونی ات بسیار سست است و شراب بیاور که اساس زندگی بر باد است.( دعوت دوباره از ساقی مانند نخستبن غزل -واج آرایی حروف س ب و ر)
بیت2:خاکسار همت و شوق آن وارسته ام که در زیر سیطره جهان مادی، رنگ هیچ وابستگی را به خود نگرفته است.
بیت3:چگونه مژده های سروش جهان برتر را که دیشب(زمانی نیست، لحظه دریافت مراد است) در حالی که خراب شراب بودم دریافت کردم، برایت بازگو کنم.
بیت4:مژده ها: تو شاهین دست آموزی با همت بلند در ورای دنیا جای داری، جای تو در این گوشه غربت( دنیا) نیست.
بیت5:از بالای عرش تو را فریاد می زنند نمی دانم در این دام چگونه گرفتار شدی و یا چه هدفی را دنبال می کنی؟
بیت6:گفتاری از راهنمای سلوک یادم هست به تو ( خود یا هر مشتاقی)پند میدهم آن را به کار بیاور:
بیت7:که اندوه و نگرانی این جهانی نداشته باش چون این نکته شیرین عشق را از رهرو حقیقتی به یاد دارم:
بیت8: از عطای خداوند خشنود باش و گره از پیشانی ات باز کن که ما جز تسلیم در برابر خواست او راه دیگری فرارو نداریم.
نکته: عشق با تسلیم محض( در جسم، ذهن، دل و ویران کردن تعریف های ذهنی) استوار است و این همان جبر عرفانی است.
بیت9:جهانی که اساسش سست است پیمان محکمی ندارد و چون پیرزنی است که در عقد هزار داماد رعنا در آمده است.
بیت10: لبخند گل پاینده نیست، بنال ای بلبل عاشق که فریاد تو درست ترین کار است.
بیت11: چرا بر من حسادت می بری؟! پسند خاطر و لطافت سخن از اوست(از اسم لطیف خداوند حافظ لسان الغیب شده)
آرامش و پرواز روح
پیوند به وبگاه بیرونی
arameshsahafian@

 پیوند به وبگاه بیرونی

اینستاگرام:drsahafian

محسن حسن وند در ‫۵ سال و ۱۰ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۳ مهر ۱۳۹۸، ساعت ۰۹:۳۷ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۴۴ - نومید شدن انبیا از قبول و پذیرای منکران قوله حتی اذا استیاس الرسل:

با سلام خدمت همه دوستان
در دفتر چهارم مثنوی، بیت 1431، نسخه دکتر محمد علی موحد گرامی، چنین آمده است:
هر که او بی سر بجنبد، دم بود
جنبشش چون جنبش کژدم بود
یعنی عامل اصلی جنبش، حرکت و یا از جا کنده شدن و جابجا شدن هر چیزی ( از جمله ماهی!) سر است نه دم.
همچنین، درآن بیت و بیت ماقبل بیت مذکور آمده است که:
جنبش خلق از قضا و وعده است تیزی دندان ز سوز معده است
نفس اول راند بر نفس دوم ماهی از سر گنده باشد نه ز دم
در اینجا باز هم مبینیم که مولانا می فرماید عامل اصلی جنبش ،از جا کنده شدن، یا راندن و تکان دادن هر موجودی نه خود او(نفس دوم)، بلکه چیزی دیگریست که آن را قضا، وعده، و یا نفس اول می نامد{نفس اول راند(جنباند) بر نفس دوم(یا همان خود)}.
در 11بیت قبل تر مولانا نفس اول و نقش آن را در حرکت دادن یا از جا کنده شدن انسان ها و یا دیگر موجودات به صورت زیر بیان می کند:

آنک نگذارد ( نفس اول)ترا(نفس دوم) کایی درون
می‌بنگذارد مرا کایم برون
آنک نگذارد کزین سو پا نهی او بدین سو بست پای این رهی
ماهیان را بحر(نفس اول)نگذارد برون خاکیان را بحر نگذارد درون
در دو بیت بعد از بیت مورد بحث ما نیز آمده است:
تو نمی‌دانی کزین دو (نفس اول و نفس دوم، با به عبارتی دیگر، سر و دم) کیستی جهد کن چندانک بینی چیستی

نتیجه نهایی:
«ماهی از سر کنده گردد نی ز دم » درست است نه قرائت های دیگر.
در ضمن، و در واقعیت،
1 ماهی همواره و بیشتر از تنه گُنده می شود نه از سر،
2 ماهی زنده نه از سر می گندد و نه از جایی دیگر. پس در بیت مذکور به کار بردن هر یک از این دو لفظ، گُنده و
گَنده، نارواست.

بابک در ‫۵ سال و ۱۰ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۳ مهر ۱۳۹۸، ساعت ۰۸:۵۴ دربارهٔ سعدی » گلستان » دیباچه:

محمدعلی همایون کاتوزیان در مطلبی تحت عنوان "گلستان و افسردگی سعدی"در مجله ایران شناسی، سال سیزدهم، تابستان 1380، شماره 50، با استدلال به بیت
ای که پنجاه رفت و در خوابی
مگر این پنج روز دریابی
و شواهد دیگر در دیباچه گلستان، این احتمال را مطرح کرده که سعدی در پنجاه سالگی دچار آلام روحی شده که ممکن است منطبق با افسردگی باشد.
پیوند به وبگاه بیرونی/

بابک در ‫۵ سال و ۱۰ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۳ مهر ۱۳۹۸، ساعت ۰۸:۵۰ دربارهٔ سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۵۱ - پند:

محمدعلی همایون کاتوزیان در مطلبی تحت عنوان "گلستان و افسردگی سعدی"در مجله ایران شناسی، سال سیزدهم، تابستان 1380، شماره 50، با استدلال به بیت اول این قصیده که در گلستان هم آمده و شواهد دیگر در دیباچه گلستان، این احتمال را مطرح کرده که سعدی در پنجاه سالگی دچار آلام روحی شده که ممکن است منطبق با افسردگی باشد.
پیوند به وبگاه بیرونی/

مصطفی در ‫۵ سال و ۱۰ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۳ مهر ۱۳۹۸، ساعت ۰۷:۲۵ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷:

سلام
سوال من این است که آیا ممکن است به جای"" او "" آن بوده و تغییر یافته باشد
چون بیت با آن بهتر معنا می یابد
جمشید در آن جام گرفت
اگر کسی نظری دارد حتما استفاده میکنم

رضا گولاخ در ‫۵ سال و ۱۰ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۳ مهر ۱۳۹۸، ساعت ۰۵:۰۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۸:

مطلبی که جناب دکتر علیرضا محجوبیان لنگرودی در حاشیه آوردن بسیار زیبا و دلنشبن بود. با تشکر از ایشان.
همچنین از جناب جاوید مدرس هم تشکر میکنم بابت حاشیه مفیدی که آوردن.

علی در ‫۵ سال و ۱۰ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۳ مهر ۱۳۹۸، ساعت ۰۱:۴۰ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴۳:

به نظر من منظور از مصرع اول متشرعین هستند که با تفکر در منابع دینی سعی بر استخراج احکام و اصول دین دارند
منظور از مصرع دوم عرفا و صوفیان هستند که گمان میبرند که حق الیقین‌رسیده اند و همواره متشرعین را مورد ملامت قرار میدادند
هر کدام از این دو گروه خود را بر حق میدانند
خیام میگوید که شاید هر دو در اشتباه باشند

a.p در ‫۵ سال و ۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۲۲ مهر ۱۳۹۸، ساعت ۲۳:۰۴ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی گشتاسپ صد و بیست سال بود » بخش ۲۶ - سخن فردوسی:

اسدی توسی نیز در گرشاسپ نامه خود ، این گونه تعابیر ماهی و شست را به کار برده و از آنجایی که این دو شاعر بزرگوار در یک برهه زمانی و یک شهر زندگانی میکرده اند ، پس دور از ذهن نیست که این یک اصطلاح ((ضرب المثل)) رایج آن زمان و یا آن شهر بوده است. .
شعر اسدی توسی
به خشکی چو یوزش ببندید دست // بر آرید از آبش چو ماهی به شست

منصور قربانی در ‫۵ سال و ۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۲۲ مهر ۱۳۹۸، ساعت ۲۲:۱۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۸۲:

چه زیبا بیان میکند که حقیقت عالم وجود از تو جدانیست.
تو در بیرون از خود آنر جستجو میکنی حال آنکه باید آنرادر خودت جستجو کنی.
الله اکبر از این لطافت وزیبائی و کلام پرمعنا

۱
۲۲۹۰
۲۲۹۱
۲۲۹۲
۲۲۹۳
۲۲۹۴
۵۵۲۴