گنجور

حاشیه‌ها

علی محبوبی در ‫۵ ماه قبل، شنبه ۳ خرداد ۱۴۰۴، ساعت ۲۰:۱۵ دربارهٔ عارف قزوینی » دیوان اشعار » غزل‌ها » شمارهٔ ۱۱ - گیسوی نگار:

هیچ کشوری در دنیا به اندازه کشور ایران،  شاعر خیر، ادیب پرور شعر دوست وجود ندارد. که هرکدام از شعرای نامی ما نظیری در دنیا ندارند، با دوستی که دبیر ادبیات بود درباره شاعران و شعر و سخن پروری ایران حرف میزدیم مباحثه میکردیم .. ایشان در خلال حرفهایش گفتند شاعران ما جهانی نیستند ..! مثل دیکنز و هوگو و در سطح حهانی که جهان پسند باشد شعر نسروده اند ... مثلا میگفت اکثر شاعران قدیم ما از کلمه دیر مغان استفاده نمودند که معنی و معادل در سایر زبانها ندارد ! و ... و..  من گفتم دوست عزیز شما راست میگویی!  شاعران دنیا مشهور تر و قوی تر از شاعران ایران زمینند!!!  به عنوان مثال همین که شعر چارلز دیکنز در سردرب سازمان ملل نصب شده و درآن نوشته شده :

بنی آدم اعضای یک پیکرند

که درآفرینش ز یک گوهرند

 

یه نگاهی از سر تعجب بمن انداخت و گفت :

این شعر مال سعدی است !

منم لبخندی زدم !! 

دیگه سکوت کرد 

 

گفتم بیشترین ترجمه شعر در دنیا مال شاعر و دانشمند شخیص ایرانی ، خیام است....

 

کدام کشور شاعری در حد و اندازه فردوسی دارد ؟

کدام کشور سخن پروری روانشناس مثل سعدی دارد که زمانی به عنوان مکتب سعدی در اخلاق و روانشانی داشت.

کدام کشور میتواند شاعری مثل حافظ داشته باشد 

و....

 

واقعا ایران مهد شاعران بزرگ و شعر سرایان بی نظیر در دنیا هست 

مثل باغیست که پر از میوه های الوان در اشکال و طعمها و رنگهای زیبا ... 

 

علی کاظم زاده در ‫۵ ماه قبل، شنبه ۳ خرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۶:۳۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰:

هوش مصنوعی شعر رو له میکنه از بین میبره. چرا حذفش نمیکنید؟

امین آب آذرسا در ‫۵ ماه قبل، شنبه ۳ خرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۵:۴۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۱:

گروه موسیقی دنگ شو نیز در تیتراژ ابتدایی مجموعه تلویزیونی پژمان (آلبوم آخر قصه) این شعر را بازخوانی کرده اند.

امین آب آذرسا در ‫۵ ماه قبل، شنبه ۳ خرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۵:۳۷ در پاسخ به مجنون دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۱:

درود. ببخشید مگر کسی تا به حال به نیما نسبتی به جز روستای یوش داده که شما میگید نیمای همیشه یوشیج؟

دکتر صحافیان در ‫۵ ماه قبل، شنبه ۳ خرداد ۱۴۰۴، ساعت ۰۷:۳۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۸:

شکر فراوان که تو را به مراد دل خود یافته‌ام، که از روی راستی و مهربانی با دلم هم سو و موافق شده‌ای‌‌.
۲- آنان که پای در طریق عشق و سلوک نهاده‌اند، راهی دشوار را می‌پیمایند، اما آنکه هم‌نشین عشق شد از ناهمواری و سربالایی هراسی ندارد‌(خانلری: ره بلا ورزند)
۳- غم عشق را نیز از رقیبان پوشیده دارید، سینه‌های آنانی* که مالامال کینه به عشق ورزی شماست، جای راز نیست.
*ابلیس، مدعی، یا هر کانون غیر هم‌سو با عشق.(خانلری: جستجوی رقیب)
۴- گرچه زیبایی‌ات بی‌نیاز از عشق‌ورزی دیگران است*اما من از این عشق‌بازی شیرین روی‌نمی‌گردانم.
۵-دردی که از سوز درون می‌کشم بیان کردنی نیست، از اشک‌هایم بپرس که من سخن چین راز عشق نیستم.
۶- سرنوشت که اکنون چون آرایشگری ظاهر شده چه بلایی برانگیخته است! آری چشم مستش را با سرمه ناز، آراسته است.
۷- اکنون که مجلس با نور معشوق روشنایی یافته، دیگر گلایه نکن و چون شمع بسوز و بساز(خانلری: منور است به تو-دلخوش روشنی بخشی به خود و دیگران باش)
۸- مقصود خودنمایی و بروز زیبایی است وگرنه دولت محمود غزنوی به زیبایی زلف ایاز نیازی ندارد*( تلمیح به داستان چیدن زلف ایاز و شعر معروف عنصری)
۹- آوازخوانی ستاره ناهید؛ الهه هنر، بی‌فایده است، آنجا که حافظ غزل بخواند و نوایش جاودان شود( بیت ۴و۵ و ۸و۹ در غزل بعدی خانلری ۲۵۳ می‌باشد -ناهید یا بیدخت، زهره و آناهیتا: بدون آلایش و پاک در اوستا: فرشته‌ نگهبان آب بعدها به ستاره ونوس رومیان نزدیک کرده‌اند. همان نوازنده فلک)
* وادی استغنا
آرامش و پرواز روح

 پیوند به وبگاه بیرونی



پارسا بهرامی در ‫۵ ماه قبل، شنبه ۳ خرداد ۱۴۰۴، ساعت ۰۴:۱۶ در پاسخ به علی دربارهٔ باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۲۱:

دوست عزیز قوم لک با قدمت ۱۲ هزار ساله قومی مستقل است و بخشی از هیچ قومی دیگر نیست

Mojtaba Razaq zadeh در ‫۵ ماه قبل، شنبه ۳ خرداد ۱۴۰۴، ساعت ۰۳:۰۴ در پاسخ به علی میراحمدی دربارهٔ سعدی » بوستان » باب سوم در عشق و مستی و شور » بخش ۱۴ - حکایت در معنی عزت محبوب در نظر محب:

والا حرف شما در قسمت اول که چنین پسرانی خیلی پیرا میشن درسته اما توی بخش دوم والا شاید توی خود بوستان هم بشه شک وارد که که ایا دختره اصلا؟

درسا گلمکانی در ‫۵ ماه قبل، شنبه ۳ خرداد ۱۴۰۴، ساعت ۰۲:۵۹ دربارهٔ سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۶۹:

در کتاب سال نهم راهنمایی این شعر درست بیان شده بود ولی متاسفانه در کتاب فارسی دهم هنرستان به اشتباه نوشته شده: با بدان کم نشین که صحبت بد/گرچه پاکی تو را پلید کند/آفتابی بدین بزرگی را /لکه ای ابر ناپدید کند💔خوشحالم که در اینجا شعر به درستی نوشته شده است

دکتر حافظ رهنورد در ‫۵ ماه قبل، شنبه ۳ خرداد ۱۴۰۴، ساعت ۰۰:۱۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۲:

بین بیت اول که خبری از یار می‌رسد و بیت آخر که امید وصل می‌دهد. چند بیت از تنگدلی و غم هجران سروده می‌شود.

پس با غزلی بشارت دهنده و امیدوار روبروییم

ضمن این‌که کلمه‌ی باد که در این غزل  بسامد بالایی دارد، در معنا سکون را می‌شکند؛ تحرک ایجاد می‌کند و سنگینی سکون را می‌برد؛ جان‌پرور نیز هست..

البته بادهای به‌کاررفته در این غزل چند معنا دارند. که منظور من همان باد به‌معنای جریان هواست.

لاله نیکوسرشت در ‫۵ ماه قبل، جمعه ۲ خرداد ۱۴۰۴، ساعت ۲۳:۰۹ در پاسخ به منوچهر الحاقی دربارهٔ عطار » مختارنامه » باب هشدهم: در همّت بلند داشتن و در كار تمام بودن » شمارهٔ ۲۵:

با سلام شما درست فرمودید این شعر را از زمان مدرسه به یاد دارم . 

لاله نیکوسرشت در ‫۵ ماه قبل، جمعه ۲ خرداد ۱۴۰۴، ساعت ۲۲:۴۷ دربارهٔ عطار » مختارنامه » باب هشدهم: در همّت بلند داشتن و در كار تمام بودن » شمارهٔ ۲۵:

گر مرد رهی میان خون باید رفت 

وز پای فتاده سرنگون باید رفت 

تو پای به راه در نِه و هیچ مپرس 

خود راه بگویدت که چون باید رفت 

 

در مصرع سوم و از اضافی است ، راه درست است. 

احمد فرزین در ‫۵ ماه قبل، جمعه ۲ خرداد ۱۴۰۴، ساعت ۲۲:۲۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۶:

گفت آسان گیر بر خود کارها کز رویِ طبع
سخت می‌گردد جهان بر مردمانِ سخت‌کوش

 

ظاهراً مراد از سخت کوش در اینجا سخت گیری باشد و در مورد کسانی است که معمولا سندروم شروع دارند و انجام کارها را بر خود چنان سخت میگیرند که نوعا از انجام آنها واهمه دارند و برای فرار از انجام آن خود را به حواشی مشغول میکنند و در واقع سختی جهان به ذهنیت آنها بازمی‌گردد.

وگرنه سختکوشی لازمه جهان مادی است و نوعا کارهای دنیا با سختکوشی و پیگیری مداوم به ثمر مینشیند

البته با مراعات اول مصراع اول که گفته "آسان گیر" ختم مصرع دوم با "سخت گیر" زیبا هم میشود

در نتیجه حافظ برای حفظ قافیه بجای سختگیر  از سختکوش استفاده کرده است پس

گفت آسان گیر بر خود کارها کز رویِ طبع

سخت می‌گردد جهان بر مردمانِ سخت‌گیر

مهرناز در ‫۵ ماه قبل، جمعه ۲ خرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۹:۵۲ دربارهٔ نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۴ - سبب نظم کتاب:

چقدر سخت بود کاش کسی بود لااقل کلیت موضوع رو توضیح میداد

بابک چندم در ‫۵ ماه قبل، جمعه ۲ خرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۹:۳۸ در پاسخ به مهرناز دربارهٔ نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۱ - به نام ایزد بخشاینده:

روز مخفف روزگار -> زمان/دوران/ اشاره به جهان هستی

"تو به جهان مرغ را دادی و"....

vafa در ‫۵ ماه قبل، جمعه ۲ خرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۴:۰۲ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶:

درود. بیت سوم چطور خوانده میشه؟

عین جیم در ‫۵ ماه قبل، جمعه ۲ خرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۴:۰۰ دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۵۵:

چه مضامین قشنگی تعبیه شده تو ابیات، واقعا دلپذیره❤

رازق در ‫۵ ماه قبل، جمعه ۲ خرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۳:۴۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۵۹:

ترجمه‌ی ترکی توسط عبدالباقی گلپینارلی:

Ah, şu ben yok muyum? Ne de renksizim, ne de izimin tozu bile yok; kendimi ne vakit nasılsam öylece göreceğim

Dedin ki: Sırları dök ortaya; benim bulunduğum orta nerde, göster bana

Böylece hem hareketsizim, hem gidip durmadayım; şu canım ne zaman karara kavuşacak? Bilmem ki

Öylesine kıyısı bucağı bulunmayan şaşılacak bir denizim ki, denizim de kendisinde gark oldu gitti

Beni bu dünyada da arama, o dünyada da; bulunduğum âlemde ikisi de kayboldu

Yokluk gibi kâra da boş vermişim, ziyana da; kârsız, ziyansız, bir acayip kişiyim ben

Dedim ki: A can, bizim ta kendimizsin sen; dedi ki: Şu bulunduğum açıklık âleminde kendi de nedir ki

Öyleyse dedim, osun; hay dedi, sus, öylesine bir şeyim ben ki dile gelmeme imkân yok

Dedim ki: Dile gelmiyorsun, söze sığmıyorsun amma işte, seni dilsiz, sözsüz, söylemedeyim ben

Yokluktan Ay gibi doğdum, parladım; işte ayaksız olarak koşup duruyorum

Ne koşuyorsun, seyret de bak; bu çeşit ortadayım ben, fakat aynı zamanda gizliyim diye ses geldi

Tebrizli Şems’i gördüm ya; artık eşsiz bir denizim, görülmemiş bir inciyim, emsali bulunmaz bir hazineyim ben

مهرناز در ‫۵ ماه قبل، جمعه ۲ خرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۳:۰۱ دربارهٔ نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۲ - در نعت پیغمبر اکرم:

کرده ناخن بُرا‌ی انگشتش

معنی این دو بیت رو لطف میکنید

سیب مه را دو نیم در مشتش

سیب را گر ز قطع بیم کند

ناخنه روشنان دو نیم کند

مهرناز در ‫۵ ماه قبل، جمعه ۲ خرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۲:۴۸ دربارهٔ نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۱ - به نام ایزد بخشاینده:

تو دهی صبح را شب افروزی

روز را مرغ و مرغ را روزی

 مفهوم کلی  بیت رو متوجه میشم اما روز را مرغ رو متوجه نمیشم 

مهدی در ‫۵ ماه قبل، جمعه ۲ خرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۲:۱۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۰:

طبق نوشته‌ی استاد شفیعی کدکنی اصل این غزل از عطار است.

۱
۲۰۸
۲۰۹
۲۱۰
۲۱۱
۲۱۲
۵۶۳۱