خونیی را کشت شاهی در عقاب
دید آن صوفی مگر او را به خواب
در بهشت عدن خندان میگذشت
گاه خرم گه خرامان میگذشت
صوفیش گفتا تو خونی بودهای
دایما در سرنگونی بودهای
از کجا این منزلت آمد پدید
زانچ تو کردی بدین نتوان رسید
گفت چون خونم روان شد بر زمی
میگذشت آنجا حبیب اعجمی
در نهان در زیرچشم آن پیر راه
کرد درمن طرفة العینی نگاه
این همه تشریف و صد چندین دگر
یافتم از عزت آن یک نظر
هرک چشم دولتی بر وی فتاد
جانش در یک دم به صد سر پی فتاد
تانیفتد بر تو مردی را نظر
از وجود خویش کی یابی خبر
گر تو بنشینی به تنهایی بسی
ره بنتوانی بریدن بیکسی
پیر باید، راه را تنها مرو
از سر عمیا درین دریا مرو
پیر ما لابد راه آمد ترا
در همه کاری پناه آمد ترا
چون تو هرگز راه نشناسی ز چاه
بی عصا کش کی توانی برد راه
نه ترا چشمست و نه ره کوته است
پیر در راهت قلاوز ره است
هرک شد درظل صاحب دولتی
نبودش در راه هرگز خجلتی
هرک او در دولتی پیوسته شد
خار در دستش همه گل دسته شد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، داستانی درباره یک صوفی و شاه روایت میشود. شاه در خواب صوفی را میبیند و از او میپرسد که چطور توانسته است به این مقام عالی برسد، در حالی که او یک خونریزی بوده. صوفی توضیح میدهد که پس از مرگش، نگاه محبتآمیز حبیب اعجمی به او باعث ارتقاء مقامش در بهشت شده است.
صوفی به شاه میآموزد که در زندگی، رسیدن به مقام و عرفانی بزرگ نیازمند راهنما و همراهی پیر (معلم) است و تاکید میکند که انسان باید با راهنما مسیر زندگی را بیاموزد، زیرا بدون راهنما، مسیر درست را نمیتوان یافت. او همچنین به این نکته اشاره میکند که اگر کسی در سایه حکومتی خوب قرار گیرد، دیگر از سختیها و ناراحتیها خجالت نخواهد کشید و مشکلات او به خوشیها تبدیل میشود.
هوش مصنوعی: شاهی که خون کسی را ریخته بود، در رؤیای خود عقابی دید که آن صوفی را به خواب میبرد.
هوش مصنوعی: در بهشت عدن، لحظاتی شاد و خوشحال سپری میشد و گاهی نیز با آرامش و ناز قدم میزد.
هوش مصنوعی: او به طلبه میگوید که تو همیشه در حال زحمت و تلاش بودهای و به نوعی زندگیات پر از سختیها و چالشهاست.
هوش مصنوعی: این منزلت و مقام از کجا برای تو به وجود آمده است، در حالی که کسی جز تو قادر به دستیابی به این جایگاه نیست.
زمی = زمین
هوش مصنوعی: در مخفیانه و به آرامی، آن زن سالخورده به من نگریست و ناگهان توجهام را جلب کرد.
هوش مصنوعی: از این همه بزرگی و مقام، تنها به خاطر یک نگاه به آن عزیز، به چیزهای زیادی دست پیدا کردم.
هوش مصنوعی: هرکس که به جمال و زیبایی او نگاهی بیندازد، جانش در یک لحظه به اندازهی صد جان دیگر به او وابسته میشود.
هوش مصنوعی: اگر به دیگران توجه نکنید و به خودتان بپردازید، هرگز از حال دیگران خبر نخواهید داشت.
هوش مصنوعی: اگر تو در تنهایی بنشینی، خیلی سخت میشود که بتوانی بدون کمک دیگران مسیر زندگیات را ادامه دهی.
عمیا = کورکورانه. ناآگاهانه
مالابُد = آنچه از آن چاره ای نیست
هوش مصنوعی: زمانی که تو هیچگاه راهی را نشناسی و بدون راهنما نتوانی از چاه بیرون بیایی، چطور میتوانی مسیر درست را پیدا کنی؟
قلاووز = مقدمه لشکر و راهبر
ظِل = پناه، سایه
هوش مصنوعی: هر کسی که در قدرت و موقعیتی قرار بگیرد، مشکلات و چالشها برای او به آسانی قابل تحملتر میشود و همه چیز برایش بهتر و زیباتر به نظر میرسد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.