گنجور

حاشیه‌ها

nabavar در ‫۵ سال و ۲ ماه قبل، جمعه ۲۹ فروردین ۱۳۹۹، ساعت ۰۰:۱۰ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۱:

گرامی سارا
دردا و حسرتا که عنانم ز دست رفت
دستم نمی‌رسد که بگیرم عنان دوست
بگیرم عنان دوست را به مانای دل دوست را به دست بیاورم و یا دل دوست را با خود مهربان کنم میتوان تعبیر کرد.

سید محسن در ‫۵ سال و ۲ ماه قبل، جمعه ۲۹ فروردین ۱۳۹۹، ساعت ۰۰:۰۷ دربارهٔ عارف قزوینی » تصنیف‌ها » شمارهٔ ۱۱ - باد فرح‌بخش بهاری:

تا به قفس اندرم-----ریخته یکسر پرم------درست است

حمید در ‫۵ سال و ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۹، ساعت ۲۳:۵۰ دربارهٔ سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۹:

جناب ذبیح الله صفا(ج2ص429) این ابیات را ذیل نام شاعری به نام "امیرالشعرا عبدالملک برهانی" ذکر کرده اند

محمد طاها کوشان mkushantaha@yahoo.com در ‫۵ سال و ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۹، ساعت ۲۲:۴۹ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۲:

شوربختانه در این مجموع بنام غزلیات حضرت ابوالمعانی میرزا عبدل قادر بیدل (رح) اشتباهات چاپی، دخل و تصرف، وحتی زیاده از ده غزل از تایپ افتاده و ناقص است. نمی دانم که دست اندر کاران قصدی یا اشتباهی این همه شکست و ریخت را در نظر نمی گیرند و حاشیه هارا نیمخوانند در تصحیح و رفع این اشتباهات و نواقص نمی پردازند. زمن مرنج که میخواهم آبروی ترا

آذر. خانم معلم جغرافیا از اراک در ‫۵ سال و ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۹، ساعت ۲۰:۱۲ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » آغاز کتاب » بخش ۵ - گفتار اندر آفرینشِ آفتاب:

کاش در مورد شاهنامه هم کسی مثل فرهاد که مثنوی را معنی می کند ، پیدا می شد و بیت ها را معنی می کرد

علی در ‫۵ سال و ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۹، ساعت ۱۹:۵۷ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » منوچهر » بخش ۷:

بماند بسانی اندر نهفت
تصحیح شود به:
بماند بآسانی اندر نهفت

علی در ‫۵ سال و ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۹، ساعت ۱۹:۵۶ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » منوچهر » بخش ۷:

کمان ترک گلرخ به زه بر نهاد
"ترک گلرخ" اشاره به غلام کم سن سال زال می‌باشد.

احمد نیکو در ‫۵ سال و ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۹، ساعت ۱۹:۳۶ دربارهٔ خیام » ترانه‌های خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » هرچه باداباد [۱۰۰-۷۴] » رباعی ۷۴:

گر من زمی مغانه مستم هستم
ور کافر و رند و بت پرستم هستم
هر طایفه ای به من گمانی دارد

من زان خودم چنانکه هستم هستم

موافق مجموعه چاپ (روزن) - طربخانه

علی در ‫۵ سال و ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۹، ساعت ۱۹:۳۵ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » منوچهر » بخش ۶:

یکی گفت زیشان که ای سر و بن
اینطور خوانده شود:
یکی گفت زیشان که ای سرو بن

احمد نیکو در ‫۵ سال و ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۹، ساعت ۱۹:۳۱ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۲:

هرگه که بنفشه جامه در رنگ زند
در دامن گل باد صبا چنگ زند
هشیار کسی بود که با سیمبری

می نوشد و جام باده بر سنگ زند

۸ در ‫۵ سال و ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۹، ساعت ۱۹:۲۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۶:

بابک گرامی،
درود بر شما و آفرین بر نظر پاک خطا پوشت
باری ،
بگذرد این روزگار تلخ تر از زهر و امید که نیک به خود به بپردازیم باشد که روزگار چون شکر بازیابیم
تندرست و شادکام بوید.

احمد نیکو در ‫۵ سال و ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۹، ساعت ۱۹:۲۳ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۶۶:

رباعی بدین متن صحیح است:

بردار پیاله و سبو ای دلجو
برگرد به گرد سبزه زار و لب جو
کاین چرخ ز قامت بتان مه رو
صدبار پیاله کرد و صدبار سبو

سارا در ‫۵ سال و ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۹، ساعت ۱۸:۲۱ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۱:

منظور از عنان دوست چیه؟

برگ بی برگی در ‫۵ سال و ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۹، ساعت ۱۷:۳۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۲:

دوستان دخترِ رَز توبه ز مستوری کرد

شد سویِ محتسب و کار به دستوری کرد

معلوم نیست وجه تسمیه دخترِ رَز چیست واز کجا و اولین بار توسطِ کدام شاعری به شعر و ادبیاتِ عارفانه راه یافته است اما آنچه مسلم است این عبارت توسطِ شعرایِ بزرگِ دیگری نیز بکار رفته و بنظر میرسد شاعر قصدِ آن داشته تا قرمزیِ شراب را به لبِ لعل گونِ دختران تشبیه کرده و لذتِ نوشیدنِ آن‌شراب را به بوسیدنِ لبِ زیبا رویان، پس‌حافظ خطاب به دوستانی که در حلقه عاشقانِ می پرست هستند مژده می دهد شرابی که تا کنون در پرده و لفافه بوده است اکنون از مستور و پوشیده بودنِ خود توبه کرده، قصدِ آشکار نمودنِ خود را دارد، در مصراع دوم محتسب علاوه بر معنی مسؤلِ امر به معروف و نهیِ از منکر که توسطِ داروغه گماشته می شد، در لغت به معنیِ حسابرس آمده است و در اینجا منظور از آن، بزرگ حسابرسِ جهان یعنی زندگی یا خداوند است، پس‌ حافظ می‌فرماید دخترِ رَز یا شرابِ لعل گون و حیات بخش برای بیرون آمدن از مستوری، کارِ آشکار شدنِ خود را به دستور و فرمانِ زندگی یا خداوند آغاز نمود.

آمد از پرده به مجلس عرقش پاک کنید

تا نگویند حریفان که چرا دوری کرد

حریفان در ادبیاتِ عارفانه به معنی عاشقان آمده است و پس‌از حضورِ بی پرده شرابِ عشق در مجلسِ عشاق است که این عاشقان با دیدنِ عرقِ رویِ دخترِ رَز گمان می بردند عرقِ شرمی ست که بدلیلِ احساسِ غربت و دوری از عاشقانِ میگسار بر جبینش نقش بسته است ، حافظ می فرماید عرقش را پاک کنید تا چنین گمان و تصوری حاصل نشود ، عرق کردن را شعرا برای خستگی بکار می بردند و در اینجا نیز می‌تواند مصداق یافته و مُراد خستگی ِ دخترِ رز باشد برای انتظارِ طولانی که کشیده است تا مگر عاشقی او را از پسِ پرده تشخیص داده، بیرون آورده و بنوشد، اما دریغ که این  اتفاق نیفتاد و به همین سبب دخترِ رَز یا شرابِ عشق از محتسبِ کُل رخصت می یابد تا بوسیله آثارِ بزرگانی چون حافظ و عطار و مولانا از مستوری توبه کرده و آشکارا خود را در معرضِ دیدِ عاشقان قرار دهد .

مژدگانی بده ای دل که دگر مطربِ عشق 

راه مستانه زد و چارهَ مخموری کرد

مطربِ عشق رمزِ خداوند یا زندگی ست که هرچه بنوازد خوش و شادی بخش است و حافظ می‌فرماید پس‌از چنین تدبیری از جانبِ زندگی برای بیرون آمدن از مستوری و پرده نشینیِ شراب است که اهلِ دل و عاشقان باید مژدگانی بدهند زیرا خداوند راهِ عاشقان را مستانه می زند، تا پیش از رونمایی از دخترِ رَز پویندگانِ راهِ عاشقی یا حریفان، سرگشتگانِ این وادی بودند، برخی در راهِ زهد افتاده و با باورهایِ خود درآمیخته شده از ناکجا آبادها سر بر می آوردند و برخی دیگر که در دامِ ریا و نفاق افتاده  بکلی گمراه می شدند ، اما بزرگان و عارفان با دستورِ خداوند شرابِ عشق را از پرده بیرون آورده و به تشنگانِ مخمور معرفی می کنند و  تنها راهِ چاره نیز همین است .

نه به هفت آب، که رنگش به صد آتش نرود

آن چه با خرقه زاهد ، می انگوری کرد

در شرع گفته اند هر آن چیزی که بسیار نجس است را باید هفت مرتبه با آب شستشو دهند یا اصطلاحن آب کشند، زاهدی که از دخترِ رَز و خاصیتِ شرابِ عشق نا آگاه و بی بهره است و به چاره کار که مخموری ست و عاشقی ایمان ندارد لاجرم در بیراهه افتاده، تنها از معنیِ دین و زُهد محرمات یا به زعمِ خود نجس بودنِ شراب را فهمیده است و این کاری ست که میِ انگوری با خرقه زهدِ آن زاهد کرده است، یعنی هم هویتی با اعتقاداتِ خُشکِ خویشتن که بسیار مُخرب است و نه تنها با هفت آب از ذهنِ خُشکِ زاهد پاک نمی شود ، بلکه با صدها بار سوزانیدنِ چنین خرقه ای ، افکارِ پوسیده او که دین را صرفآ در ترکِ مُحرماتی مانندِ شراب می‌بینند از سرِ او بیرون نرفته و خرقه دینداریِ او پاک و بی آلایش نمی شود و زاهد هرگز در نمی یابد که این زندگی یا مطربِ عشق است که چاره کار که مخموری و نوشیدنِ باده الست است را از طریقِ بزرگان و عارفان به عشاق معرفی می نماید ، پس همچنان نسبت به باده نوشانِ میِ انگوری کینه و بغض داشته، تا ابد ذهنش درگیرِِ همین مطلب خواهد بود.

غنچه گُلبُنِ وصلم ز نسیمش بشکفت

مرغِ خوشخوان طرب از برگِ گُلِ سوری کرد

حافظ خود را مثال زده می فرماید ببینید حافظ را که عاشقی و مخموری را پیشه خود ساخت چگونه نسیمِ روحبخشِ زندگی بر او دمید و غنچه گُلبنِ وصلش را باز و شکفته کرد، سپس او مبدل به مرغِ خوش الحانی شد که چنین نغمه هایِ زیبا و جاودانه ای را می سُراید ، و این نغمه سرایی را از لطافتِ گُلبرگِ گُل قرمز که نمادِ عاشقی ست بدست آورده است،  پس‌ هیچکس از میگساری و عاشقی ضرر نمی کند.

حافظ افتادگی از دست مده زان که حسود

عِرض و مال و دل و دین در سرِ مغروری داد

حسود در اینجا یعنی بدخواه و کینه توز یا همان زاهدی که نسبت به شراب حساسیتِ ویژه ای داشته و کینه باده نوشان را در دل دارد، او نسبت به عباداتِ سطحیِ خود مغرور بوده و نگاهش نسبت به دیگران از بالا به پایین  است، حافظ که در بیتِ قبل خود را مثال می آورد که از باده نوشی و عاشقی به چنین مراتبی از معرفت دست یافته است به خود هُشدار می دهد که مبادا غرور بر او چیره شود و باید از سرنوشتِ زاهدِ حسود درسِ عبرت گرفت که او نه تنها عرض و آبرو، بلکه مال و برکتِ زندگی و حتی دل و دینِ خود را بر سرِ مغرور شدن به زُهدِ خود از دست داد . اگرچه به زاهدِ حسود تفهیم شود که منظور از می همان میِ الست و شرابِ عشق است بازهم بدلیلِ بُغض و حساسیتش نسبت به واژه می و شراب چنین استعاره ای را به استنادِ شبهه در ترویجِ فسق نپذیرفته ، خود را از پیغامهایِ زندگی بخشِ عارفان و بزرگان محروم می کند و همین غرورِ بیجا موجب از دست رفتن هرآنچه دارد و از جمله همین اندک دین و ایمانِ او خواهد شد .

 

 

 

شکرانه در ‫۵ سال و ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۹، ساعت ۱۷:۲۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۴:

در نسخه ای مصرع اول را اینگونه دیدم: ما سرخوشان دل از دست داده ایم

مهدی در ‫۵ سال و ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۹، ساعت ۱۳:۳۳ دربارهٔ سلمان ساوجی » فراق نامه » بخش ۴ - اندرز به فرزند :

بیت 15 را اینگونه=
شد آن سرو بالای من سرنگون
به خاک سیه میل دارد کنون

مهدی در ‫۵ سال و ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۹، ساعت ۱۳:۳۱ دربارهٔ سلمان ساوجی » فراق نامه » بخش ۴ - اندرز به فرزند :

لطفا بیت 18 را اصلاح کنید اینگونه =
هوای بتان رفتم از سر بدر
به یکبارگی عقلم آمد به سر

نوید در ‫۵ سال و ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۹، ساعت ۱۳:۲۴ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » ترجیع بند:

درود.
آیا معنی بزارد در مصرع دوم بیت زیر، همان بگذارد است؟ اگر آری، لطفا املای واژه اصلاح شود: بذارد
عیبش مکنید هوشمندان
گر سوخته خرمنی بزارد

بی نام در ‫۵ سال و ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۹، ساعت ۱۲:۴۹ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۶۶ - قصهٔ هدهد و سلیمان در بیان آنک چون قضا آید چشمهای روشن بسته شود:

شرح و تفسیر بیت 1202
چون سلیمان را سراپرده زدند / پیش او مرغان به خدمت آمدند
هنگامی که برای حضرت سلیمان (ع) خیمه دادگری برپا کردند و چتر همایونش را در صحاری افراشتند . تمام پرندگان به حضور او آمدند .
شرح و تفسیر بیت 1203
همزبان و محرم خود یافتند / پیش او یک یک به جان بشتافتند
از آنرو که پرندگان حضرت سلیمان (ع) را همزبان و محرم خود یافتند . یک به یک با دل و جان به خدمت آن نبی شتافتند . [ این بیت و دو بیت بعدی ناظر است به روایتی که گوید : سلیمان میدانی ساخته بود چهار فرسنگ در چهار فرسنگ و تختی فرسنگی در فرسنگی و شادروانی ، فرمود بالای آن تخت از زر و سیم بافته ، گرد بر گرد به مروارید بافته ، آنگاه مرغان بیامدندی از هر جنسی هفتاد ، پر در پر بافتندی چنانکه تختِ وی همه سایه داشتندی ( قصص الانبیا به نقل از شرح فروزانفر ) ]
شرح و تفسیر بیت 1204
جمله مرغان ترک کرده چیک چیک / با سلیمان گشته افصح من اخیک
همه پرندگان وقتی به حضور سلیمان رسیدند . جیک جیک گنگ و مبهم خود را ترک کردند و آنچه در ضمیر داشتند با زبانی بسیار گویا برای حضرت سلیمان بیان داشتند .
شرح و تفسیر بیت 1205
همزبانی ، خویشی و پیوندی است / مرد با نامحرمان چون بندی است
همزبان بودن سبب خویشاوندی و قرابت است . انسان با نامحرمان مانند کسی است که در بند و زنجیر اسیر شده است . [ به هر حال انسان نسبت به افراد نامحرم و غیر همدل ، گویی که به قید و بندی محکم گرفتار آمده است ولی ار آنجا که اصل قرابت و محرمیت از آشنایی و همبستگی دلها حاصل می آید . چه بسیار اوقات که دو نفر ، ظاهرا همزبان نیستند ولی همدلی دارند و یکدیگر را جذب می کنند . ]
شرح و تفسیر بیت 1206
ای بسا هندو و ترک همزبان / ای بسا دو ترک چون بیگانگان
برای مثال : ای بسا که یک هندی و یک ترک ، همزبان (همدل) باشند و روح و جانشان همدیگر را جذب کند . و ای بسا که دو نفر ترک که ظاهرا همزبان اند . یکدیگر را دفع کنند و نسبت به هم بیگانگی اظهار نمایند .
شرح و تفسیر بیت 1207
پس زبان محرمی خود دیگر است / همدلی از همزبانی بهتر است
پس نتیجه می گیریم که محرم شدن دو نفر با هم و زبان دل یکدیگر را دریافتن و به اسرار باطن هم واقف شدن ، نوع دیگری از خویشاوندی است چون همدلی از همزبانی بهتر و بالاتر است . [ مولانا در صفحه 22 کتاب فیه مافیه حکایتی نقل می کند که در واقع شرح چند بیت اخیر است . او می گوید : شاعری تازی زبان به بارگاه پادشاهی ترک زبان می رود و در مدح او اشعاری به عربی می خواند و آن شاه نیز با شنیدن هر بیت ، عکس العملی مناسب از خود نشان می دهد . این مسئله سبب تعجب حضار می شود و از خود می پرسند چگونه ممکن است شاهی که عربی نمی داند به موقع عکس العمل مناسب و مطابق با مضمون اشعار از خود نشان دهد . سپس مولانا نتیجه می گیرد که ” پس معلوم شد که اصل ، مقصود است . آن شعر فرع مقصود است که اگر آن مقصود نبودی . آن شعر نگفتی ]
شرح و تفسیر بیت 1208
غیر نطق و غیر ایماء و سجل / صد هزاران ترجمان خیزد ز دل
بی آنکه سخنی گفته شود و اشارتی و نوشته ای در کار باشد صدها هزار نطق و بیان از دل آدمی به ظهور می رسد و هر کس از باطن و نهاد خود برای همدل و همزبان سخن می گوید و کشف الاسرار می کند . [ مولانا پس از بیان نکاتی دقیق در اهمیت همزبانی و همدلی ، دوباره به حکایت هدهد و سلیمان باز می گردد ]
شرح و تفسیر بیت 1209
جمله مرغان هر یکی اسرار خود / از هنر وز دانش و از کار خود
همه پرندگان یکی یکی از اسرار خویش و هنر و دانش و کار خود .
شرح و تفسیر بیت 1210
با سلیمان یک به یک وا می نمود / از برای عرضه خود را می ستود
برای سلیمان آشکار می نمود و برای عرضه کردن هنر و کاردانی خود ، خویش را می ستود .
شرح و تفسیر بیت 1211
از تکبر نی و از هستی خویش / بهر آن ، تا ره دهد او را به پیش
البته عرضه هنر و کاردانی پرندگان از روی تکبر و خود بینی نبود بلکه اظهار این هنر و کاردانی بدان جهت بود که حضرت سلیمان (ع) آنان را به حضور خود راه دهد .
شرح و تفسیر بیت 1212
چون بباید برده را از خواجه یی / عرضه دارد از هنر دیباجه یی
برای مثال : هر گاه برده ای بخواهد در خدمت خواجه ای قرار گیرد . شمه ای از هنر خود را بدو نشان می دهد تا مقبول او واقع شود .
شرح و تفسیر بیت 1213
چونکه دارد از خریداریش ننگ / خود کند بیمار و شل و کر و لنگ
اما اگر آن برده از خریدار خود ، نفرت داشته باشد . تظاهر به بیماری و کری و لنگی می کند .
شرح و تفسیر بیت 1214
نوبت هد هد رسید و پیشه اش / و آن بیان صنعت و اندیشه اش
بالاخره نوبت به هدهد رسید که از هنر و کاردانی خود سخن بگوید .
شرح و تفسیر بیت 1215
گفت : ای شه ، یک هنر کان ، کهتر است / باز گویم ، گفت کوته بهتر است
هدهد به سلیمان گفت : شاها ، هنری برایت بیان می کنم که کوچکترین هنرهاست . البته سخن کوتاه بهتر است . [ بهترین سخن ، سخن کوتاه و گویاست ]
شرح و تفسیر بیت 1216
گفت : برگو تا کدام است آن هنر / گفت : من آنگه که باشم اوج بر
سلیمان گفت : بگو ببینم که آن کدامین هنر است ؟ هدهد گفت : هنگامی که من بر اوج آسمان پرواز می کنم .
شرح و تفسیر بیت 1217
بنگرم از اوج ، با چشم یقین / من ببینم آب ، در قعر زمین
از اوج آسمان که با چشم یقین در نگرم . آب را در عمق زمین می بینم .
شرح و تفسیر بیت 1218
تا کجااست و چه عمق استش ؟ چه رنگ ؟ / از چه می جوشد ؟ ز خاکی یا ز سنگ ؟
می توانم جای آن آب را ببینم و ژرفای آن را بیابم و رنگش را پیدا کنم و بدانم که سرچشمه اش کجاست . از خاک می زهد یا از سنگ ؟
شرح و تفسیر بیت 1219
ای سلیمان ، بهر لشکرگاه را / در سفر می دار ، این آگاه را
هدهد به سلیمان گفت : برای لشکرگاه و نیازی که لشکریان به آب دارند . مرا که آگاه بر سفره های آبی هستم همراه خود به سفر ببر .
شرح و تفسیر بیت 1220
پس سلیمان گفت : ای نیکو رفیق / در بیابانهای بی آب عمیق
از اینرو سلیمان به هدهد گفت : ای رفیق خوب ، در بیابانهای بی آب و علف و بیکران ، همراه ما باش .

کیمیا در ‫۵ سال و ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۹، ساعت ۱۱:۵۲ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۲۳:

شوخ دیده به معنی بی شرم ،بی حیا،وقیح

۱
۲۰۰۱
۲۰۰۲
۲۰۰۳
۲۰۰۴
۲۰۰۵
۵۴۵۹