nabavar در ۵ سال قبل، شنبه ۱۳ اردیبهشت ۱۳۹۹، ساعت ۱۹:۵۷ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۶:
گرامی 8
بی لاله رخی چگونه خوش باشی تو
با گرسنگی رفته به غَش باشی تو
فردا هپروت است، چه باور داری؟
تا کی به امیدِ حوروَش باشی تو؟
بابک چندم در ۵ سال قبل، شنبه ۱۳ اردیبهشت ۱۳۹۹، ساعت ۱۹:۱۰ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۶:
بیا بیا ببین که هشت و ناباور چه ها کردند
خورش و طعام همسان ساقی و مِی کردند
یکی خورش را بسان دسر در گلو بردی
دیگرآنکه سوپ را تجویز مماشات کردند
دریغ و درد که خیاران اندر ماست را
در کنار مَویز و گُوزش به یکبار رها کردند
نه بیان کوک و فانتا و سالاد بودستی
ای بسا که همه را یکسان تراز می کردند
باری، چون خامه اندر یخ در میان آمد
کیک و پلمبیر را چه ناجوانانه فنا کردند
گُوز -> گردو
علی در ۵ سال قبل، شنبه ۱۳ اردیبهشت ۱۳۹۹، ساعت ۱۹:۰۳ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۵۳۳:
اگر یک سو زن در مصرع اول صحیح باشد، پس مصرع دوم باید یک سوزن (بدون فاصله) صحیح باشد .
در هرحال نمی تواند هر دو کلمه یک جور نوشته شود .
همیرضا در ۵ سال قبل، شنبه ۱۳ اردیبهشت ۱۳۹۹، ساعت ۱۸:۴۵ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب ششم در ضعف و پیری » حکایت شمارهٔ ۵:
ما ذَا الصِّبیٰ و الشَّیبُ غَیَّرَ لِمَّتی
وَ کَفیٰ بِتَغییرِ الزَّمانِ نَذیراً
* ترجمه به نقل از شرح استاد خزائلی: کودکی به چه کار میآید در حالی که پیری رنگ موی مرا تغییر داده است و تغییر روزگار برای اعلام خطر و بیم کافی است.
سینا در ۵ سال قبل، شنبه ۱۳ اردیبهشت ۱۳۹۹، ساعت ۱۸:۳۲ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۳:
بیت یکی مانده به آخر رو لطفا معنی کنید. مخصوصا مصراع دومش
مهدی محمدی در ۵ سال قبل، شنبه ۱۳ اردیبهشت ۱۳۹۹، ساعت ۱۸:۰۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۴:
با سلام و خسته نباشید از پدیدآوران این سایت من به دنبال معنی این شعر بودم که اینجا پیدا کردم چون دارم ردیف استاد ابوالحسن صبا یاد میگیرم تو یه گوشه براش بیت های از این شعر رو آورده سوالی که برام پیش اومده اینه که این دستگاه بیات ترک معمولا حس خبری و آگهی دادن هست .مثل اذان استاد موذن زاده ایا این شعر هم حالت خبری داره ؟
۸ در ۵ سال قبل، شنبه ۱۳ اردیبهشت ۱۳۹۹، ساعت ۱۶:۵۷ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۶:
ناباور،
باورمندی چنینم سپارش می فرمود:
ای 8 ! اگر گرسنه هستی،خوش باش
بی لاله رخی اگر نشستی ،خوش باش
فردا همه حوری و عسل خواهد بود
فعلا!! به همین که زنده هستی خوش باش.
والعاقبت للمتقین
Fatima در ۵ سال قبل، شنبه ۱۳ اردیبهشت ۱۳۹۹، ساعت ۱۶:۵۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳:
لطفا تخت زمرد ز دست گل به چمن را تشبیه هاشو برام مشخص کنید و این بیت رو معنی کنید
بابک چندم در ۵ سال قبل، شنبه ۱۳ اردیبهشت ۱۳۹۹، ساعت ۱۵:۳۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۱:
کافیست
بابک چندم در ۵ سال قبل، شنبه ۱۳ اردیبهشت ۱۳۹۹، ساعت ۱۵:۲۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۱:
8 جان
موافق نیستم!
اگر که "رمز مستی بگشایید" برابر با آنرا در کل آشکار، هویدا، فهمیدنی کنید باشد...می گوید "رمزی" یا یک رمز از رموز، به عبارتی گوشه ای، ذره ای از آن گافیست...
دیگر آنکه جنابش صاحب اختیار نیست که به خواست خود " دست از هشیاری بشوید"، بلکه این یک رمز از رموز یا گوشه ای، ذره ای از آن هوش را از کله او می رباید، از هوش می رود، بی هوش می شود...
@ رضا ساقی
به گمانم روی سخن فرخ با شما نبود و با دیگرانی بود که بیان شما را نادیده گرفتند...
بابک چندم در ۵ سال قبل، شنبه ۱۳ اردیبهشت ۱۳۹۹، ساعت ۱۴:۴۵ دربارهٔ سعدی » مواعظ » مثنویات » شمارهٔ ۴۱ - حکایت:
@ مرجان
بپیوست -> پیوند خورد، پیوسته شد، متصل شد، یکی شد
می گوید:
گَردی که از زمین بلند شد زمین و آسمان را به هم پیوند داد، متصل کرد-> تو گویی زمین و آسمان در آن گرد یکی شد...
"به پا خاست" به تنهایی این وصل و یکی شدن را نمی رساند...
مهدی در ۵ سال قبل، شنبه ۱۳ اردیبهشت ۱۳۹۹، ساعت ۱۰:۰۰ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۴۳۵:
گروه اوستا از تاجیکستان این قطعه را سرودهاند:
پیوند به وبگاه بیرونی
علی حصاری در ۵ سال قبل، شنبه ۱۳ اردیبهشت ۱۳۹۹، ساعت ۰۹:۴۰ دربارهٔ همام تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۴:
سلام.
مصراع دوم بیت 7 باید به جای کلمه {کار} باید کلمات {کاو} یعنی {که او }را گذاشت
مهدی در ۵ سال قبل، شنبه ۱۳ اردیبهشت ۱۳۹۹، ساعت ۰۹:۳۷ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۹۴ - تشبیه کردن قطب کی عارف واصلست در اجری دادن خلق از قوت مغفرت و رحمت بر مراتبی کی حقش الهام دهد و تمثیل به شیر که دد اجری خوار و باقی خوار ویند بر مراتب قرب ایشان بشیر نه قرب مکانی بلک قرب صفتی و تفاصیل این بسیارست والله الهادی:
با سلام. این حقیر به عرض میرساند اکثرا در ابیات حضرت مولانا ، چرک به معنای سرگین و فضله حیوانات یا همان کود حیوانی استفاده شده است. " چرک در پالیز روینده بود" یعنی این کود و سرگین گاو و گوسفند که در خانه یا در خیابان و سطح شهر بسیار مشمیز کننده است ولی در باغ و بستان ، حیات بخش بوده و برای دانه و گل حکم غذا را دارد.
علی حسنی در ۵ سال قبل، شنبه ۱۳ اردیبهشت ۱۳۹۹، ساعت ۰۹:۱۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۱۹:
مولانا در این شعر صبر را توصیه می کند، ولی منظورش از صبر در هر حالتی نیست، یعنی منظور این نیست، که ما با خشم،غم،ترس، کینه،غرور،حسادت،و....،خلاصه انواع واکنش ها و احساس ها،، و فرض ،خرافات و توهمات تصمیم بگیریم و منتظر باشیم یا صبر کنیم تا تصمیمات ما نتیجه بدهد و به هدف برسیم،، بلکه منظور این است که صابر بایست در حالت هویت اصلی باشد، و از این هویت دور نشود، در غم این حالت فرو رود،و این حالت بخشی از زندگی او شود، با حفظ خود در این حالت صبر کند، تا بتدریج تصمیمات او نتیجه بدهد، و هدف خلقت او محقق شود،
علی حسنی در ۵ سال قبل، شنبه ۱۳ اردیبهشت ۱۳۹۹، ساعت ۰۸:۵۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰:
در این شعر مولانا مبارزه با اتفاقات را مطرح می کند، مبارزه با اتفاقات به دو صورت انجام می شود، اول اینکه می گوییم همه اتفاقات تقدیر و تدبیر الهی است و ما اختیاری نداریم و بایست خواست خدا را بپذیریم،
دوم اینکه می گوییم، دنیا مثل پارکی است و من بایست نظم خود را در آن ایجاد کنم، و با عصبانیت،خشم، یا تدبیر خودمان می خواهیم اتفاقات را مدیریت کنیم تا در جهت اهداف ما واقع شوند،هر دو نوع برخورد با اتفاقات، واکنش است، اولی واکنش منفی، که از روی انفعال، ضعف است، و ما با اختیار، بی اختیاری را انتخاب می کنیم، و دومی واکنش مثبت، که فکر می کنیم هر قدر انرژی صرف کنیم و مبارزه کنیم، به همان قدر نتیجه می گیریم، هر دو نوع برخورد با اتفاقات، از روی واکنش مردود است، برای اینکه نتیجه تحلیل ذهنی و احساس است، و منطق و عقلی پشت این تصمیمات نیست،پشتوانه تصمیم واکنش نوع اول، فرض ذهنی است،و پشتوانه تصمیم دوم، احساس است، در مثال مولانا، پشتوانه تصمیم مار،ترس است،
در مواجه با اتفاقات ، تحلیل های خود را خاموش کنیم، و اجازه ندهیم تحلیل های ذهنی ، و فرض به احساس و تصمیم تبدیل شوند، صبر کنیم تا از سکوت و عدم یا نا خود آگاه پیامی به ما برسد و آن را برای برخورد با اتفاقات استفاده کنیم،
محمدمهدی کریما در ۵ سال قبل، شنبه ۱۳ اردیبهشت ۱۳۹۹، ساعت ۰۸:۴۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶۳:
که میوه میدهد دایم، درون دل «سفر» دارد
در زبان عربی، لغت «حُلوی» که معنای اصلی آن «شیرینی» است، معنای «سفر» هم میدهد. و بهکار میرود.
وحیدمکنونی در ۵ سال قبل، شنبه ۱۳ اردیبهشت ۱۳۹۹، ساعت ۰۷:۴۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۰۳:
اگرچه سایه از جنس آفتاب است ،وخودآفتاب است ،اما چیزی که سایه را ایجاد کرده ودرواقع حجاب ها،سبب میگردد سایه گرد آفتاب بگردد ولی هرگز روی آفتاب نبیند.چون حجاب ها ازمیان رفت سایه به نوررسید ودر نور محوشد
علی در ۵ سال قبل، شنبه ۱۳ اردیبهشت ۱۳۹۹، ساعت ۰۵:۳۸ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴۱:
در واقع اون رندی که خیام اینجا گفته شخص خودش هست
nabavar در ۵ سال قبل، شنبه ۱۳ اردیبهشت ۱۳۹۹، ساعت ۲۰:۲۹ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۳: