امیرالملک در ۵ سال قبل، چهارشنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۹، ساعت ۱۸:۴۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۲:
تا دل هرزه گرد من رفت به چین زلف او
زان سفر دراز خود عزم وطن نمیکند
دل هرزه گرد دلی است که آنقدر شیفتهی جلوهی محبوب گشته و در طره زلف یار که مثال جهان تجلی است غرق شده که دیگر قصد رجعت به وطن نمیکند و وطن آن بهشت باشد که زمانی مسکنش بوده. آری این شیوهی عشق است که چنین خرم از جهان میکند.
۸ در ۵ سال قبل، چهارشنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۹، ساعت ۱۶:۵۰ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲۱:
دیر فنا؟
دیر دودر سخن از درگذشتن است ونه از فنا شدن
گذار به جهانی دیر به مرحله ای دیگر از چرخه زندگی
Teddy در ۵ سال قبل، چهارشنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۹، ساعت ۱۶:۴۶ دربارهٔ خیام » ترانههای خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » هیچ است [۱۰۷-۱۰۱] » رباعی ۱۰۳:
اینکه از این رباعی نتیجه بگیریم که خیام آخرت را کاملا رد کرده کاملا غلط و پوچ است. و منظور شاعر صرفا پوچ دانستن لذات مادی و این دنیایی است
میر ذبیح الله تاتار در ۵ سال قبل، چهارشنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۹، ساعت ۱۱:۴۹ دربارهٔ خیام » ترانههای خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » راز آفرینش [ ۱۵-۱] » رباعی ۷:
سلام
آنگونه که خیام زندگی را معما میداند حضرت حافظ نیز معما دانسته اما با تفاوت اینکه خیام خود را این سوی پرده گفته و حافظ خودی پرده، که میفرماید:
تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز.
میر ذبیح الله تاتار در ۵ سال قبل، چهارشنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۹، ساعت ۱۱:۲۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳:
سلام
حافظ در بیت هشتم برایمان میفرماید:
حدیث از مطرب و می گو و راز دهر کمتر جو
که کس نگشود و نگشاید به حکمت این معما را
میفرماید: دنبال راز زندگی نرو دنبال راز دهر نرو هیچ کس نمیتوان با حکمت و فلسفه این راز را گشود.
میر ذبیح الله تاتار در ۵ سال قبل، چهارشنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۹، ساعت ۱۱:۱۴ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲۱:
ای دوست بیا تا غم فردا نخوریم
وین یکدم عمر را غنیمت شمریم
فردا که ازین دیر فنا درگذریم
با هفت هزار سالگان سر بسریم
این رباعی خیام خیلی حکیمانه به ما نصیحت میکند که در زندگی نورمال و شادمان ادامه بدهید و عمرت را برای طرح های بزرگ و لا ینحل ضایع مساز قناعت پیشه کن قانع باش.
Teddy در ۵ سال قبل، چهارشنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۹، ساعت ۱۰:۵۷ دربارهٔ کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۸۱۳:
بیت 7: تشبیه مضمر روی یار به گل
Teddy در ۵ سال قبل، چهارشنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۹، ساعت ۱۰:۵۴ دربارهٔ کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۸۱۳:
بیت 5 : دعوی: درخواست، طلب.
Teddy در ۵ سال قبل، چهارشنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۹، ساعت ۱۰:۵۱ دربارهٔ کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۸۱۳:
هر چی بار میبینید یاره:|
Teddy در ۵ سال قبل، چهارشنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۹، ساعت ۱۰:۴۳ دربارهٔ کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۷۷۳:
بیت 7 : قعر این دریا ...
Teddy در ۵ سال قبل، چهارشنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۹، ساعت ۱۰:۴۲ دربارهٔ کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۷۷۳:
بیت 6: ستاره میتواند استعاره از اشک باشد
میر ذبیح الله تاتار در ۵ سال قبل، چهارشنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۹، ساعت ۱۰:۴۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۶:
سلام بر همه عزیزان
میان عاشق و معشوق حایل نیست
تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز
این بیت پایانی حضرت لسان الغیب را رباعی خیام تا یید میدارد که فرموده:
اسرار اَزَل را نه تو دانی و نه من،
وین حرفِ معمّا نه تو خوانی و نه من؛
هست از پس پرده گفتوگوی من و تو،
چون پرده برافتد، نه تو مانی و نه من.
Teddy در ۵ سال قبل، چهارشنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۹، ساعت ۱۰:۳۴ دربارهٔ کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۸۱۱:
بیت چهار مصراع دوم: خون شود چون ...
Teddy در ۵ سال قبل، چهارشنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۹، ساعت ۱۰:۳۰ دربارهٔ کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۸۱۱:
بیت 4: در ادبیات همیشه دهان معشوق را به میم تشبیه میکردند
و ومه شبه آن تنگی دهان معشوق و دایره میم است
و زلف خمیده و پیچ در پیچ معشوق را به دال به دلیل همان خمیدگی
ایهامی دارد به کلمه عربی ((دم)) که یعنی خون.
Teddy در ۵ سال قبل، چهارشنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۹، ساعت ۰۹:۲۷ دربارهٔ کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۸۰۹:
بیت 3: آه زدن ایهام دارد
معنای کل بیت:برای اینکه آه و ناله سوزناکم دلم و جانم را نسوزاند و نابود نکند آن را از دل بیرون میکنم و آه میکشم ( به اصطلاح امروزی هرچه در دلم هست میریزم بیرون)
Teddy در ۵ سال قبل، چهارشنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۹، ساعت ۰۹:۲۵ دربارهٔ کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۸۰۹:
بیت1: چهره شمعی: در گذشته شمع ها زرد رنگ بودند
و چهره شمعی یعنی چهره زرد رنگ و بیمار و رنگ پریده
Teddy در ۵ سال قبل، چهارشنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۹، ساعت ۰۹:۲۴ دربارهٔ کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۸۰۹:
بیت4: سرزنش برای شمع به معنی زدن قسمت سوخته و اضافی فنیله شمع است که باعث فروزان تر و نوارانی تر شدن شعله شمع میشود
تورج رامان در ۵ سال قبل، چهارشنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۹، ساعت ۰۹:۱۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷:
بعضی از اشارات تاریخی و مذهبی شعر:
یار مرا غار مرا: اشاره به داستان غار ثور و گریز پیامبر اسلام به همراه یارشان ابوبکر خلیفه اول و پناهگیری در این غار دارد. دوستی پیغمبر و ابوبکر به پیش از اسلام برمیگردد و پس از بعثت ابوبکر از اولین ایمان آورندگان بود. اصطلاح یارِغار هم اشاره به همین داستان دارد. به استناد آیه 40 سوره توبه، یکی از آن دو به صاحب یا همراه خویش میگوید که غم مخور، خدا باماست که بنا بر قول اکثر راویان و مفسران، ابوبکر اندیشناک بود و پیامبراسلام او را قوت قلب میداد. ابوبکر خود روایت میکند که مشرکان مکه چنان به در غار نزدیک شده بودند که اگر جلوی پای خود را مینگریستند ما را میدیدند.
نوح و روح: نوح که اشاره به نوح پیامبر دارد. اشاره بعدی به قطره و بحر هم میتواند ارجاعی به داستان طوفان نوح یا گذر موسی و بنی اسراییل از دریای نیل باشد. روح به تایید اکثر مفسران قران، منظور از جبریل ملقب به روح الامین دارد. ضمن اینکه روح، در بعضی آیات روح مقدس الهی است که رحمت و فراخ (روح و راحت از یک ریشه اند) برای مومنان و اولیا و پیامبر می آورد (مانند روح القدس در مسیحیت، بماند که در مسیحیت روح القدس یکی از سه اقنوم یا تجلیات ظهور خداست، اقانیم ثلاثه: خدای پدر، خدای پسر و خدای روح القدس)
سینه مشروح: اشاره به داستان شرح صدر پیغمبر در کودکی و آیه الم نشرح لک صدرک دارد.
مرغ کوه طور: اشاره به داستانهای کوه طور است. خدا در وادی ایمن این کوه با موسی از طریق آتش سخن گفت، بعدا هم هنگام برگشت بنی اسرائیل از مصر، موسی برای دریافت دستورات خدا و شریعت به این کوه مراجعه میکند و داستان درخواست ملاقات بزرگان یهود با خدا هم در این کوه روایت شده است. کوه طور را مذهب و اسطوره های یهود میتوان از نظر اساطیری با کوه دماوند یا کوه البرز در اسطوره های ایرانی پیش از اسلام مقایسه کرد. شایان ذکر است که کوه البرز شاهنامه ها ممکن است با رشته کوه البرز واقع در ایران متفاوت باشد، چرا که بسیاری از داستانهای پیشدادی و کیانی در سرزمین اسطوره ای ایران ویج اتفاق میفتد.
دولت منصور: به طور عام یعنی سعادت و پیروزی که با یاری خدا به دست آمده و بطور خاص میتواند به داستان فتح مکه و سوره نصر اشاره داشته باشد
حجره خورشید و خانه ناهید: اشاره به عقیده قدما در مورد اجرام آسمانی که هر کدام را صاحب فلکی جداگانه میدانستند که این فلکها (یا آسمانها) مانند پوست پیاز همدیگر را در بر گرفته به مرکزیت زمین میچرخیدند. بجز ماه، خورشید و سیارات (تیر، ناهید، بهرام، برجیس و کیوان)، چون مابقی ستارگان حرکت ظاهریشان با هم است آنها را در آخرین فلک در نظر میگرفتند. اصطلاح هفت آسمان هم اشاره به همین هفت فلک یا لایه فرضی دارد. گذر از فلک هفتم و شکافتن آسمان، پا گذاشتن در حریم ملکوتی و لاهوتی پنداشته میشد. فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو در اندازیم
کیومرث محمدی در ۵ سال قبل، چهارشنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۹، ساعت ۰۹:۱۷ دربارهٔ عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۵:
برای پیداکردن اثر،کافیه در گوگل تایپ کنید "خصوصی شجریان دل امیدوار"
سلیم صالح در ۵ سال قبل، چهارشنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۹، ساعت ۱۹:۴۰ دربارهٔ اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۶: