بار اشکم دید و شد بر من رحیم
سائلان را دوست میدارد کریم
بر بناگوشت ز مسکینی دو زلف
هر دو می افتند بر بالای سیم
چشم مستت ترک یک لخت است لیک
دل به نیع نیز می سازد دو نیم
زان سر زلف و دهان دل خون شدست
حول سود چون دال پیوندد به میم
کس نشد از چشم و زلف مستفید
کاین سواد نادرست است آن سفیم
مشورت کردند با هم صبر و غم نیست
آن سفر کرد اختبار این شد مقیم
همدم جز به درد و غم کمال
خوش بود صحبت به باران قدیم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات عمیق و دردهای عاشقانه پرداخته است. شاعر از عشق و زیبایی معشوق صحبت میکند و به نوعی از احساساتی چون اشک و رحمت یاد میکند. در اینجا، زلف و چشم معشوق به تصویر کشیده شدهاند و احساسات عاشقانه را به طور نمادین بیان میکنند. همچنین، اشاره به دوستی و تفاوت میان درد و شادی در روابط انسانی وجود دارد. در نهایت، شاعر از همنشینی با درد و غم میگوید و این را خوشایندتر از بیاحساسی میداند.
هوش مصنوعی: باران اشک من را مشاهده کرد و بر من رحمت آورد. بزرگان و بخشندگان، همیشه به دوست داشتن نیاکان و نیازمندان گرایش دارند.
هوش مصنوعی: چهرهات به خاطر فقر و بیپناهی، به گونهای زیباست که دو زلفت به خاطر جذابیتش در بالای ظاهرت میافتند.
هوش مصنوعی: چشمان زیبا و افسونگر تو به قدری جذاب و دلربا هستند که حتی دلهای ما را نیز به دو بخش تقسیم میکنند. این جذابیت آنقدر قوی است که نمیتوانیم به راحتی از آن بگذریم.
هوش مصنوعی: به خاطر زیباییهای زلف و دهن آن محبوب، دل من پر از حسرت و اندوه شده است، همچنان که حرف "ح" هنگام پیوستن به حرف "م" در زبان، حس خاصی را به وجود میآورد.
هوش مصنوعی: هیچکس نتوانسته از زیبایی چشمها و زلفهای عشق بهرهمند شود، زیرا این تاریکی و نادرستی، خود نشانهای است از سفینت و خطر.
هوش مصنوعی: در اینجا، گروهی با هم به مشورت نشستهاند و نتیجه میگیرند که در سفر نمیتوان به صبر و غم اتکا کرد. این سفر آزمایشی است و در نهایت فردی که در این سفر حاضر است، به اقامت و ماندگاری معین میرسد.
هوش مصنوعی: دوستی که تنها در زمانههای سخت و دشوار همراه ما باشد، در واقع خوشایندتر از گپ و گفتهای سطحی و بیمحتواست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
این چه خلق و چه جهان است، ای کریم؟
کز تو کس ر امی نبینم شرم و بیم
راست کردند این خران سوگند تو
پرکنی زینها کنون بیشک جحیم
وان بهشتی با فراخیی آسمان
[...]
سر برآور از گلیمت ای کریم
پس فرو کن پای بر قدر گلیم
وعدهها و لطفهای آن حکیم
کرد آن رنجور را آمن ز بیم
گرچه سیم و زر ز سنگ آید همی
در همه سنگی نباشد زر و سیم
بر همه عالم همیتابد سهیل
جایی انبان میکند جایی ادیم
عالمی در معرض امید و بیم
مانده در گرداب دریایی عظیم
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۳ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.