گنجور

 
کمال خجندی

بار اشکم دید و شد بر من رحیم

سائلان را دوست میدارد کریم

بر بناگوشت ز مسکینی دو زلف

هر دو می افتند بر بالای سیم

چشم مستت ترک یک لخت است لیک

دل به نیع نیز می سازد دو نیم

زان سر زلف و دهان دل خون شدست

حول سود چون دال پیوندد به میم

کس نشد از چشم و زلف مستفید

کاین سواد نادرست است آن سفیم

مشورت کردند با هم صبر و غم نیست

آن سفر کرد اختبار این شد مقیم

همدم جز به درد و غم کمال

خوش بود صحبت به باران قدیم

 
 
 
ناصرخسرو

این چه خلق و چه جهان است، ای کریم؟

کز تو کس ر امی نبینم شرم و بیم

راست کردند این خران سوگند تو

پرکنی زینها کنون بی‌شک جحیم

وان بهشتی با فراخی‌ی آسمان

[...]

سعدی

گرچه سیم و زر ز سنگ آید همی

در همه سنگی نباشد زر و سیم

بر همه عالم همی‌تابد سهیل

جایی انبان میکند جایی ادیم

حکیم نزاری

عالمی در معرض امید و بیم

مانده در گرداب دریایی عظیم

مشاهدهٔ ۵ مورد هم آهنگ دیگر از حکیم نزاری
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه