بهناز در ۴ سال و ۱۰ ماه قبل، چهارشنبه ۸ مرداد ۱۳۹۹، ساعت ۱۰:۴۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۱:
ممنون از آقای رضا برای توضیحات بسیار آگاهانه شون.من مستقیم میرم سراغ معانی ایشون
نیکومنش در ۴ سال و ۱۰ ماه قبل، چهارشنبه ۸ مرداد ۱۳۹۹، ساعت ۱۰:۱۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۲۷:
به نام مهربانی و عشق
اسباب در باقی شود ساقی به خود ساقی شود
جان ربی الاعلی گود دل ربی الاعلم زند
خورشید حق دل شرق او شرقی که هر دم برق او
بر پوره ادهم جهد بر عیسی مریم زند
باظهور این عشق اعلی در جان ان یگانه عاشق و منجی عالم امکان تمام اسباب فعلیت خویش را از دست داده و دار اختیار ان وجهه الهی (هوالباقی)قرار خواهند گرفت و ان انسان عاشق واسطه فیض الهی به ابنا بشر شده و از این فیض نیز خود بهره مند خواهد شد در این جلوه عشق الهی جان عاشق که به شهود جمال حق رسیده ندای پاک و منزه است خدای بلند مرتبه سر داده و دل که عرش الهی است ندای خداوند می داند انچه را که شما نمی دانید سر خواهد داد خلاصه حسه اینکه خورشید حقیقت از مشرق دل عاشق جلوه گری کرده و هر ایینه این تلالو بر جان پاکان چون ابراهیم ادهم و حصرت مسیح زده و انها را به حظور دعوت خواهد کرد ... وصدق الله العلی و العظیم
سید حسین مجرد از رشت در ۴ سال و ۱۰ ماه قبل، چهارشنبه ۸ مرداد ۱۳۹۹، ساعت ۱۰:۰۲ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴:
متاسفانه بعضی از افراد بی سواد میگویند سعدی غزل عرفانی ندارد، خوب یا آنها واقعا بی سوادند، یا غزلیات سعدی را نخوانده اند و یا نمی فهمند.
وگرنه همانند این غزل بسیار که عارفانه است در غزلیات سعدی فراوان است.
karim sadati در ۴ سال و ۱۰ ماه قبل، چهارشنبه ۸ مرداد ۱۳۹۹، ساعت ۰۸:۴۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۱۳:
شعر بینظر مولانا با صدای مرحوم بسطامی واقعا شنیدنی است.
Shahram در ۴ سال و ۱۰ ماه قبل، چهارشنبه ۸ مرداد ۱۳۹۹، ساعت ۰۸:۳۴ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۴۵:
استاد شجریان با نام مستعار اردشیر بیدکانی این غزل را با زیبایی فوق العاده در دستگاه سه گاه و در دنباله آن ترانه ای با گویش محلی خراسانی به همراه تار استاد عبادی، اجرا کردهاند
نیکومنش در ۴ سال و ۱۰ ماه قبل، چهارشنبه ۸ مرداد ۱۳۹۹، ساعت ۰۷:۵۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۲۷:
به نام مهربانی و عشق
نی قوس ماند نی قزح نی باده ماند نی قدح
نی عیش ماند نی فرح نی زخم بر مرهم زند
نی آب نقاشی کند نی باد فراشی کند
نی باغ خوش باشی کند نی ابر نیسان نم زند
نی درد ماند نی دوا نی خصم ماند نی گوا
نی نای ماند نی نوا نی چنگ زیر و بم زند
دوباره مولانا اشاره به این موضوع دارد که با تجلی ان عشق اعلی در جان و کالبد ان عاشق الهی دیگر کمان قوس وقزح که در اسطوره ها محل جلوس ابلیس بود از بین رفته و اسباب مستی با ظهور ساقی ازبین رفته و خود ساقی بی واسطه باعث سرور و وجد خواهد شد و صورت های عیش و شادمانی و زخم و مرهم به هم ریخته اسباب دچار دگردیسی خواهند شد به گونه ای که دیگر اب سیالیت خود را از دست داده و نقش پذیر نخواهد شد و باد نیز گستراندگی و فراشی را کنار گذاشته باغ سر سبزی را از دست داده و ابر نیسان نیز از باریدن محروم شده و اسباب درد و درمان و دشمنی و دوستی به هم ریخته و هیچ حنجره ای یارای سر دادن نوایی را نخواهد داشت وهمه اسباب عالم با ظهور سبب ماموره یعنی خلیفه الهی منتظر و موقوف فرمان او شده تا تحت امر او به اسبابیت ادامه داده یا از ادامه باز ایستند (تحت الامر قرار گرفتن تمام اسباب عالم به دست خلیفه الهی در پایانه قبل از رستاخیز )...
.. در ۴ سال و ۱۰ ماه قبل، چهارشنبه ۸ مرداد ۱۳۹۹، ساعت ۰۶:۵۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۴:
شورش عشق است، نه اویی، نه ماست..
سامان در ۴ سال و ۱۰ ماه قبل، چهارشنبه ۸ مرداد ۱۳۹۹، ساعت ۰۶:۴۷ دربارهٔ امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۵۷:
کسی اینجا مربع می نشیند
که در ایوان مثمن جا ندارد
سید جعفر هادئی در ۴ سال و ۱۰ ماه قبل، چهارشنبه ۸ مرداد ۱۳۹۹، ساعت ۰۶:۳۵ دربارهٔ شیخ بهایی » موش و گربه » حکایت ۲۱:
در آفرینش زیبایی خداوندی چهره بر زنان چه گناهی است که تاجر قاضی و حاکم در غلیان هوس شهوت تا جه رسد به عامه میخواهند زن صالحه را بفلاکت برسانند و زن را مستوجب عقوبت سخت قرار دهند. مردان باید پهلوان مردی کنن و بر نفس اماره خود فائق آیند.
سید جعفر هادئی در ۴ سال و ۱۰ ماه قبل، چهارشنبه ۸ مرداد ۱۳۹۹، ساعت ۰۶:۳۲ دربارهٔ شیخ بهایی » موش و گربه » حکایت ۱۹:
قدری با تعدیل به حکایت نگاه کنیم با پایین آوردن مقام شامخ زن در داستان مختار ثقفی قلب سیدتی ساداتی ذریه حضرت محمد صلوات الله علبه و آله، حضرت فاطمه سلام الله علیها را نشکنیم که یار حضرت علی علیه السلام بوده و ائمه اطهار را به اسلام تقدیم داشته است. اگر حکایت را مصداق قرار دهیم شبه در رفتار همسری علی و فاطمه میاندازیم.
سید جعفر هادئی در ۴ سال و ۱۰ ماه قبل، چهارشنبه ۸ مرداد ۱۳۹۹، ساعت ۰۵:۳۹ دربارهٔ شیخ بهایی » موش و گربه » حکایت ۲۰:
شیخ بها در این حکایت زن را یکی از نماد های شیطان معرفی می کند در صورتی مردان هم به موقعش به همان اندازخ نماد شیطانی پیدا می کنند. زنانی که از دامانش شیخ بها ظهور می کند. شکل گیری شاکله شخصیت هر فردی در دامن زن است. مردان در بزرگ کردن فرزندان کارشان حمایتی است. به همان اندازه که زن شیطانی میشود مرد هم به مقعس به همان اندازه است.
جعفر صادقی در ۴ سال و ۱۰ ماه قبل، چهارشنبه ۸ مرداد ۱۳۹۹، ساعت ۰۵:۲۵ دربارهٔ سعدی » مواعظ » مثنویات » شمارهٔ ۳۲:
بنام خدا
یکی از سیاست پیشگان زمان قاجار می گوید:
دوره ی آخرالزمان رسیده! و وقتی از وی نشانه ای از آخر الزمان از وی می خواهند می گوید:
در این زمانه نخود و کشمش را در جیب پیر مردها ریخته اند و گلستان سعدی را زیر بغل کودکان گذاشته اند.
در آخرالزمانی که کوک بودم و گلستان سعدی را زیر بغلم دادند و مرا روانه ی مدرسه کردند، خوشبختانه معلم دلسوزی همراه ما شد که می دانست ذهن کودکانه ی ما ممکن است نصایح و کلمات حکمت آمیز سعدی را بر نتابد، ولی ایشان با هزار حیله و تمهید آ نچه از سعدی می بایست به ما بیاموزد آموخت، روانش شاد و روحش قرین آرامش باشد. از جمله همین قطعه ی 32 بود که هنوز دفترچه ی آن را که باقلم نی نوشته ام دارم، ایشان این قطعه را این گونه تقریر می فرمود و ما تحریر می کردیم:
سپاس و شکر بیپایان خدا را
برین نعمت که نَهمَت نیست ما را
بسا مالی که بر مردم وبالست
مزید ظلم و تأکید ضلالست
مفاصل مرتخی و دست عاطل
به از سرپنجگی و زور باطل
نه آن مورم که در پایم بمالند
نه زنبورم که از نیشم بنالند
چگونه شکر این نعمت گزارم
که زور مردم آزاری ندارم
امیدوارم گنجور این قطعه را با تقریر معلم ما وارد متن اصلی کند و با این کار 23 حاشیه ی نوشته شده را بی اثر کند.
با احترام: جعفر صادقی
nabavar در ۴ سال و ۱۰ ماه قبل، چهارشنبه ۸ مرداد ۱۳۹۹، ساعت ۰۱:۰۹ دربارهٔ جامی » هفت اورنگ » یوسف و زلیخا » بخش ۷۳ - در پند دادن و بند نهادن فرزند ارجمند که دست ادراک در فتراک اکتساب کمالات استوار دارد و پای میل در ذیل اجتناب از جهالات برقرار وفقه الله لما یحبه و یرضاه:
در چند بیت این چامه اشتباه نوشتاری دیدم
سطر 29 : فان القرض مقراض المحبه
سطر 50 : دو صد گل پیرهن در وی مقیم است
سطر 58: به جیب عقل گوهر های اسرار
سطر 63: درون تیره از میل زخارف
سطر 64: معارف گر چو مو باریک باشد
سطر 73: اگر ترسی که ناگه نفس خود کام
سطر75: بدان نیت در هر زن که کوبی
سطر92:چو دود از روشنی باشد نشانمند
باران در ۴ سال و ۱۰ ماه قبل، چهارشنبه ۸ مرداد ۱۳۹۹، ساعت ۰۰:۰۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۰:
تضمین غزل حافظ:
دشمن از دوست چو نشناختهای یعنی چه؟
پرچم صلح برافراختهای یعنی چه؟
تو ندانی به که دل باختهای یعنی چه؟
"ناگهان پرده برانداختهای یعنی چه؟
مست از خانه برون تاختهای یعنی چه؟"
گر چه جز هجر مرا نیست ز وصل تو نصیب
گرچه نوشاست بلایی که فرستاده حبیب
آمدی دوش و مرا رفت ز کف صبر وشکیب
"زلف در دست صبا گوش به فرمان رقیب
این چنین با همه در ساختهای یعنی چه؟"
آیت مرحمت و لطف خدایان شدهای
قبلهی معرفت شعرسرایان شدهای
شمع شبهای گدازان جدایان شدهای
"شاه خوبانی و منظور گدایان شدهای
قدر این مرتبه نشناختهای یعنی چه؟"
از تو در دست ندارم اثری جز بادی
حاش للّه که برم از تو به کس فریادی
نکنی گاه به گاه از من عاشق یادی؟
" نه سر زلف خود اوّل تو به دستم دادی؟
بازم از پای درانداختهای یعنی چه؟"
به چمن چون تو خرامی گل و بلبل نگران
تا کجا چتر کشد سایهات ای سرو چمان
طرّه بر هم زدی و فاش شد آن درّ نهان
"سخنت رمز دهان گفت و کمر سرّ میان
واز میان تیغ به ما آختهای یعنی چه؟"
مهر از شرم رخت کرد ز آفاق افول
ماه نو از خم ابروی تو در حال حلول
لیله القدر ملک از چم زلف تو نزول
"هرکس از مهرهی مهر تو به نقشی مشغول
عاقبت با همه کج باختهای یعنی چه؟"
گفتی: اندر طلبم دلق مرقع بگذار
قلب صافی کن و صیقل بده آیینهی تار
همچو "باران" بهاران بزدا گرد و غبار
"حافظا در دل تنگت چو فرود آمد یار
خانه از غیر نپرداختهای یعنی چه؟"
مسمط تضمینی از باران (مریم مروّج)
باران در ۴ سال و ۱۰ ماه قبل، سهشنبه ۷ مرداد ۱۳۹۹، ساعت ۲۳:۵۶ دربارهٔ شاه نعمتالله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۳۸:
تضمین مصرعی از این شعر:
ای نفحهات ز جنس مسیحا خوشآمدی
رویت چنان بهشت مصفّا خوشآمدی
یاس از رخت خجل شد و آلاله از دلت
ای باغبان صورت و معنا خوشآمدی
هر چند غایب از نظری، حاضری به دل
"ای همچو جان نهفتهی پیدا خوشآمدی”
دل را برای آمدنت ریسه بستهام
بعد از هزار ناز و تمنّا خوشآمدی
تا تر کنی کویر ترکخوردهی دلم
جاریترین تجسّم دریا خوشآمدی
شوریدهی بهشتم و سرگشته در هبوط
ای سیب سرخ آدم و حوّا خوشآمدی
هرچند خستهام و کمی دل شکستهام
وصلت به هر چه درد تسلّا خوشآمدی
دیریست در کمین کمندت نشستهام
صیاد جَلد آهوی شیدا خوشآمدی
گر نیش میدهی و گرم نوش مینهی
بهر خلاص یا که مداوا خوشآمدی
چشمانتظاریام به درازا کشید یار
حتی اگر برای تماشا خوشآمدی
باران
پژمان در ۴ سال و ۱۰ ماه قبل، سهشنبه ۷ مرداد ۱۳۹۹، ساعت ۲۳:۳۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۶۵:
نه که... به معنی "آیا اینطور نیست که..." میباشد همانطور که در بیت چهارم نیز آمده است. با این استدلال، مصرع دوم به صورت سوالی خوانده میشود و "بخواند"درستتر مینماید.
در مورد "کی" به جای "که": در جای جای مثنوی، مولوی از حرف ربط "کی" به جای "که" استفاده کرده به خصوص در عناوین داستانهای مثنوی. "قصه بازرگان کی طوطی محبوس او..." ، " داستان پیرچنگی کی در عهد عمر..." پس در آن زمان نوشتن "کی" بهجای "که" مرسوم بوده و نوشتار متن صحیح است.
الهام در ۴ سال و ۱۰ ماه قبل، سهشنبه ۷ مرداد ۱۳۹۹، ساعت ۲۲:۱۰ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » داستان رستم و اسفندیار » بخش ۱ - آغاز داستان:
آقای رفیعی در این که گشتاسب به فرزندش خودش ستم کرد تردیدی نیست اما در این داستان اسفندیار نمی بایست صرف اعتقاد «چه فرمان یزدان چه فرمان شاه» دستور ناروای پدرش رو بپذیره، به سیستان لشکرکشی کنه و بخواد پهلوان ایران زمین رو که در سراسر زندگی اش به ایران خدمت کرده و اکنون در دوران کهنسالی هست رو دست بسته به نزد پادشاه ببره
.. در ۴ سال و ۱۰ ماه قبل، سهشنبه ۷ مرداد ۱۳۹۹، ساعت ۲۱:۵۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۱۸:
تو دو دیده فروبندی و "گویی" روز روشن کو..
.. در ۴ سال و ۱۰ ماه قبل، سهشنبه ۷ مرداد ۱۳۹۹، ساعت ۲۱:۵۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۱۸:
اسب سخن بیش مران، در ره جان گرد مکن
گر چه که خود سرمهی جان آمد آن گرد مرا..
آرمین عبدالحسینی در ۴ سال و ۱۰ ماه قبل، چهارشنبه ۸ مرداد ۱۳۹۹، ساعت ۱۲:۰۶ دربارهٔ کسایی » دیوان اشعار » سوگنامه: