nabavar در ۴ سال و ۹ ماه قبل، دوشنبه ۱۶ تیر ۱۳۹۹، ساعت ۱۳:۱۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۶:
پیش از آن کان نُه رواق و چرخ اخصر بر کشند
دور شاه کامگار و عهد بواسحاق بود
این غزل در ایام سلطنت شاه شیخ ابواسحاق سروده شده و از آنجایی که همیشه روابط شاه با درباریان و شعرا وهنرمندان به یک اندازه و به طور مستمر ، چنانکه خواسته اطرافیان است نمی تواند بر قرار باشد و از آنجایی که شاعران حساس و هنر مند پیوسته متوقّع حضور در مجالس صاحبدلان اند چنین اشعار گلایه آمیزی به منظور بذل توجه شاه سروده می شده است شاعر در این غزل ده بیتی پس از گلایه، به یاد شبهایی که در محفل شاهانه با حضور دخترکان ساقی خوشرو و دربارة حسن خلق و ،،،، آن به زیبایی ، همقطاران به مباحثه می پرداخته یاد می کند و در بیتی مراتب ثبات عهد و پیمان خود را در هر حال که باشد به شاه یادآوری می نماید و ابیاتی هم به حکم معانی کلمات قوافی با مضامین متنوّع و زیبا چاشنی غزل کرده و به عنوان تفاخر در مقطع غزل می فرماید هنوز که آدم ابوالبشر به روی زمین نیامده بود اشعار من را در باغ بهشت به عنوان زینت بر روی برگهای گل سرخ و نسترن می نوشتند . موضوعی نویسنده این سطور محتمل می داند اینکه نخست در زمان شاه شیخ ابو اسحاق این غزل بدون بیت چهارم توسط حافظ سروده شده و مضمون مصراع اول این بیت را شاعر در بیت زیز به کار گرفته و با الحاق به غزل ، آن را بخدمت سلطان ارسال داشته است :
پیش از آن کان نُه رواق و چرخ اخصر بر کشند
دور شاه کامگار و عهد بواسحاق بود
اما بعدها که از عهد شاه ماضی فاصله گرفته در مواردی که این غزل خوش بیان را در جایی می خوانده به جای این بیت ، بیت چهارم غزل را در همین مضمون ساخته وبه حکم ضرورت، قافیه ( طاق) در غزل تکرا شده است و تکرار قافیه با مضامین قوی نه عیب غزل و نه موجب این باید بشود مصحّحی آن را از غزل حذف کند و حافظ به کرات در غزلهای مختلف این تکرار را مجاز شمرده هر چند که در اکثر موارد اساتید محترم و حافظ شناسان به حذف و تعبیر آن کوشیده اند
شرح جلالی بر حافظ – دکتر عبدالحسین جلالی
جباری در ۴ سال و ۹ ماه قبل، دوشنبه ۱۶ تیر ۱۳۹۹، ساعت ۱۳:۰۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۸۲:
تصور میکنم ، «مکن» و «نکنم» در مصرع سوم این رباعی باید به ضمّ کاف خوانده شوند. متعلق آن هم هجران است. یعنی دوری نکن، تا دوری نکنم.
مرزبان در ۴ سال و ۹ ماه قبل، دوشنبه ۱۶ تیر ۱۳۹۹، ساعت ۱۲:۵۵ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » منوچهر » بخش ۱:
دوباره دوستمان که درباره روش زمامداران در بررسیهای تاریخی و دست به شمشیر بردن گفته - پیش از داوری ای دوست عزیز باید سخن پارسی و زبان فردوسی را شناخت شما چگونه این چنین بیدقتی و بی توجهی میکنی که چنان گمانی کرده ای چرا این دو بیت را درنیافتی که سخن درباره ستمگری است و انان که در کار دادرسی ستمگری و زورگویی میکنند کسی که درویش و رنجور مردم را رنج نشان میدهد کسی که مردم را زبون میدارد کسی که در پی گنج اندزی است
نمایندهٔ رنج درویش را
زبون داشتن مردم خویش را
برافراختن سر به بیشی و گنج
به رنجور مردم نماینده رنج
مرزبان در ۴ سال و ۹ ماه قبل، دوشنبه ۱۶ تیر ۱۳۹۹، ساعت ۱۲:۴۶ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » منوچهر » بخش ۱:
شگفتا دوستمان میگوید ارزوی فره ایزدی برای منوچهر دارای تخت زیبنده نیست مگر تنها فره موبدان را نام برده و مگر ارزوی فره کرده است میگوید ترا باد جاوید - چرا نمیبینید که گفته ترا تخت و فره و تاج جاوید باد -
و شگفت تر دوست دیگر که گفته خوره بر چند گونه است اینجا اصلا بر چندگونگی خوره و یا فره نیست - وپرشگفت تر انکه دیگری گفته به نظر من - در اینجا نظر من و شما ندارد - درست ان است که گفتید میگوید ترا باد جاوید تخت و تاج و فره - جاوید باد - باوید -
nabavar در ۴ سال و ۹ ماه قبل، دوشنبه ۱۶ تیر ۱۳۹۹، ساعت ۱۲:۴۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۷:
گرامی یکی
سپاس که ناباوری مرا یاد آور شدی، راست میگویی، ناباورم به هپروت، خیالبافی، هیچ و او، و برین ناباوری ها زندگی می گذرد،
امید که بر شما نیز خوش بگذرد
مهناز تیزدست در ۴ سال و ۹ ماه قبل، دوشنبه ۱۶ تیر ۱۳۹۹، ساعت ۰۹:۴۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۹۱:
انسانها هر کدام جزیی از آن کل مطلق هستند.... درگیر انسانها شدن یعنی مشغول شدن به جزءها و این با روح مطلق گرای انسان منافات دارد.و جز پریشانی به دنبال ندارد.. بنابراین فقط مانوس شدن با خداوند که کل مطلق است ثمرهء آرامش و شادی و استغناء دارد .... آگاا باشبد که دل آرام نمیشود جز با یاد خداوند.... و این بیت چه زیبا نشاندهنده این مضمون است.
برگ بی برگی در ۴ سال و ۹ ماه قبل، دوشنبه ۱۶ تیر ۱۳۹۹، ساعت ۰۷:۴۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۰:
یکی و دیگر هیچ گرامی
با درود و سپاس فراوان از راهنمائی ارزنده شما .در بیشتر سیاهه ها منبع واژگان ابداعی استاد شهبازی عزیز را ذکر میکنم و گمانم بر این است که با بکار بردن این واژگان انتقال مفاهیم بسیار سریعتر انجام شده و از سویی ادای دین به استاد نیز میباشد البته از ترک مولا و چگونگی آن بی خبر بودم . با انتقال تمرکز سایرین به منبع اصلی واژه یا به فرموده شما انتقال انرژی موافق و سعی بر این میدارم تا واژگان موازی بکار برم .
به امید بهرمندی و فیض بیشتر از شما دوست عزیز
رهگذر در ۴ سال و ۹ ماه قبل، دوشنبه ۱۶ تیر ۱۳۹۹، ساعت ۰۱:۳۶ دربارهٔ سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸:
سینای عزیز درود فراوان بر شما
نظریه خلقت از سه بعد علم دین و عرفان قابل بحث میباشد.از دیدگاه علمی و دینی نظریه خلقت به بن بست میخورد.مطلبی که شما نوشتید از بعد علمی میباشد که دانشمندان بر اساس نظریه تکامل داروین بیان داشتند .اگر خود شما یکبار دیگر چیزی که نوشتید را بخوانید متوجه میشوید که این مطلب جوابگوی خلقت بشر نیست.داروین نظریه تکامل را از عارف بزرگ عزیزالدین نسفی دزدیده اما چون مطلب دزدی بوده و خودش چیز زیادی ازش نفهمیده نتونسته نظریه تکامل را بدون شبهه ارائه دهد.به شما توصیه میکنم .کتاب عزیز الدین نسفی را بخوانید تا متوجه شوید.از بعد دین هم این بحث به تنگنا میفتد.خلقت حضرت آدم و حوا و نسل بعد چگونه است؟
اگر کلمه دیو را در اشعار حافظ سعدی مولوی سنایی.و... بیابید متوجه میشوید که همه این بزرگان .که بزرگترین انسان های زمان خود بودند متفق القول یک چیز میگویند.دیوژن عارفی بود که شب ها با فانوس در کوچه های شهر راه میرفت و به هر کسی میرسید نور فانوس را توی صورت اون شخص میگرفت.و وقتی میپرسیدند که چکار میکنی میگفت دنبال انسان میگردم.انسانم آرزوست(دی شیخ با چراغ همی گشت گرد شهر/که از دیو و دد ملولم انسانم آرزوست).سینای عزیز درک این مطالب یه مسئله دلی میباشد نه عقلی .(هر که شد محرم دل در حرم یار بماند/وان که اینکار ندانست در انکار بماند).
هنگامه حیدری در ۴ سال و ۹ ماه قبل، دوشنبه ۱۶ تیر ۱۳۹۹، ساعت ۰۰:۲۶ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۹:
بیت هشتم مصراع دوم به جای
هر فلک
هم فلک
درست است.
پوریا در ۴ سال و ۹ ماه قبل، دوشنبه ۱۶ تیر ۱۳۹۹، ساعت ۰۰:۲۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۵:
این شعر درباره خدا هست.
دلایل:(1_کارفرمای قدر_استعاره از خدا کسی که به قضا و قدر حکم میکند و قدر (ویژگی ها) را تعیین میکند.2_برق غیرت چو چنین میجهد از ممکن غیب یعنی انسان از غیب از همان دم دم های خلقت گنهکار بوده و اصلا باید باشد تا ذات خدا شناخته شود3_شاه ترکان_استعاره از خدا چاه استعاره از دنیای خاکی4_تهمتن باز هم استعاره از خدا5_ و احتمالا اتش طور استعاره از گناه است.) این چیزی بود که من از شعر حافظ دستگیرم شد اگر دوستان نظر دیگه ای دارن کاملا قابل احترام هست و اگر جایی اشتباه و کج فهمی بود مرا ببخشید و نظرم را نقد کنید با تشکر.
یکی (ودیگر هیچ) در ۴ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۱۵ تیر ۱۳۹۹، ساعت ۲۲:۰۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۷:
به نام او
جناب ناباور
باور کنی یا نه حافظ شناسانی که شما می شناسی حافظ را نشناخته و نخواهند شناخت.
گرچه نام خود را ناباور گذاشته ای ولی به دیدگاه عامیانه باور داری !!!
یکی (ودیگر هیچ) در ۴ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۱۵ تیر ۱۳۹۹، ساعت ۲۱:۳۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۶:
به نام او
اصل سخن بر سر افسانهء آفرینش است و شکایت فرشتگان از این موضوع که قبل از آفرینش آدم توجه خداوند به ایشان بود و محفل انس و الفت آنان خالی از درک عاشقانه بود و تنها از روی نیاز و احساس وظیفه در برابر آفریدگار سر تعظیم و بندگی فرود آورده بودند. هیچ شوق و هیجانی در این عاشقی وجود نداشت و تنها مهر و الفت از روی لطافت طبع و اخلاق بود. ولی آفریدگار طالب این بود که آفریدگانش عشق و محبت بیکران او را نسبت به خویش درک نمایند و بدینسان انسان آفریده شد و این امر خطیر بر دوش او گذاشته شد .
در ابتدا او را در بهشت جای دادند و مانند سایر آفریدگان از نعمات بی شمار و رایگان برخوردار گردانیدند پس نیازی برای عشق در او ایجاد نگشت !! در محضر خداوند همگان به چاره اندیشی گرد آمده بودند که یک فرد بی مقدار از حاضران گفت ما همه در خوان نعمت خداوند روزی می خوریم به رایگان بنابراین بدیهی است که نیازی به اندیشه و خواهش در ما نیست ! بدینسان انسان برای یافتن و آموختن عشق محدود به زیر گنبد کبود گشت و تا عشق او را نیابد راه به بیرون از این گنبد مینا نخواهد برد!!
nabavar در ۴ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۱۵ تیر ۱۳۹۹، ساعت ۲۱:۰۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۷:
پوزش دوم
مغایرت درست است
nabavar در ۴ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۱۵ تیر ۱۳۹۹، ساعت ۲۱:۰۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۷:
پوزش
نسبت دادن آن
nabavar در ۴ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۱۵ تیر ۱۳۹۹، ساعت ۲۰:۵۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۷:
راستی خاتم فیروزه بواسحاقی
خوش درخشید ولی دولت مستعجل بود
این غزل چنانچه قبلاً دوستان به درستی تأکید کردند در رساو فراق ابو اسحاق است و نسبت دادن آب به عبید و یا خیال پردازی های دیگر ، با واقعیتی که حافظ شناسان دریافته اند مقایرت دارد،
نورا کاور در ۴ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۱۵ تیر ۱۳۹۹، ساعت ۲۰:۴۴ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۷۶ - در شکایت و عزلت و حبس و تخلص به نعت پیغمبر اکرم:
غلط املایی
دست آهنگر مرا در مار ضحاکی کشید صحیح است که حرف ر جا افتاده است
نورا کاور در ۴ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۱۵ تیر ۱۳۹۹، ساعت ۲۰:۴۰ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۷۶ - در شکایت و عزلت و حبس و تخلص به نعت پیغمبر اکرم:
سلام
سکاهن پوشش بدین معنی است که در قدیم برای ساختن آیینه آهن را بقدری با خاکستر میساییدند که صیقلی و شفاف و براق میشد (روزگار آیینه را محتاج خاکستر کند گواه آن است) حالا اگر کمی سرکه روی این آیینه ریخته میشد بشدت سیاه و کدر و غیر قابل استفاده میشد. که اصطلاحا میگفتند سکاهنی شده.
شجاع در ۴ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۱۵ تیر ۱۳۹۹، ساعت ۱۸:۳۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۹:
روفیای عزیز و بزرگوار واقعا از حاشیه ای که گذاشته ای خیلی خیلی لذت بردم ای کاش همه این را بدونند ولی متاسفانه...
شجاع در ۴ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۱۵ تیر ۱۳۹۹، ساعت ۱۸:۲۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۹:
سلام به همگی
جباری در ۴ سال و ۹ ماه قبل، دوشنبه ۱۶ تیر ۱۳۹۹، ساعت ۱۳:۱۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۸۰: