گنجور

 
مولانا

مستی امروز من نیست چو مستی دوش

می‌نکنی باورم کاسه بگیر و بنوش

غرق شدم در شراب عقل مرا برد آب

گفت خرد الوداع بازنیایم به هوش

عقل و خرد در جنون رفت ز دنیا برون

چونک ز سر رفت دیگ چونک ز حد رفت جوش

این دل مجنون مست بند بدرید و جست

با سرمستان مپیچ هیچ مگو رو خموش

صبحدم از نردبان گفت مرا پاسبان

کز سوی هفتم فلک دوش شنیدم خروش

گفت زحل زهره را زخمه آهسته زن

وی اسد آن ثور را شاخ بگیر و بدوش

خون شده بین از نهیب شیر به پستان ثور

شیر فلک را نگر گشته ز هیبت چو موش

گرم کن ای شیر تک چند گریزی چو سگ

جلوه کن ای ماه رو چند کنی روی پوش

چشم گشا شش جهت شعشعه نور بین

گوش گشا سوی چرخ ای شده چشم تو گوش

بشنو از جان سلام تا برهی از کلام

بنگر در نقش گر تا برهی از نقوش

گفتمش ای خواجه رو هر چه شود گو بشو

صافم و آزاد نو بنده دردی فروش

ترس و امید تو را هست حواله به عقل

دانه و دام تو را هست شکاری وحوش

دردی دردش مرا چون به حمایت گرفت

با من از این‌ها مگو کار توست آن بکوش

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
غزل شمارهٔ ۱۲۷۰ به خوانش محسن لیله‌کوهی
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
منوچهری

کرده گلو پر ز باد قمری سنجابپوش

کبک فرو ریخته مشک به سوراخ گوش

بلبلکان با نشاط، قمریکان با خروش

در دهن لاله مشک، در دهن نحل نوش

ابن یمین

باد صبا صبحدم بوی تو آورد دوش

بلبل شیدا فتاد بار دگر در خروش

تا که سمن مرسله ساخت ز در عدن

باز کشید ارغوان لعل بدخشی بگوش

بس که ریاحین شکفت بر چمن از رنگ رنگ

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از ابن یمین
سلمان ساوجی

نعره زنان آمدم بر در میخانه دوش

نعره مستان شنید، باده درآمد به جوش

مدعیی جوش می، دید بپیچید سر

زاری چنگش به گوش آمد و بگرفت گوش

رند خراباتیش، داد شرابی گران

[...]

صائب تبریزی

مهر لب هزره گو پرده آهستگی است

پنبه به نرمی کند طفل جرس راخموش

برق فنا خنده زد خرمن پندار سوخت

هرچه درین خاکدان بود شد آیینه پوش

رو به بیابان نهاد عقل چو موج سراب

[...]

حکیم سبزواری

دوش بگوشم رساند نکتهٔ غیبی سروش

غبغب ساقی ببوس قرقف باقی بنوش

در همه جا با همه دیده بدلدار دوز

از غم عشقش بگو در ره وصلش بکوش

سینه بجار غمش تا بتوان میخراش

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه