زن گرفتم شدم ای دوست به دام زن اسیر
من گرفتم تو نگیر
چه اسیری که ز دنیا شده ام یکسره سیر
من گرفتم تو نگیر
بود یک وقت مرا با رفقا گردش و سیر
یاد آن روز بخیر
زن مرا کرده میان قفس خانه اسیر
من گرفتم تو نگیر
یاد آن روز که آزاد ز غمها بودم
تک و تنها بودم
زن و فرزند ببستند مرا با زنجیر
من گرفتم تو نگیر
بودم آن روز من از طایفه دُرد کشان
بودم از جمع خوشان
خوشی از دست برون رفت و شدم لات و فقیر
من گرفتم تو نگیر
ای مجرد که بود خوابگهت بستر گرم
بستر راحت و نرم
زن مگیر؛ ار نه شود خوابگهت لای حصیر
من گرفتم تو نگیر
بنده زن دارم و محکوم به حبس ابدم
مستحق لگدم
چون در این مسئله بود از خود مخلص تقصیر
من گرفتم تو نگیر
من از آن روز که شوهر شده ام خر شده ام
خر همسر شده ام
می دهد یونجه به من جای پنیر
من گرفتم تو نگیر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از تجربههای تلخ زندگی پس از ازدواج سخن میگوید. او احساس میکند که به دام ازدواج گرفتار شده و آزادیاش را از دست داده است. یاد روزهایی را میکند که با دوستانش خوش میگذرانید و بدون دغدغه زندگی میکرد. حالا اما به جای خوشی، با زنجیرهای خانوادگی محدود شده و از مشکلاتی چون فقر و ناتوانی رنج میبرد. شاعر به مجردان توصیه میکند که به سراغ ازدواج نروند و به پیامدهای ناراحتکننده آن اشاره میکند؛ زیرا بر این باور است که زندگی مشترک میتواند به معنای واقعی، آزادی و خوشی را از آنها بگیرد.
هوش مصنوعی: من زنی را به همسری انتخاب کردم و حالا در دام او گرفتار شدم. تو هم دست از من بردار و من را نجات نده.
هوش مصنوعی: به معنای ساده، گویا شخصی در حال صحبت از گرفتاری و سختیهایی است که به خاطر دنیا و شرایط زندگی با آن مواجه شده است. او به فرد مقابلش میگوید که خود را از این گرفتاریها رها کند و از ناراحتیهای او دوری گزیده و سعی نکند او را در این وضعیت نگه دارد.
هوش مصنوعی: در گذشته زمانی بود که با دوستانم به دور و گردش میرفتم و یاد آن روزها برایم خوشایند است.
هوش مصنوعی: زنی که در خانهام قرار دارد، مرا در قفس اسیر کرده است. من تو را گرفتم، اما تو را نمیخواهم.
هوش مصنوعی: به یاد روزهایی میافتم که بیدغدغه و آزاد از همه مشکلات بودم و در تنهایی خود احساس خوشحالی میکردم.
هوش مصنوعی: زن و فرزند به زنجیرم کشیدند، اما من خودم را به زنجیر نخواهم کشید.
هوش مصنوعی: در آن روز من در جمع افرادی بودم که به مصرف مشروبات معروف بودند و از جمع افرادی که خوشحال و شاداب بودند، جدا شده بودم.
هوش مصنوعی: خوشحالی از من دور شد و حالا بیچیز و بیمقدار شدهام. اما تو هم از من چیزی نپذیر.
هوش مصنوعی: ای کسی که تنها هستی، جایی که تو میخوابیدی، یک بستر گرم و نرم و راحت بوده است.
هوش مصنوعی: زن را نیاور، چون خوابگاه تو در چادر من نیست؛ من آن را گرفتم، تو نیاور.
هوش مصنوعی: من زنی دارم و به حبس ابد محکوم هستم، و سزاوار لگدم هستم.
هوش مصنوعی: وقتی در این موضوع به خاطر خوبی خودم اشتباهی کردم، تقصیر را بر عهده میگیرم، تو نیازی به قبول آن نداری.
هوش مصنوعی: از زمانی که ازدواج کردهام، احساس میکنم که زیر بار مسئولیتها و توقعات دیگران هستم و گویی به نوعی به دنبالهرو تبدیل شدهام.
هوش مصنوعی: به من یونجه میدهند، اما من از پنیر دست نمیکشم، تو هم آن را از من نگیر.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۹ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.