دارائی در ۴ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۱۱ مهر ۱۳۹۹، ساعت ۱۱:۳۲ دربارهٔ رودکی » مثنویها » ابیات به جا مانده از کلیله و دمنه و سندبادنامه » بخش ۷:
غوشت /qušt/: (صفت) ‹غوش› [قدیمی] برهنه؛ لخت مادرزاد: ◻︎ شد به گرمابه درون یک روز غوشت / بود فربی و کلان و خوبگوشت (رودکی: 533). (فرهنگ فارسی عمید)
یک روز، برهنه وارد حمام شد.
دارائی در ۴ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۱۱ مهر ۱۳۹۹، ساعت ۱۱:۲۷ دربارهٔ رودکی » مثنویها » ابیات به جا مانده از کلیله و دمنه و سندبادنامه » بخش ۶:
در بیت سوم: ورغ /varq/: (اسم) [مٲخوذ از سنسکریت] ‹ورغو، ورگ، ورگو، برغ› [قدیمی] بندی که از چوب و علف یا سنگ و خاک برای برگرداندن مجرای آب بر روی نهر میبستند: ◻︎ آب هر چه بیشتر نیرو کند / بند ورغ سستبوده بفگند (رودکی: 532). (فرهنگ فارسی عمید)
احمد آذرکمان ۰۴۹۰۳۰۰۶۶۹.a@gmail.com در ۴ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۱۱ مهر ۱۳۹۹، ساعت ۱۱:۰۶ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب سوم در فضیلت قناعت » حکایت شمارهٔ ۲۸:
ـــــ
1. در کنار خودم می خوابم. از یادداشت های روزانه ی #کافکا، ترجمه ی #بهرام_مقدادی، از صفحه ی اینستاگرام #مانا_روانبد
ـــــ
2. وَر نَبُوَد دلبرِ همخوابه پیش/دست توان کرد در آغوشِ خویش. #سعدی، #سایت_گنجور
ــــ
ـ با این تفاوت که جمله ی «کنار خودم می خوابم» پُرِ هوایِ مفعولیت است و جمله ی دست توان کرد در آغوش خویش، از هوایِ فاعلیت خالی نیست.
#احمد_آذرکمان، 12مهر99،حسن آباد فشافویه
هدا در ۴ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۱۱ مهر ۱۳۹۹، ساعت ۱۰:۵۳ دربارهٔ سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۴۵ - در ستایش علاء الدین عطاملک جوینی صاحب دیوان:
ممکن مفهوم کلی از شعر بنویسید
هدا در ۴ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۱۱ مهر ۱۳۹۹، ساعت ۱۰:۵۲ دربارهٔ سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۴۵ - در ستایش علاء الدین عطاملک جوینی صاحب دیوان:
ای کاش یک نفر تفسیر کلی شعر را میگذاشت
حسین در ۴ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۱۱ مهر ۱۳۹۹، ساعت ۰۹:۰۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۳۳:
واقعا در جهان نمیابیم اشعار به این زیبایی نمیدانم این مرد از اسمان به زمین امده که چنین ذهنی و اندیشه و بیانی دارد. یا معجزه زمان خویش است.
فرشید در ۴ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۱۱ مهر ۱۳۹۹، ساعت ۰۸:۵۷ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۷:
سلام
نمیدونم چرا بنظرم میرسه از شیخ اجل بعیده دوتا شکایت در یک بیت بکار ببره، در بعضی جاها هم البته دیدم که دومی حکایت بوده:
از دشمنان برند شکایت بدوستان
چون دوست دشمنست حکایت کجا بریم
یعنی وصف و گلگی این دشمن بودن دوست رو پیش کی بکنیم. چون قاعدتا در عشقبازی، حتی اگه دوست دشمن بشه شکایتی نمی کنند، همانطور که در بالا گفته هم جور به.
م. دهگان در ۴ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۱۱ مهر ۱۳۹۹، ساعت ۰۸:۴۲ دربارهٔ عبید زاکانی » موش و گربه:
درود به همه. بحث تاثیرپذیری عبید از حافظ در این شعر، اگر شعر مال عبید هم باشد، منتفی است. این داستان را ما در کلیله و دمنه هم می بینیم. یا اینکه شیخ بهایی در قرون بعدی به گونه ای دیگر این داستان را بازآفرینی کرده است. هنگامی که سخن از یک گفتگوی علمی می شود، باید پایه سخن محکم باشد. نه فقط دریافت های شخصی! خیلی از تحلیل ها که دوستمان در دانشگاهی خارج از ایران نوشته اند ، از نظر من درست نیست.
میلاد در ۴ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۱۱ مهر ۱۳۹۹، ساعت ۰۰:۵۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۵۱:
فکر کنم خلق جهان عنکبوت، صید همه خر مگس در این نسخه اهل جهان آمده
Ali در ۴ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۱۱ مهر ۱۳۹۹، ساعت ۰۰:۰۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۶۵:
نهلد کشته خود را کشد آن گاه کشاند
همانطور که قصاب بعد از کشتن کشته را رها نمیکند و انرا بالا میکشد خدا نیز بعد از مصیبت بنده را به حالا خود رها نمیکند و به صبر او پاداش میدهد
چو دم میش نماند ز دم خود کندش پر
قصاب چه زمانی در کالبد میش می دمد؟ زمانیکه نفس میش تمام میشود خداوند نیز زمانیکه انسان به ته خط میرسد و دست از همه چیز و همه کس دست میکشد و از تمام دنیا ناامید است دستش را می گیرد
تو ببینی دم یزدان به کجاهات کشاند
و کسی رو که خدا دستش رو بگیره خواهی دید به کجاها بلند میکند و میبرد
البته برخی از گرفتاری ها در زندگی انعکاس اعمال خود ادم هست مثلا کسی زبان گزنده ای داره و ملاحظه هیچ کس رو نمیکنه و کسی هم ظلم و فریب کاری رو زرنگی میدونه و مادامیکه دست از اعمالش برنداره و پشیمان نشه خدا هم از اون وضعیت خارجش نمیکنه
پاداش در صبر جمیل است نه اینکه تا مصیبتی بهت میرسه به خودت حق بدی که مجاز هستی هر گناهی رو مرتکب بشی.
آرش فضلی شمس آبادی در ۴ سال و ۷ ماه قبل، پنجشنبه ۱۰ مهر ۱۳۹۹، ساعت ۲۳:۱۵ دربارهٔ حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۳۷۸:
گوهر مخزن اسرار همان است که بود
حقه مهر بدان مهر و نشان است که بود
حافظ
مهران در ۴ سال و ۷ ماه قبل، پنجشنبه ۱۰ مهر ۱۳۹۹، ساعت ۲۰:۴۱ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۷:
دکتر عربی از این بهتر امکان نداشت
بهترین و عالی ترین تفسیر رو دکتر عربی نوشت درود عشق بیکران بر تو
حامد در ۴ سال و ۷ ماه قبل، پنجشنبه ۱۰ مهر ۱۳۹۹، ساعت ۱۸:۱۰ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب پنجم در عشق و جوانی » حکایت شمارهٔ ۱۰:
« و بر سیب زنخدانش چون به گردی نشسته»
توصیف معشوقیه که وارد دوران بلوغ شده یعنی مانند به که کرک داره اون پسربچه که صورتش قبلا مثل سیب سفیدو شفاف بوده الان بعلت عوارض دوران بلوغ صورتش دارای کرک و مو شده.
مجید در ۴ سال و ۷ ماه قبل، پنجشنبه ۱۰ مهر ۱۳۹۹، ساعت ۱۷:۳۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۴۴:
یه سایتی متن کامل این شعر رو اینطور نوشته بود تخصصی تو شعر ندارم اصالتشو نمیتونستم تشخیص بدم. ماجرا رو هم به رویارویی منصور حلاج با جزامی ها و روزه مرتبط دونسته بود:
آن شب که دلی بود به میخانه نشستیم
آن توبه صدساله به پیمانه شکستیم
از آتش دوزخ نهراسیم که آن شب
ما توبه شکستیم ولی دل نشکستیم
رو ترش کردی مگر دی ، بادهات گیرا نبود
ساقیت بیگانه بود و آن شه زیبا نبود
یا به قاصد رو ترش کردی ز بیم چشم بد
بر کدامین یوسف از چشم بدان غوغا نبود
چشم بد خستش ولیکن عاقبت محمود بود
چشم بد با حفظ حق جز باطل و سودا نبود
هین مترس از چشم بد وان ماه را پنهان مکن
آن مه نادر که او در خانه جوزا نبود
در دل مردان شیرین جمله تلخیهای عشق
جز شراب و جز کباب و شکر و حلوا نبود
این شراب و نقل و حلوا هم خیال احولست
اندر آن دریای بیپایان بجز دریا نبود
یک زمان گرمی به کاری یک زمان سردی در آن
جز به فرمان حق این گرما و این سرما نبود
هین خمش کن در خموشی نعره میزن روح وار
تو کی دیدی زین خموشان کو به جان گویا نبود
سید در ۴ سال و ۷ ماه قبل، پنجشنبه ۱۰ مهر ۱۳۹۹، ساعت ۱۷:۰۹ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب سوم در فضیلت قناعت » حکایت شمارهٔ ۲۳:
سلام .روزی اول منظور مقدر است و روزی دوم منظور عمر است .صنعت جناس
علی در ۴ سال و ۷ ماه قبل، پنجشنبه ۱۰ مهر ۱۳۹۹، ساعت ۱۷:۰۰ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » داستان اکوان دیو » داستان اکوان دیو:
لطفا تصحیح شود:
همی خواست کرد سرش را ببند ----> همی خواست کآرد سرش را ببند
ببش گرفت آرزو هم بنان ----> بآبش گرفت آرزو هم بنان
که برگشت ستم بدان فرهی ----> که برگشت رستم بدان فرهی
غلامان روزمی بزرین کمر ----> غلامان رومی بزرین کمر
علی در ۴ سال و ۷ ماه قبل، پنجشنبه ۱۰ مهر ۱۳۹۹، ساعت ۱۶:۱۶ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » داستان خاقان چین » بخش ۱:
همورد او در جهان مرد کیست —-> همآورد او در جهان مرد کیست
علی در ۴ سال و ۷ ماه قبل، پنجشنبه ۱۰ مهر ۱۳۹۹، ساعت ۱۶:۱۴ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » داستان خاقان چین » بخش ۱:
لطفا تصحیح شود:
همورد او در جهان مرد کیست ----> همورد او در جهان مرد کیست
مرا نرا که کاموس ازو شد هلاک ----> مرانرا که کاموس ازو شد هلاک
همه کام و اندیشه شد بینوار ----> همه کام و اندیشه شد بینوا
سپهبد چو سگسار و فر طوس بود ----> سپهبد چو سگسار و فرطوس بود
سر پیلبان پر ز رنگ و رنگار ----> سر پیلبان پر ز رنگ و نگار
گذاری بیایی بباد بوم ----> گذاری بیایی بآباد بوم
بر من فرستند صد نامدار ----> بر من فرستید صد نامدار
بسایش آرایش افزون کنید ----> بآسایش آرایش افزون کنید
ز گرودن گردان سرش برترست ----> ز گردون گردان سرش برترست
شما سر بسایش و خوابگاه ----> شما سر بآسایش و خوابگاه
بنفرین بود گه گهی بفرین ----> بنفرین بود گه گهی بآفرین
زمانه نماند برام خویش ----> زمانه نماند بآرام خویش
برفتند هر کس برام خویش ----> برفتند هر کس بآرام خویش
بزرم اندرون پیل دندان بدند ----> برزم اندرون پیل دندان بدند
بزرم اندرون پیل دندان بدند ----> بزرم اندرون پیل دندان بدند
برآودر ازینسان بافسون و رنج ----> برآورد ازینسان بافسون و رنج
چو آن دید دستم کمان برگرفت ----> چو آن دید رستم کمان برگرفت
چو نیمی ز دیوار دژکنده شد ----> چو نیمی ز دیوار دژ کنده شد
تو با لشکری چارهٔ او را بساز ----> تو با لشکری چارهٔ او بساز
نداریم این زرم کردن برنج ----> نداریم این رزم کردن برنج
که سیر آمد از بار پشت زمین ----> که سیر آید از بار پشت زمین
نه برگیرم از رنج یک رنج بیش ----> نه برگیرم از رنج یک نیمه بیش
سر گیو گرد اندر آمد دببند ----> سر گیو گرد اندر آمد ببند
بیمد همی دل بیافروزدش ----> بیآمد همی دل بیافروزدش
گرفتش بغوش در شاه تنگ ----> گرفتش بآغوش در شاه تنگ
سایه در ۴ سال و ۷ ماه قبل، پنجشنبه ۱۰ مهر ۱۳۹۹، ساعت ۱۵:۵۶ دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۳۸۰:
بنده حقیر این شعر را اینطور شنیده ام
کفاره شراب خواری های بی حساب
مخمور در جمع رندان نشستن است
واشاره به آن دارد که زیاده روی در هر کاری غلط است.اما شعر در قالب زیبای مثال بطور لطیف گوشزد میکند شراب در حالیکه مقدار کمش باعث سرور وسرزندگی میشود همین شراب وقتی افراط در او باشد باعث خماری وگیچی میشود
دارائی در ۴ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۱۱ مهر ۱۳۹۹، ساعت ۱۱:۳۷ دربارهٔ رودکی » مثنویها » ابیات به جا مانده از کلیله و دمنه و سندبادنامه » بخش ۸: