آرش فضلی شمس آبادی
آرش فضلی شمس آبادی در ۳ سال و ۶ ماه قبل، پنجشنبه ۱۰ مهر ۱۳۹۹، ساعت ۲۳:۱۵ دربارهٔ حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۳۷۸:
گوهر مخزن اسرار همان است که بود
حقه مهر بدان مهر و نشان است که بود
حافظ
آرش فضلی شمس آبادی در ۴ سال و ۶ ماه قبل، دوشنبه ۸ مهر ۱۳۹۸، ساعت ۱۸:۴۳ دربارهٔ اوحدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۲:
ضمن تشکر از شما نکتهای به ذهنم رسید که در میان میگذارم؛ با توجه به نبود علامت دو نقطه (:) در زمان اوحدی حذف این علامت به نظر من بهتر است. ضمنا تمام هنر شاعر در ایهام مصرع آخر است که با گذاشتن دو نقطه ضایع شده است.
آرش فضلی شمس آبادی در ۶ سال و ۲ ماه قبل، یکشنبه ۸ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۲۲:۳۹ دربارهٔ کسایی » دیوان اشعار » برف پیری:
مرمت و معاصرسازی شدهی این قطعه از زبان شاملو:
نه
این برف را
دیگر
سرِ بازایستادن نیست،
برفی که بر ابروی و به موی ما مینشیند
تا در آستانهی آیینه چنان در خویشتن نظر کنیم
که به وحشت
از بلندِ فریادوارِ گُداری
به اعماقِ مغاک
نظر بردوزی.
آرش فضلی شمس آبادی در ۶ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۲۵ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۱۸:۵۴ دربارهٔ مهستی گنجوی » رباعیات » رباعی شمارۀ ۸۸:
اعنات در علم بدیع آن است که شاعر یا دبیر در سخن خود رعایت چیزی را التزام کند که آن ضروری و واجب نباشد، مثل آوردن سه باره «چشم» در هر مصراع در همین رباعی و یا نمونهی دیگری از سلمان ساوجی (کپی از گنجور):
چو چشمت هرگزم چشمی به چشمم در نمیآید
به چشمانت که چشمم را به جز چشمت نمیباید
چو چشمت چشم آن دارد که ریزد خون چشم من
اگر چشمت به چشمانم زند چشمی بیاساید
هر آن چشمی که میبیند به غیر چشم او چشمی
چو چشمش چشم تو بیند ز چشمش چشمه بگشاید
به سوی چشم من چشمی، بکن ای نور چشم منخ
که تا چشمم ز چشمانت به چشمانی بیاساید
به وعده چشم تو گفته: که چشمم را به چشم آرد
به چشمت هم شتابی کن که چشمم چشم میباید
چه دانی حال چشم من چو چشمت نیست در چشمم؟
که چشمم در غم چشمت چه خون از چشم پالاید
اگر چشمت به چشم آرد به چشم خویش سلمان را
خوشا چشمی که پیش چشم تو جانا به چشم آید
سلمان ساوجی
آرش فضلی شمس آبادی در ۶ سال و ۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۱۵ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۳:۵۶ دربارهٔ ابن حسام خوسفی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۵:
آرزوی خواب دیدن نمونههای فراوان دارد. یکی هم بیت دوم این رباعی است. اما خرق عادت در این موضوع نادر است. (این که بخواهد تا خوابش را ببینند) حداقل من یکی را دیدهام از حافظ: باور نکنی خیال خود را بفرست/تا درنگرد که بی تو چون خواهم خفت
اگر نمونهی دیگری از این دست دیدهاید لطفا ما را هم بینصیب نگذارید.
آرش فضلی شمس آبادی در ۸ سال و ۶ ماه قبل، دوشنبه ۲۷ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۲۰:۲۳ دربارهٔ سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۶:
با تشکر از سایت شما و البته توضیح ها و حاشیه هایی که کم از اشعار ندارند، در مصراع اول فعل «افتد» ظاهرا صحیح است.