کودکی را بود نانی با عسل
دیگری را نان تنها در بغل
در عسل او را طمع آمد پدید
دست خود را سوی آن کودک کشید
کی برادر ای تو از نسل کرام
نان تنها چون خورم من بردوام
زین عسل بخشی مرا هم گر نصیب
نبود از احسان و از لطفت غریب
گفت می بخشم تورا گر سگ شوی
چون روم دنبال من چون سگ دوی
گفت گشتم من سگت بردار راه
تا بیایم از پیت ای نیکخواه
رشته ای افکند پس در گردنش
از پی خود برد در هر برزنش
او همی رفت و دویدش این زپی
وغ وغی می کرد از دنبال وی
گشت سگ از بهر انگشتی عسل
زین عسل بهتر بود صد خم خل
آدمی را سگ کند بی گفتگو
ای تفو بر این طمع باد ای تفو
دیده ی طامع که یا رب باد کور
پر نمی گردد مگر از خاک گور
چون شنید آن گرگ از خر نعل زر
از طمع ابله شد و مفتون خر
پس دوید از حرص تا نزدیک پای
پای خر برداشت با دندان زجای
تا ز دندان نعل زراندام را
برکند زانجا و یابد کام را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این متن، داستان کودکی روایت میشود که با نان و عسل خود در حال خوردن است و کودکی دیگر نیز فقط نان دارد. کودک با نان و عسل، به عسل طمع میکند و دستش را به سمت آن کودک دراز میکند. برادر او، به طمع عسل تاکید میکند و میگوید که اگر عسل به او نرسد، نان تنها برایش کافی نیست.
سپس، کودک دومی در پاسخ به برادرش میگوید که اگر او به سگ تبدیل شود، او هم او را میبخشد و به دنبال او خواهد رفت. برادر عسل را میگیرد و او را از خود دور میکند. در اینجا، کودک دوم همچنان به دنبال اولی میرود و در پی او میدود.
در نهایت، متن از طمع و حرص انسانها انتقاد میکند و نشان میدهد که چطور حرص و طمع ممکن است انسان را به سویی بکشند که از خود فراموش شود. این داستان با ذکر ارجحیت عشق و دوستی بر طمع، به مخاطب میآموزد که حرص میتواند عواقب خطرناکی داشته باشد.
هوش مصنوعی: یک کودک نانی را همراه با عسل دارد، در حالی که کودک دیگری فقط نان سادهای را در دستانش دارد.
هوش مصنوعی: او که در عسل غرق شده بود، به طمع افتاد و دستش را به سوی آن کودک دراز کرد.
هوش مصنوعی: ای برادر، تو که از نسل نیکان هستی، من چگونه میتوانم تنها با نان روزی خود را بگذرانم و پایدار بمانم؟
هوش مصنوعی: اگرچه من از لطف و احسان تو بهرهایی ندارم و غریب و دور از مهربانیات هستم، اما تو همچنان مایهی شیرینی و خوشی برای من هستی.
هوش مصنوعی: اگر تو مانند یک سگ به دنبالم بیفتی، میبخشممت.
هوش مصنوعی: گفت: من آماده هستم که همواره در خدمت تو باشم و تا زمانی که تو بیایی، منتظر میمانم. ای کسی که خیرخواه هستی.
هوش مصنوعی: پس از آنکه رشته ای به گردن او انداخت، او را در هر کوی و برزنی به دنبال خود کشید.
هوش مصنوعی: او به راه خود ادامه میداد و صدای غُل و غُرشی از پشت سرش به گوش میرسید که نشان میداد کسی یا چیزی در تعقیب اوست.
هوش مصنوعی: سگ برای یک انگشت عسل به گردش درآمد، در حالی که این عسل بهتر از صد جرعه شراب است.
هوش مصنوعی: انسانی که به خاطر طمع و خواستههای زمینی خود هر چیز را زیر پا میگذارد، باید به حال او تأسف خورد و از چنین طمعی بیزار بود.
هوش مصنوعی: چشم طمعورز فقط وقتی سیر میشود که به خاک گور برسد و دیگر نتواند چیزی بخورد.
هوش مصنوعی: وقتی گرگ از وجود خر نعل طلا را شنید، به خاطر طمعش به خر علاقهمند و دلبسته شد.
هوش مصنوعی: پس به خاطر حرص و ولع خود، به سرعت دوید تا به پای خر رسید و با دندان از جایی که بود، چیزی برداشت.
هوش مصنوعی: اگر کسی بخواهد به هدفی بزرگ و مهم برسد، باید از موانع و دشواریها عبور کند و برای دستیابی به خواستهاش تلاش کند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.