Polestar در ۴ سال و ۶ ماه قبل، پنجشنبه ۲۹ آبان ۱۳۹۹، ساعت ۱۶:۲۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶:
نمیدونم چرا تلاش میکنن که به غزلیات حافظ، رنگ دینی و مذهبی بدهند!
حافظ یه شرابخوار بود و عاشق ابواسحاق و شاه شجاع شرابخوار که پدرش رو بخاطر مذهبی بودنش کور کرد!
و غزل ای پادشه خوبان برای شاه شجاع سروده شده...
امام زمان کجا بود آخه اینجا دنبال امام زمانید!
یه کم مطالعه و تحقیق هم خوبه والا
مرحوم وحشی بافقی در ۴ سال و ۶ ماه قبل، پنجشنبه ۲۹ آبان ۱۳۹۹، ساعت ۱۴:۱۰ دربارهٔ وحشی بافقی » دیوان اشعار » ترکیبات » شرح پریشانی:
مخاطب وحشی در این شعر خدا نمی تواند باشد، همچنین روشن است معشوق او در این شعر مونث نیست، مراد او دلش نیز نمیتواند باشد.
فکر می کنم این ها بدیهی اند و نیازی به بیان دلایلش نمی بینم.
من فکر می کنم معشوق او مذکر بوده اما این موضوع به هیچ وجه دلیل همجنس گرایی شاعر نمی شود.
دوستان عزیز ما از دوره معاصر زندگی شاعر اطلاعات کافی برای قضاوت در مورد ارزش یا ضد ارزش بودن عشق مذکر نداریم. در واقع موضوعی که در جامعه امروز ناپسند هست و پذیرفته نمی شود شاید در آن دوران با نگاه متفاوتی مورد توجه قرار می گرفته.
در هر صورت با توجه به شناختم نسبت به شاعر نمی پذیرم به او همجنس گرایی نسبت داده شود.
مرحوم وحشی بافقی در ۴ سال و ۶ ماه قبل، پنجشنبه ۲۹ آبان ۱۳۹۹، ساعت ۱۳:۵۱ دربارهٔ وحشی بافقی » دیوان اشعار » ترکیبات » شرح پریشانی:
دوستان گرامی
خواهش می کنم سنجیده سخن بگویید
وحشی اشعار زیادی در مناجات و عشق الهی سروده
اما با وجود مصرع "باش مردانه که ناگاه قفایی نخوری" و چندین مصرع با مضامین مشابه روشن است که معشوق وحشی در این شعر خدا نیست
همچنین اگر شما نمیتوانید درک کنید معشوق وحشی مذکر بوده، نباید چیز دیگری به شعر او نسبت دهید. آن هم خلاف چیزی که بسیار روشن است.
Shisui در ۴ سال و ۶ ماه قبل، پنجشنبه ۲۹ آبان ۱۳۹۹، ساعت ۱۳:۱۵ دربارهٔ سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب التاسع فیالحکمة والامثال و مثالب شعراءالمدّعین ومذّمةالاطباء والمنجّمین » بخش ۲۷ - حکایة فیالتّمثّل الصوفی:
در جواب حسین توفیقی :
داره طعنه میزنه که آره حالا دیگه بر بساط زمین نبات بماند. یعنی دیگه مشکل گیاهان همگی حل شد آره؟ منظورش اینه پس "بماند" درسته.
محمود کویر در ۴ سال و ۶ ماه قبل، پنجشنبه ۲۹ آبان ۱۳۹۹، ساعت ۱۳:۰۶ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۶:
با درود. بخش بزرگی از نوشته هایی به نام بابک اورده شده کپی از نوشته های من است که در سایت هایی چون عصر نو و گذرگاه سال ها پیش اورده شده است. تاریخ و نشریه مورد نظر نزد من است تا اگر مدعی کوتاه نیاید در اختیار شما بگذارم
آروین طهماسبی در ۴ سال و ۶ ماه قبل، پنجشنبه ۲۹ آبان ۱۳۹۹، ساعت ۱۲:۰۰ دربارهٔ باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۳۶۱:
مصرع دوم بیت اول می شود
ته که مرهم نه ای زخم دلم را
زیرا که داغ ریشم وزن شعر را به هم میزند و اتباطی به مصرع دوم ندارد
یوسف در ۴ سال و ۶ ماه قبل، پنجشنبه ۲۹ آبان ۱۳۹۹، ساعت ۱۱:۵۵ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۸:
خیام در این ابیات به طور نسبی به مرز بین خرد گرایی و تأثیر صور فلکی و ستارگان بر سرنوشت و حتی حالات روحی انسانها اشاره میکنه که در اعتقادات میترائیسم ایران باستان و دیگر تمدن های مصر و بابل و یونان وجود داشته اشاره میکنه و میخواد بگه که فلک اگر قدرت تفکر و اختیار داشت شاید بهترین ها را برای ما رقم میزد پس در نهایت باید به عقل و خرد خودمون مراجعه کنیم وتا چاره ای جستجو کنیم و بدی رو از
نهادمون پاک کنیم و نیکی به عمل بیاریم از طرفی بازتاب اعمال نیک و بد خودمون رو در زندگی خواهیم دید
سعید ج در ۴ سال و ۶ ماه قبل، پنجشنبه ۲۹ آبان ۱۳۹۹، ساعت ۱۱:۲۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۱:
کفر زلفش ره دین میزد و آن سنگین دل
در پی اش مشعلی از چهره برافروخته بود
همانطور که راهزنان آتشی در دست ناگهان بر سر راه کاروان ها ظاهر میشوند و دارایی آن را به غارت میبرند؛ در این بیت زلف معشوقه نقش همان غارتگر را دارد که دین عاشق را به یغما برده و روشنی چهره معشوق نیز همان آتشی است که غارتگر برای تسهیل کار خود به کار میبرد
رستم وهاب زاده در ۴ سال و ۶ ماه قبل، پنجشنبه ۲۹ آبان ۱۳۹۹، ساعت ۱۱:۰۷ دربارهٔ کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۴۵۵:
1. چو زلفت بایدش عمر دراز و رشته زآن افزون
گر این چاک گریبانها رفیقی دوختن گیرد
شاید: رفوگر دوختن گیرد
2بلب بابد مگس بگرفت
به لب باید...
3.از حیش لشکر
از حبش لشکر...
حمیدرضا در ۴ سال و ۶ ماه قبل، پنجشنبه ۲۹ آبان ۱۳۹۹، ساعت ۱۰:۳۴ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب چهارم در تواضع » بخش ۲ - حکایت در این معنی:
منظور اینجا خود را حقیر دیدن نیست، منظور اینست که اگر بزرگی های دیگران را بدون رشک و حسد و حتی حسرت ببینیم و از بزرگی ها و موفقیت های دیگران شاد باشیم و دل بزرگی داشته باشیم در مسیر کمال و بهره مند شدن قرار می گیریم. روشن است که تواضع فقط بخشی از داشتن اینگونه نگاه و بینش است.
یوسف در ۴ سال و ۶ ماه قبل، پنجشنبه ۲۹ آبان ۱۳۹۹، ساعت ۰۹:۵۳ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ اشعار ترکی » خان ننه:
یادش گرامی باد من هروقت این شعر و خواندم بی اختیارگریه کردم
Moheb در ۴ سال و ۶ ماه قبل، پنجشنبه ۲۹ آبان ۱۳۹۹، ساعت ۰۹:۲۲ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۱۹:
در بحث آن بیت نفس خروس بگرفت شاید بشود گفت که شیخ اجل اینجا به دو معنی شعر گفته(صلح میان استاد شجریان و سعدی!!!!) که از این شعر ها زیاد است.
از در بخشندگی و بنده نوازی
مرغِ هوا را نصیب، ماهی دریا
یعنی ماهی دریا را نصیب مرغ هوا می کند.
از در بخشندگی و بنده نوازی
مرغِ هوا را نصیب و ماهی دریا
یعنی مرغ را هوا نصیب و ماهی دریا
از در بخشندگی و بنده نوازی
مرغِ هوا را نصیبِ ماهی دریا
یعنی مرغ هوا را نصیب ماهی دریا می کند و به ماهی می دهد
و عجیب است که این شعر نیز از سعدیست.
درود
علی در ۴ سال و ۶ ماه قبل، پنجشنبه ۲۹ آبان ۱۳۹۹، ساعت ۰۹:۰۶ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۷:
معنی خطوات چیه؟
بهزاد علوی (باب) در ۴ سال و ۶ ماه قبل، پنجشنبه ۲۹ آبان ۱۳۹۹، ساعت ۰۸:۳۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۰:
کُنِشْت واژه ای پارسی است یعنی کارنامه (آننچه می کنی)
کنِشْت ( همگون با سرشت و بهشت و نوشت و ...) Kenesht
واژه ای عبری است که در انگلیسی هم به همین
ترتیب استفاده میشود — Kenesset
و بهتر است متوجه این نکته بوده و
به روش درست در خواندن از آن استفاده کنیم
همه کس طالب یارند چه هشیار و چه مست
همه جا خانه عشق است چه مسجد چه کنشت
----------
یکی از اساتید نوشته:
حافظ معروف است به اینکه هیچ وقت یک کلمه را در یک بیت دو بار استفاده نمیکند مگر به دو معنی متفاوت که این کمال قدرت بیان ایشان را نشان میدهد: مثال:
زلف بر باد مده تا ندهی بر بادم
ناز بنیاد مکن تا نکنی بنیادم
------------>
این به نظر می آید که در ردیف شعر
یک کلمه نباید تکرار شود.
ولی در نقاط دیگر اگر با مسما باشد
امکان استفاده بار دیگر را دارد وو به نوعی
هنر شعری هم هست
حال سؤال حقیر:
سر تسلیم من و خشت در میکدهها
مدعی گر نکند فهم سخن گو سر و خشت
“خشت” اول معنی “آجر خام” میدهد، معنی “خشت” دوم چیست؟
مبین در ۴ سال و ۶ ماه قبل، پنجشنبه ۲۹ آبان ۱۳۹۹، ساعت ۰۷:۱۳ دربارهٔ حافظ » اشعار منتسب » شمارهٔ ۳۲:
عشقت نه سرسریست که از سر به در شود ... مهرت نه عارضی است که جای دگر شود
عشق تـــو در درونم و مهر تو در دلم ... با شیر اندرون شد و با جــان به در شود
دردیست درد عشــق که اندر علاج او ... هر چند ســـعی بیش نمایی بتر شود
اول یکی منــم که درین شهر هر شبی ... فریاد مــن به گنبد افلاک بر شود
گر زانکه من سرشک فشانم به زنده رود ... کشت عراق جمله به یکباره ،تر شود
دی در میان زلف بدیدم رخ نگــــار ... بر هیئتی که ابر محیط قــمر شود
گفتم که ابتدا بکنم بوســه گفت نی ... بگذار تا که مـــاه ز عقرب به در شود
ای دل بیاد لعلش اگـــر باده می خوری ... مگذار هان که مدعیان را خبر شود
حــافظ سر از لحد بدر آرد بپای بوس ... گـر خاک او بپای شما پی سپر شود
مجید در ۴ سال و ۶ ماه قبل، پنجشنبه ۲۹ آبان ۱۳۹۹، ساعت ۰۷:۰۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۷:
جناب آقای حسین گیلانی
احتمالا شما در تحقیقات خود در باره قران فهمی از اثر ارزشمند تفسیر المیزان نیز استفاده کرده اید. مفسّر عظیم الشأن قرآن حضرت علامه طباطبایی رضوان الله علیه در باره حضرت حافظ چنین می فرمایند: گفتار خواجه بر طبق حال است ای کاش کسی میتوانست غزلیات او را بر طبق حالات سلوکی تنظیم کند؛ چه کسی میتواند غزلیات حافظ را شرح کند؟ یا بعبارتی تنها کسی میتواند شعر حافظ را بفهمد که خود به درجات حافظ رسیده باشد. هیچگاه علامه طباطبایی کسی را در کمال شعر و عرفان هم ردیف حافظ نمیدانست.
منبع: goharemaerefat.ir
بهزاد علوی (باب) در ۴ سال و ۶ ماه قبل، پنجشنبه ۲۹ آبان ۱۳۹۹، ساعت ۰۶:۳۳ دربارهٔ خیام » ترانههای خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » از ازل نوشته [۳۴-۲۶] » رباعی ۳۱:
تا کی ز چراغِ مسجد و دودِ کُنِشْت
کُنِشْت واژه ای پارسی است یعنی کارنامه
کنِشْت ( همگون با بهشت و نوشت) Kenesht
واژه ای عبری است که در انگلیسی هم به همین
ترتیب استفاده میشود -- Kenesset
و بهتر است متوجه این نکته بوده و
به روش درست از آن استفاده کنیم
nabavar در ۴ سال و ۶ ماه قبل، پنجشنبه ۲۹ آبان ۱۳۹۹، ساعت ۰۲:۳۷ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶:
پوزشاز خطای قلم
فروگذاردن
نپوشانی
nabavar در ۴ سال و ۶ ماه قبل، پنجشنبه ۲۹ آبان ۱۳۹۹، ساعت ۰۲:۳۵ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶:
گرامی محمود
گر برقعی فرونگذاری بدین جمال
در شهر هر که کشته شود در ضمان توست
برقع = روبنده
فرو گداردن برقع به صورت = درین جا، پوشیدن صورت با روبنده
می گوید: گر روی خود را در حجاب نیاوری و نپوسانی مسئول تمام از دست رفتگانی هستی که با دیدن روی تو هلاک خواهند شد
غلوّ در وصف جمال معشوق است
سعید در ۴ سال و ۶ ماه قبل، پنجشنبه ۲۹ آبان ۱۳۹۹، ساعت ۱۶:۴۷ دربارهٔ سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۱۹: