گنجور

حاشیه‌ها

مرضبه در ‫۴ سال و ۵ ماه قبل، یکشنبه ۲۸ دی ۱۳۹۹، ساعت ۰۱:۳۲ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۳۵ - انکار کردن موسی علیه السلام بر مناجات شبان:

سید حبیب ! به کجا چنین شتابان یا حبیبی !

سعید حاتم در ‫۴ سال و ۵ ماه قبل، یکشنبه ۲۸ دی ۱۳۹۹، ساعت ۰۱:۱۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۵:

در مورد بیت آخر
گفتی از حافظ ما بوی ریا می آید
افرین بر نفست باد که خوش بردی بوی
متاسفانه مفسرین نتوانسته اند تفسیر واضح این بیت را استخراج و بقول حضرت استشمام! کنند
تفسیر بیت را باید در بیت قبل آن و همچنین در بیت به ره عیب مپوی دنبال کرد که به بلبل فریاد میزند که بوی گل توفیق را ببوی نه بوی دیگر و در پایان به طعنه می‌فرماید آفرین بر نفس تو که بوی ریا می برد و در واقع کنایه به نفس انسان دلق پوش است
متاسفانه در اکثر نسخ تفسیر اشتباه دیدم

علی توانائی جبارزاده در ‫۴ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۲۷ دی ۱۳۹۹، ساعت ۲۳:۳۷ دربارهٔ ملک‌الشعرا بهار » غزلیات » شمارهٔ ۳۱:

عذاب رضا قلدر بیش باد

علی در ‫۴ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۲۷ دی ۱۳۹۹، ساعت ۲۲:۴۵ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۴:

کلاس درس شجریان با معصومه مهرعلی

امیر در ‫۴ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۲۷ دی ۱۳۹۹، ساعت ۱۹:۲۰ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۷:

به قول استاد شجریان
شعر شعرا تا وقتی توسط ایشان اجرا نشده جای در کتاب شعر و در کتابخانه ها است.
اما استاد شعر را زنده می کنند با آواز.
روحت شاد و یادت تا ابد زنده و جاودان بزرگ مرد
شجرایران

Sha در ‫۴ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۲۷ دی ۱۳۹۹، ساعت ۱۷:۲۸ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۱:

کولاکه

مایکل در ‫۴ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۲۷ دی ۱۳۹۹، ساعت ۱۷:۱۴ دربارهٔ سعدی » گلستان » دیباچه:

"خید" به معنای فعل آن درست است ونه اسم.
بمعنی فروش گندم قبل از رسیدن کامل آن و نه خود گندم نرسیده..
بخورد فعل است پس باید بخید هم فعل باشد.
بخورد و بخید.

مایکل در ‫۴ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۲۷ دی ۱۳۹۹، ساعت ۱۷:۱۰ دربارهٔ سعدی » گلستان » دیباچه:

زیبا و تامل برانگیز.

جهان در ‫۴ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۲۷ دی ۱۳۹۹، ساعت ۱۶:۴۳ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۸۷ - جواب گفتن عاشق عاذلان را و تهدید‌کنندگان را:

از جمادی مُردم و نامی شدم وز نما مُردم بحیوان سرزدم
مُردم از حیوانی و آدم شدم پس چه ترسم کی ز مردن کم شدم
حملهء دیگر بمیرم از بشر تا برآرم از ملایک بال و پر
بار دیگر از ملک پران شوم آنچه در وهم ناید آن شوم..

واقعا چنین برداشتی از تکامل ( اصل انواع) نوبره. باور تناسخ هم با همه بیمایه گی اش حد و مرزی دارد. جامد یعنی غیر مایع و گاز و جماد یعنی جامد (هر موجود بیجان. فرهنگ معین). اگر تعبیر این بیان را سیر کمال در آفرینش موجودات از جماد به گیاه و حیوان هم بدانیم، این چه ربطی دارد به انسان؟ یا ما از آدم و حوائیم یا حاصل تغییراتی هستیم که فقط در شرایط زیستی زمین و آنهم با وجود اتمسفر و اکسیژن و آب فراهم شده، که هنوز چگونه گی ی این شرایط و تغییرات بجز در حد فرضیه های امکان، برای کسی مشخص نشده. در هر صورت اینکه ما هی از این صورت به صورت دیگری بدل میشویم که اصولا چنین چیزی غیر لازم و عبث است، جزء در تخیل باورمندان به تناسخ نمی گنجد. تازه بنا بر باور ابیات بالا قرار است ما بعد از مردن فرشته شویم و تازه بعد از آن هم چیزی که در وهممان نمی گنجد( معلوم نیست چیست) آن شویم که گویا (آنچه) هر چه هست نباید از آن بترسیم. اینجا دیگر آدم به عقل گوینده شک می کند. خدا به همه ما عقل سلیم و عاقبت به خیری عطا کند...انشاالله ..

nabavar در ‫۴ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۲۷ دی ۱۳۹۹، ساعت ۱۶:۱۵ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۸:

گرامی علی
دیدهٔ جان روی او تا بنبیند عیان
بنبیند یعنی نبیند
{ ب } به مناسبت وزن شعر آمده که در نوشتن بای زینت گفته می شود

ترک اوغلوی در ‫۴ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۲۷ دی ۱۳۹۹، ساعت ۱۵:۴۶ دربارهٔ مهستی گنجوی » رباعیات » رباعی شمارۀ ۱۷۴:

مصرع اول می تازی درست است
مصرع آخر هم خوش درست است

علی در ‫۴ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۲۷ دی ۱۳۹۹، ساعت ۱۳:۲۳ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۸:

تا بنبیند یعنی چه ؟
درست ترنیست که بگوییم تاب نبیند ؟

رامین در ‫۴ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۲۷ دی ۱۳۹۹، ساعت ۱۰:۲۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴۱:

ارزان یعنی چیزی که به قیمتش می ارزد یا ارزشش را دارد.
در برابر گران که به معنی چیزی که به قیمتش نمی ارزرد.

مهدی در ‫۴ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۲۷ دی ۱۳۹۹، ساعت ۰۹:۰۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱:

به نظر بنده در مورد اشعار حضرت حافظ یک مغالطه ی منطقی همیشه وجود داره. از اونجا که بعضی دوستان معنا و مفهوم اشعار رو با معیارهای زمینی (شراب و دلبر و عشق و ...) میتونند تطبیق بدهند، از این گزاره جهت رد سایر مفاهیم (مفاهیم ماورایی از این گزاره ها) استفاده می کنند. در صورتی که رد کردن مفاهیم ماورایی از اشعار حافظ نیاز به تخصص در این رشته ها دارد. به عبارت دیگر کسی می تواند بگوید که حضرت حافظ منظورش از دلبر و می و اینها مفاهیم ماورایی نبوده است که خود مبادی عرفان و عشق به خدا را طی کرده باشد و بعد بگوید خیر، شعر حافظ هیچ ارتباطی با این مفاهیم ندارد. یک مثال عرض کنم خدمتتان این است که مثلا کسی درد شکم و تهوع پیدا می کند و دوستش به او مشورت می دهد که این علایم را من نیز تجربه کرده ام و علایم مسمویت است. و همین بیمار به نزد پزشک می رود و با معاینه دقیق تر می گوید ممکن است مسمومیت باشد ولی بیماری ویروسی بیشتر به بالین و شرح حال بیمار می خورد. دوست ایشان احاطه ای به علم طب نداشته است لذا نمی توانسته قطعا و یقینا بگوید که بیماری شما مسمومیت است و اگر بگوید هم خطا گفته. چون رد کردن آن نیاز به احاطه به دانش و علم بالاتری دارد. مگر آنکه وی کلا علم طب را قبول نداشته باشد. یعنی اصلا به عرفان و عرفا اعتقادی نداشته باشد که در جواب آنها سخنی ندارم

عماد در ‫۴ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۲۷ دی ۱۳۹۹، ساعت ۰۹:۰۷ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۷:

مصرع اول بیت دوم: حلقه در گوش کرد خلق عالم را
مصرع اول بیت ششم: تو به جان و دلت جفاکوشی

دکتر صحافیان در ‫۴ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۲۷ دی ۱۳۹۹، ساعت ۰۸:۵۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۷:

وقتی زیبایی تو در جانم نشست و زیبایی و ملاحت(پسندیدن زیبایی معشوق) یکی شدند، جهانگیر شدی.آری با یگانگی عشق می توان جهان را تسخیر کرد(با عشق به رتبه ای بالاتر رسید)
افشای راز خلوتیان(خانلری: خلوت ما) خواست کرد شمع
شکر خدا که سر دلش در زبان گرفت
شمع می خواست راز خلوت ما را(و تسخیر جهان)فاش کند، شکر که این راز زبانش را بند آورد.
3- خورشید تنها یک شعله از آتش نهفته عشق است که در سینه من چون راز نگه داری می شود.
4- گل هم می خواست از زیبایی معشوق دم زند، اما از غیرت باد صبا(پیک عشق) نفسش بند آمد.
5- آسوده از عشق چون پرگار می گردیدم، وانگهی سرنوشت مرا چون نقطه در میانه راز عشق نشاند
6-آن لحظه شوق شراب خرمن داشته هایم را سوزاند، که آتشی از گونه(سرخ بودن گونه) ساقی بر جام افتاد.
7- اراده کرده ام از این فتنه های آخرالزمانی،سرشار از حال خوش به کوی مغان( برای دریافت شراب) روم.
8- ازین شراب سرمست باش، زیرا هر که سرانجام جهان را نگریسته، از غم رها شده و پیمانه سنگین شراب گرفته است.
9-بر لطافت گل با خون شقایق رقم زدند( آگاهان از راز هستی)، که هر که کامل شد شراب ارغوانی شادی آفرین به دست گرفت.( دانست که راز هستی دست یافتنی نیست)
خانلری: فرصت نگر که فتنه چو در عالم اوفتاد
صوفی به جام می زد و از غم کران گرفت
اما ارزش لحظه و وقت خوش را ببین که صوفی حقیقت بین، با شراب حال خوش از غم فتنه ها کرانه گرفت.
10- ای حافظ وقتی این لطافت(موهبتی) از شعرت می چکد، بدخواه کی می تواند از آن ایراد بگیرد؟!
دکتر مهدی صحافیان
آرامش و پرواز روح

 پیوند به وبگاه بیرونی

فلانی در ‫۴ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۲۷ دی ۱۳۹۹، ساعت ۰۳:۵۴ دربارهٔ فیض کاشانی » شوق مهدی » غزلیات » شمارهٔ ۱:

عجب دنیای عجیبی است!
عده‌ای را می‌بینیم که به نام احترام به عقاید بر خرافات و کفریاتشان اصرار می‌ورزند ولی مقابل حقانیت نه‌تنها آن ادعای احترام یادشان می‌رود، که از هیچ بی حرمتی و بی ادبی دریغ نمی‌کنند!
نیست چون چشم مرا تاب دمی خیره شدن
طعن و تردید به سرچشمه خورشید چرا؟
فقط در این فکرم آیا بعضی می‌خواند خود حافظ لسان الغیب را هم محکوم به جعلیات سرایی کنند؟ چراکه حافظ نیز مانند بسیاری شاعران بزرگ دیگر تضمین هایی داشته است.
راستی آن رند که می‌گویید، جای دیگری هم چنین گفته:
ندیدم خوشتر از شعر تو، حافظ
به قرآنی که اندر سینه داری!

شیخ در ‫۴ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۲۷ دی ۱۳۹۹، ساعت ۰۳:۴۶ دربارهٔ فیض کاشانی » شوق مهدی » غزلیات » شمارهٔ ۶:

گویی بیت نخستین این شعر زیبا را جابجا قرار داده اید.

فلانی در ‫۴ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۲۷ دی ۱۳۹۹، ساعت ۰۳:۴۲ دربارهٔ فیض کاشانی » شوق مهدی » غزلیات » شمارهٔ ۳:

امان از این صفحه کلید های خودکار! چقدر کلمات را سرخود عوض میکنند.
معذور دارید.

فلانی در ‫۴ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۲۷ دی ۱۳۹۹، ساعت ۰۳:۴۰ دربارهٔ فیض کاشانی » شوق مهدی » غزلیات » شمارهٔ ۳:

برخی طوری همگام مواجهه با سوق المهدی فیض کاشانی جبهه میگیرند که آدمی شگفت زده میشود!
اینکه شاعران از آثار هم الگو بگیرند یا پیرو سبک هم باشند و با حتی تضمین های فراوان بکار ببرند چیز غیر طبیعی ای نیست. همانطور که خود حافظ نیز بسیار تصمین دارد. البته جدای از اینها گویی کسانی که اینها را جعلیات و نشانه عجز میدانند دیوان اشعار فیض کاشانی را نخوانده اند؛ حقا که فیض شاعری بزرگ است.
اتفاقاً یکی از جلوه های اعجاب انگیز که دیوان سوق المهدی را ویژه و بخصوص میکند همین تقلید عجیب فیض از حافظ است. نمیدانیم برخی اشعار گویی صرفا تقلیدند، برخی گویا تفسیر اشعار حافظ اند و برخی گویا ادامه دهنده و تکمیل کننده و... امیدوارم این همه بی مهری که یه این شاعر گرانقدر میکنند از سر تعصب و ستیز با مذهب او نباشد.

۱
۱۶۱۴
۱۶۱۵
۱۶۱۶
۱۶۱۷
۱۶۱۸
۵۴۵۸