یحیی زاده در ۴ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۱۷ اسفند ۱۳۹۹، ساعت ۱۰:۱۰ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۴:
آواز استاد اقبال آذر در دستگاه چهارگاه اجرا شده است که در اینجا افشاری درج شده است.
رضا در ۴ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۱۷ اسفند ۱۳۹۹، ساعت ۰۹:۵۹ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » ابیات پراکندهٔ نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » تکه ۳:
لازم دیدم صفه ای که در مورد ابتهاج کلمات بلند و پر مغزی نوشته است را خدمت عزیزان معرفی کنم.
پیوند به وبگاه بیرونی
رضا در ۴ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۱۷ اسفند ۱۳۹۹، ساعت ۰۹:۵۲ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » ابیات پراکندهٔ نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » تکه ۳:
با خواندن این بیت یاد آیه شریفه ان مع العسر یسری افتادم.البته در متون اسلام بیشتر بهجت و سرور استفاده شده و طرب واژه ای است که بیشتر اهل تصوف از آن استفاده کرده اند.
برای مطالعات بیشتر کلمه ابتهاج جستجو شود.
فتوحی رودمعجنی در ۴ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۱۷ اسفند ۱۳۹۹، ساعت ۰۶:۵۶ دربارهٔ عنصری » اشعار منسوب » شمارهٔ ۹:
این شعر را دولتشاه سمرقندی به رودکی نسبت داده است. ذیل ترجمۀ رودکی
مصطفی محبی در ۴ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۱۷ اسفند ۱۳۹۹، ساعت ۰۶:۴۰ دربارهٔ محتشم کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۸:
دربین یکی مونده به آخر هم باید این طوری باشه:« در سیلاب...»
مصطفی محبی در ۴ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۱۷ اسفند ۱۳۹۹، ساعت ۰۶:۳۸ دربارهٔ محتشم کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۸:
فکر میکنم مصرع اول این طوری باشه که: « دم جان دادن...»
حکیم در ۴ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۱۷ اسفند ۱۳۹۹، ساعت ۰۶:۳۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹۰۴:
مولوی با این دو بیت شعر خواسته تفاوت بین عشق زمینی هوس الود و عشق معنوی پاک را بیان کند. به نظر مولوی آن عشقی که هر از چند گاه کسی در اثر هوا و هوس به پا می خیزد و گرد و خاک به پا میکند عشق نیست. آن یک حال و هوای موقتی هست که انسان از خود شور و هیجانی نشان میدهد و بعد فروکش میکند، رفع شده و از بین میرود. اما عشق واقعی عشقی هست پاک که پایدار هست و انسان را بطور مستمر شیفته و بی مهابا در وصل به معشوق نگه مبدارد. همانطور که در رقص سماع شخص رقصنده تحت تاثیر نوای خوش و دف و تنبور مناسب از خود بیخود میشود، انگار که جان از دست داده و بر فراز دو جهان در پرواز است. یعنی اتسان با عشق واقعی و پاک، به روح و روان متعالی و پاک و خالص دست می یابد.
منصور پویان در ۴ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۱۷ اسفند ۱۳۹۹، ساعت ۰۳:۳۷ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۵۴ - به عیادت رفتن کر بر همسایهٔ رنجور خویش:
ناشنوایی خواست به احوالپرسی همسایه بیمارش برود. با خودش حساب و کتاب کرد که دیگران درباره ناشنوایی اش چیزی نمی دانند، پس برای آن که بیمار هم نفهمد؛ بهترست پیشاپیش پرسش و پاسخ های احتمالی خود را طراحی کند.
لذا در ذهنش، گفتگویی بین خود و همسایه بیمارش طراحی کرد. با خودش گفت می پرسم: حالت چه طور است و او هم خدا را شکر می کند و می گوید بهتر است. من هم شکر خدا می کنم و می پرسم: برای بهتر شدن چه خورده ای؟ او لابد غذا یا دارویی را نام می برد. آنوقت من می گویم: نوش جانت باشد. آخرالامر می پرسم: چه پزشکی را سراغ گرفتی؟ او بیقین نام حکیمی را می آورد و من می گویم: قدمش مبارک است و او را همه به عنوان طبیبی حاذق برمی شمارند.
مرد ناشنوا با همین سناریو-نویسی، سراغ همسایه اش رفت و همین که رسید پرسید حالت چه طور است؟ همسایه بر خلاف تصور او گفت دارم از درد می میرم. ناشنوا خدا را شکر کرد. ناشنوا پرسید چه می خوری؟ بیمار پاسخ داد: زهر کشنده! ناشنوا گفت: نوش جانت باشد. بعد پرسید: راستی طبیب ات کیست؟ بیمار گفت: عزرائیل! ناشنوا گفت: طبیبی بسیار حاذق است و قدمش مبارک.
ناشنوا سرانجام از عیادت دل کنده کرد و برخاست که برود؛ امّا بیمار از سخنانش بد حال شده بود و فریاد می زد که این مرد دشمن منست. البته همسایه نمی شنید و از عیادت اش راضی برگشت.
این داستان، حکایت حال ما انسانهاست که در زندگی، با معیارهای محدود و پیش فرضهای بی اساس، قضیه ای را نزد خود می سازیم و می پردازیم و آنگاه به نتیجه گیری جَزمی و قطعی دست می زنیم. اَسَفا که در این کار درنگ و تأمل روا نمی داریم. در این حکایتِ دلکش و شیوا، مولانا بر قیاسهای بی اساس می تازد و آن را مورد نقد قرار می دهد.
البته مولانا در این حکایت، نقصِ جسمانی را مورد طنز قرار نمی دهد؛ بلکه نقصِ نفسانی و شخصیتی آن مرد خود-غرض را مورد نقد قرار می دهد که نقیصۀ خود را لاپوشانی می کند. بسیاری از مردم در ارتباط با یکدیگر، به شیوه ای رفتار می کنند که می پندارند پسندیده عموم می باشد؛ در حالیکه سلوک آنان فاقد ِخلوص بوده و تاثیر کاملاً برعکس برجای می گذارد.
Akam mahmoodi در ۴ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۱۷ اسفند ۱۳۹۹، ساعت ۰۱:۴۴ دربارهٔ خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۳:
ببخشید دوستان کجا میتونم شرح دیوان خواجه ی کرمانی رو گیر بیارم؟
مادر در ۴ سال و ۳ ماه قبل، شنبه ۱۶ اسفند ۱۳۹۹، ساعت ۲۳:۵۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۹:
شمس خراسانی عزیز ، اینقدر سخت نگیر ، لطفا بی احترامی هم نکن. اینجا فرصتی فراهم شده تا هر کسی بتونه نظرشو بگه. شما هم نظرتو بگو. خواننده قضاوت میکنه که کی درست تر گفته از اون استفاده میکنه. در این تبادل نظرهاست که ما چیز یاد میگیریم و رشد میکنیم. بهتره همدیگر رو سانسور نکنیم. اصل تبادل و تحمل عقاید است ، نه تحمیل عقاید. صبور باش عزیز مادر.
محمد در ۴ سال و ۳ ماه قبل، شنبه ۱۶ اسفند ۱۳۹۹، ساعت ۲۳:۳۲ دربارهٔ شاه نعمتالله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۸۵:
سلام خداقوت
بیت دوم قادر بر ......صحیح می باشد که اشتباهی پر نوشته شده است
دیوان به تصحیح م درویش شماره غزل 762
به تصحیح دکتر نور بخش شماره غزل 707
مشتاق در ۴ سال و ۳ ماه قبل، شنبه ۱۶ اسفند ۱۳۹۹، ساعت ۲۲:۵۳ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴۷:
درود
بیت سوم منظورش چی هست که زحمت ببرد
ز پیش ایوان
ممنونم
صبا امیری در ۴ سال و ۳ ماه قبل، شنبه ۱۶ اسفند ۱۳۹۹، ساعت ۲۲:۴۶ دربارهٔ انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۸۴ - در قناعت و آزادگی:
مصرع دوم بیت ماقبل آخر
برای ابتدای کار «نه آسان» و برای کسانی که جلو رفتهاند «سخت آسان» است. اما چون معمولا مردم عادی این ابیات را میخواندند همان کلمه اول صحیح است.
مگر اینکه به همان مردم بخواهد امید بدهد که این کار خیلی سخت و مشکل نیست.
امیر در ۴ سال و ۳ ماه قبل، شنبه ۱۶ اسفند ۱۳۹۹، ساعت ۲۲:۱۶ دربارهٔ سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۳:
جناب فرخ منظور از ندب شرط بندی و نظیر ان است سعدی می فرماید: ایا می دانی ویژگی بر جسته کسانی مذهب و مسلکشان بر پایه عشق و عرفان است چیست؟ان است که در مرحله اول قمار جانشان را گرو بزارند و ان را فدا کنند .
nabavar در ۴ سال و ۳ ماه قبل، شنبه ۱۶ اسفند ۱۳۹۹، ساعت ۲۲:۱۴ دربارهٔ عراقی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۶:
گرامی ترکان
کاش شعر شاعر را همانطور که هست می نوشتی
هر که گردد پاک طینت محرم دلها شود
هر که در خون صاف گردد قابل مینا شود
از دهان گل شنیدم بر سر بازار گفت
هر که با ناکس نشیند عاقبت رسوا شود
گوهر خود را مزن بر سنگ هر ناقابلی
صبر کن گوهر شناس قابلی پیدا شود
این زبان را چون کلیدی دان در گنج سخن
پسته بی مغز چون لب واکند رسوا شود
محمدرضا دوراندیش در ۴ سال و ۳ ماه قبل، شنبه ۱۶ اسفند ۱۳۹۹، ساعت ۲۱:۲۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳:
با سلام دوستان ایا میدانند چرا حاشیه های شمس الحق گرامی پاک شده اند ؟ بسیار حیف است زیرا ایشان مطالب نیکویی را در حواشی اشعار بیان نموده بودند
nabavar در ۴ سال و ۳ ماه قبل، شنبه ۱۶ اسفند ۱۳۹۹، ساعت ۲۰:۲۴ دربارهٔ رضیالدین آرتیمانی » رباعیات » رباعی شماره ۱۵:
دُرِ عدن
nabavar در ۴ سال و ۳ ماه قبل، شنبه ۱۶ اسفند ۱۳۹۹، ساعت ۲۰:۲۲ دربارهٔ رضیالدین آرتیمانی » رباعیات » رباعی شماره ۱۵:
گرامی غضنفری
یک حرف مگو اگر هزارت سخن است
از خود مَشِنو اگر چه دُرِّ عدن است
اگر چنین بخوانیم سکته ندارد
فخرالدین فیضی در ۴ سال و ۳ ماه قبل، شنبه ۱۶ اسفند ۱۳۹۹، ساعت ۲۰:۱۷ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ اشعار ترکی » انس و جن ( با ترجمهٔ فارسی):
سلام
ضمن احترام به تمام نظرات، شاعر میگه ارسین داخل گاودوش می چرخد. درسته که ارسین روی تنور گذاشته میشد و گاودوش روی آن قرار میگرفت اما فراموش نکنیم از قسمت پهن ارسین هنگام پختن سمنو و آش برای هم زدن و جلوگیری از چسبیدن غذا به ته ظرف نیز استفاده میکردند و اون موقع ارسین داخل ظرف میچرخید
یلدا ی. در ۴ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۱۷ اسفند ۱۳۹۹، ساعت ۱۰:۲۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۷: