سجاد در ۴ سال و ۳ ماه قبل، شنبه ۲۳ اسفند ۱۳۹۹، ساعت ۱۲:۲۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۵:
علی حصوری در کتابش به اندازه ی کافی دلیل بر رد عارف بودن حافظ آورده ، اگرچه در برنامه ی پرگار هم نتونستن خدشه ای به دلایلش وارد کنند ، ولی باز در حالت معتدلتر بصورت قاطع میشه گفت : حافظ عارف به معنای رایج نبوده قطعا و قطعا بسیاری اشعارش کاملا زمینی ست . زبان عرفانی در مقابل اون همه شاهد و دلیل نمیتونه ثابت کنه که حافظ عارف بوده. حصوری به همه شبهه ها جواب داده ، از اشعار خود حافظ و قرائن تاربخی ، محکمات و متشابهات هم مغلطه ی زبانیه و در این جا مصادره به مطلوب چون از استدلال و تعریف دروناسلامی ، برا اثبات عارف ِِ اسلامی بودن حافظ استفاده میشه ، حصوری گفته حافظ مذهبی بود چون نمیتونست نباشه . تا دویست سال بعد حافظ کسی نگفته عارف بوده
امیر در ۴ سال و ۳ ماه قبل، شنبه ۲۳ اسفند ۱۳۹۹، ساعت ۱۱:۵۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۲:
بیت دوم اشاره دارد به آیه33 سوره الرحمن
ای گروه انس و جن اگر میتوانید از کرانه های آسمان و زمین به بیرون رخنه کنید و نمیتوانید الا با تسلطی خاص
مولانا گفته که به اون تسلط دست پیدا کرده که از راه عشق بهش رسیده و بارها از آسمان بیرون رفته
شش جهت همان شرق غرب شمال جنوب بالا و پایین هستن. منظور از عقل آگاهی بدست آمده از جهان مادیه و عشق آگاهی بدست آمده از غیبه. دوستانی که اشعار عرفانی میخونن کلید واژه ها را فقط از توی قران میتونن بدست بیارن.
الهه رزاق زاده در ۴ سال و ۳ ماه قبل، شنبه ۲۳ اسفند ۱۳۹۹، ساعت ۱۱:۲۲ دربارهٔ قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳ - در ستایش محمّد شاه :
در بیت نهم لطیمه به معنی مشک(با ضم م) است.
ناصر رستمی در ۴ سال و ۳ ماه قبل، شنبه ۲۳ اسفند ۱۳۹۹، ساعت ۱۰:۵۰ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۳۰ - سبب هجرت ابراهیم ادهم قدس الله سره و ترک ملک خراسان:
این بیت شعر : گرچه بر ما ریخت اب و گل شکی
یادمان امد . از انها چیزکی
این کلمه شکی چون با فتحه امده لزوما به معنای تردید میباشد نه تشکیل و به لحاظ فلسفی چون در ذات حق تردید . نقض است پس قاعدتا نباید این کلمه صحیح باشد و به جای شکی باید شکلی باشد که مناسبتر است. از دوستانی که اطلاعاتی در این مورد دارند لطفا توضیحاتی را ارئه فرمایند .
ناصر رستمی در ۴ سال و ۳ ماه قبل، شنبه ۲۳ اسفند ۱۳۹۹، ساعت ۱۰:۳۵ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۳۰ - سبب هجرت ابراهیم ادهم قدس الله سره و ترک ملک خراسان:
سلام دوستان بنا بر عقیده فرهیخته گان و روایت از انان. روز ی که خلقت جهان اغاز و مصادف با حرکت شروع شد .هر جسم مادی دارای یک نوای هارمونی مختص به خود بود و این اصوات به نوعی ذات حق را مورد ستایش و تجلیل قرار میدادند. و ما انسانها که روح را در کالبد اسیر خود کردیم همواره از هارمونی های منظم به وجد میاییم و اندوه و غم را فراموش میکنیم. و چون موسیقی و یا اصواتی که ما از شنیدن ان مسرور شاد میشویم ناشی از انعکاس هارمونیهای علوی است که نتیجتا ما را به روضه رضوان سوق میدهد و روح بدلیل فارغ بودن از روضه رضوان جلا و همیشه در تمنای کسستن از جسم و گشودن به جایگاه اولیه خود میباشد.لذا پیوستگی و تاثرات عالم روحانی با موسیقی یک امر ازالی است.
همیرضا در ۴ سال و ۳ ماه قبل، شنبه ۲۳ اسفند ۱۳۹۹، ساعت ۱۰:۳۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۸:
این غزل هموزن و همقافیهٔ غزل دیگری از «قطب الدین شیرازی» به لهجهٔ شیرازی است و احتمالا با نظر به آن شعر سروده شده باشد. این قطب الدین شیرازی گویا آن قطب الدین شیرازی دانشمند مشهور نیست و شاعری همنام با ایشان است. آن غزل به این شرح است:
فــؤادی وافــؤادی وافــؤادی
خُذا را یار مَهْروتان مبٰادی
مُش از غم میتُزِم هَرْرُو و صَد بَار
فلایَخشی من الیوم التَنادی
نَـه شِو آرام و نَزْ روزِمْ قـَرارِن
اَز انکِمْ دَرْ غم هِجران نهٰادی
قَدِش سَرْوِنْ جه جی سَرْوِ رَوانِهِنْ
لَوِشْ قَنْدِن جه جَیْ قَنْدِ قَنٰادی
بحقّ الحُب اُنظُر فـی حـبـیبٍ
بزُعْمِ الحِبّ فی رَغم الاَعادی
غَرِتْ جَنْکِن بِرُم سُلحِی وَ وَاکُهْ
اَغَرْجه دُشمِنانْ نشان ای نَشادی
تو گُفتَی قُطْبِ مسکِی وٰانُوٰازِمْ
بَسِت گُفْتِست وای زِزْ هم بِوَادی
برگرفته از غزلی از قطبالدین شیرازی به گویش قدیم شیراز به قلم دکتر علی اشرف صادقی در وبگاه مزدکنامه.
علاوه بر این در بخش «پراکندههای ایرانشناسی» از مجلهٔ بخارا شمارهٔ 142 در نوشتهای با عنوان «اشعار شیرازی جلالالدین طبیب» به قلم «پژمان فیروزبخش» به غزل مشابهی از شاعر طبیب همعصر حافظ اشاره شده است.
امیرحسین محمدی در ۴ سال و ۳ ماه قبل، شنبه ۲۳ اسفند ۱۳۹۹، ساعت ۱۰:۱۵ دربارهٔ امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » آیینه سکندری » بخش ۴ - آغاز اسکندر نامه:
ظاهرا این بیت از :
خدایا جهان پادشاهی تو راست........
ز ما خدمت آید خداایی تو راست
از نظامی تاثیر گرفته شده.
سلمان در ۴ سال و ۳ ماه قبل، شنبه ۲۳ اسفند ۱۳۹۹، ساعت ۰۹:۱۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۶:
در ضمن اینکه با توجه به مصرع اول که از فرا
حجر در ۴ سال و ۳ ماه قبل، شنبه ۲۳ اسفند ۱۳۹۹، ساعت ۰۶:۴۹ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۵:
با پوزش به نظر میرسد در بیت آخر کلمه است اضافی باشد.
رامین کبیری در ۴ سال و ۳ ماه قبل، شنبه ۲۳ اسفند ۱۳۹۹، ساعت ۰۵:۱۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵:
نیکی به جای یاران
یعنی چی؟
بنظر من اینگونه بوده: نیکی به جای آر و فرصت شمار یارا
یعنی دو روز دنیا یا ده روز زندگی ارزش نداره .بهم خوبی کنید و وقت رو مقطنم بشمرید.
.
درواقع بعلت شباهت آوایی، در طول زملن اینگونه به اشتباه افتادند چون صنعت چاپ نبود و اشعار بیشتر در سینه ها بود و نقل میشد توسط نقال ها
مرضیه در ۴ سال و ۳ ماه قبل، شنبه ۲۳ اسفند ۱۳۹۹، ساعت ۰۲:۱۶ دربارهٔ پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۹۶ - طوطی و شکر:
چرا هر جا طوطی آمده، قند و شکر هم می آورند؟
علی در ۴ سال و ۳ ماه قبل، شنبه ۲۳ اسفند ۱۳۹۹، ساعت ۰۱:۰۱ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » سهراب » بخش ۳:
سلام
در بیت 17مصراع اول خان به معنای مرحله،انسان بزرگ، و...است درحالی که مبایست خوان که به معنایذسفره است بکار برود چرا؟؟؟؟اگه کسی میتونه جواب بده
حسن روشن در ۴ سال و ۳ ماه قبل، جمعه ۲۲ اسفند ۱۳۹۹، ساعت ۲۳:۰۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۲۰:
سلام و سپاس از زحمات دوستان.
به نظر میرسد صورت صحیح بیت هشتم به صورت زیر است.
این طناب خیمه را برمگسلان
خانه تو است آخر ای سلطان مکن.
سلمان در ۴ سال و ۳ ماه قبل، جمعه ۲۲ اسفند ۱۳۹۹، ساعت ۲۲:۴۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۶:
بیت دوم:
اشکی در چشمم نمانده(انقدر اشک ریخته دیگر اشکی باقی نمانده)
جمله خبری است.
فرهاد ج در ۴ سال و ۳ ماه قبل، جمعه ۲۲ اسفند ۱۳۹۹، ساعت ۲۰:۱۷ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۸۵:
می گوید خاموشی و افسردگی ساز دل من دیگر بس است، بیا که با خرامیدن و آمدن تو، هر قدمت گویی مضرابی به ساز دل من است و باعث نغمه و شادمانی و بیرون آمدن از افسردگی می شود.
امیرحسین محمدی در ۴ سال و ۳ ماه قبل، جمعه ۲۲ اسفند ۱۳۹۹، ساعت ۲۰:۰۰ دربارهٔ خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۶۹:
چقدر زیباست این شعر و دریغ دریغ که کسی نیست زیرش حاشیه ای بنویسه. درودم نثار خواجو
ابوالغضل در ۴ سال و ۳ ماه قبل، جمعه ۲۲ اسفند ۱۳۹۹، ساعت ۱۸:۴۵ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۳۴۱:
سلطان حنحره علیرصا جان قربانی ،در اثر جدیدی از خود اسفندماه 99، این رباعی بسیار زیبا را در قسمت اول ترانه ی Ascent بمعنی صعود یا عروج اجرا کرده است.
محمدرضا دوراندیش در ۴ سال و ۳ ماه قبل، جمعه ۲۲ اسفند ۱۳۹۹، ساعت ۱۸:۴۴ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۵۴ - تفسیر یا ایها المزمل:
خواند مزمل نبی را زین سبب
که برون آ از گلیم ای بوالهرب
به نظر میاید که این بخش به این آیه از قران کریم اشاره دارد که: یَا أَیُّهَا الْمُزَّمِّلُ ﴿1﴾
ای جامه به خویشتن فرو پیچیده (1)
قُمِ اللَّیْلَ إِلَّا قَلِیلًا ﴿2﴾
به پا خیز شب را مگر اندکی
دیروز روز مبعث رسول گرامی اسلام بود و من به تصادف این شعر را دیدم و باید بگویم زیباترین شعری بود که درمورد حضرت محمد تاکنون دیده ام
در جایی از شعر مولانا میگوید :
نه تو گفتی قاید اعمی به راه
صد ثواب و اجر یابد از اله
هر که او چل گام کوری را کشد
گشت آمرزیده و یابد رشد
پس بکش تو زین جهان بیقرار
جوق کوران را قطار اندر قطار
کار هادی این بود تو هادیی
ماتم آخر زمان را شادیی
هین روان کن ای امام المتقین
این خیالاندیشگان را تا یقین
در سوره مزمل که این شعر اشاراتی به آن دارد تفاسیری وجود دارد که گویی پیامبر در مسیر نصیحت و اصلاح مردمان مورد تمسخر و سرزنش واقع شده اند و کلمه مزمل به معنی : (ای جامه به خود بیچیده ) نیز میتواند اشاره به اندوه و خستگی ایشان در شب داشته باشد و خداوند نیز در ادامه آیات پس از دعوت رسول به پایداری در این راه وعده مجازات تکذیب کنندگان را میدهد
و البته شعر مولانای بزرگ نیز تماما الهام گرفته از این سوره میباشد چنانکه در جایی میفرماید:
طاعنان همچون سگان بر بدر تو
بانگ میدارند سوی صدر تو
این سگان کرند از امر انصتوا
از سفه و عوع کنان بر بدر تو
و در جایی دیگر میگوید که مردمان همچون کوارنند و در شناخت مسیر درست ناتوانند و رسول الله نبایستی به خاطر سرزنش و تمسخر گروهی از مردمان که از شنیدن سخن او روی میتابند از هدایت جامعه بشری که همانند جسمی بی هوش و عقل به اینسو و انسو میرود کناره بگیرد :
هین بمگذار ای شفا رنجور را
تو ز خشم کر عصای کور را
سر مکش اندر گلیم و رو مپوش
که جهان جسمیست سرگردان تو هوش
هین مشو پنهان ز ننگ مدعی
که تو داری شمع وحی شعشعی
هین قم اللیل که شمعی ای همام
شمع اندر شب بود اندر قیام
بیفروغت روز روشن هم شبست
بیپناهت شیر اسیر ارنبست
باش کشتیبان درین بحر صفا
که تو نوح ثانیی ای مصطفی
ره شناسی میبباید با لباب
هر رهی را خاصه اندر راه آب
خیز بنگر کاروان رهزده
هر طرف غولیست کشتیبان شده
خضر وقتی غوث هر کشتی توی
همچو روحالله مکن تنها روی
پیش این جمعی چو شمع آسمان
انقطاع و خلوت آری را بمان
وقت خلوت نیست اندر جمع آی
ای هدی چون کوه قاف و تو همای
همیرضا در ۴ سال و ۳ ماه قبل، جمعه ۲۲ اسفند ۱۳۹۹، ساعت ۱۷:۵۹ دربارهٔ سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳:
در پاورقی تصحیح فروغی آمده که «این غزل در نسخ بسیار قدیم معتبر نیست».
امیر مستلزم در ۴ سال و ۳ ماه قبل، شنبه ۲۳ اسفند ۱۳۹۹، ساعت ۱۳:۰۵ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۴: