بابک دهقانی در ۴ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۲۱ اسفند ۱۳۹۹، ساعت ۱۲:۳۸ دربارهٔ عطار » پندنامه » بخش ۱ - بسم الله الرحمن الرحیم:
«جز آن چهار منظومه (منطقالطیر و الهینامه و اسرارنامه و مصیبتنامه) و دیوان و مختارنامه و کتاب تذکرة الاولیا، هیچ اثر دیگری از عطار نیست و تمام منظومههای ناتندرستی که به اسم بلبلنامه، بیسرنامه، پسرنامه، حیدرینامه، پندنامه، جوهرالذات، حلاجنامه، سیاهنامه، اشترنامه، لسانالغیب، مظهرالذات، معراجنامه، مفتاحالفتوح، نزهتنامه، وصلتنامه، هیلاجنامه وجود دارد، و بعضی از آنها مانند پندنامه متأسفانه بارها و بارها به نام او نشر یافته، هیچکدام از آثار او نیست. اغلب اینها محصول روزگار انحطاط عرفان و حاصل یاوهگویی درویشهای بیکاری است که طبع نظمی داشتهاند و اندیشههای علیل و تخیلات خود را بهصورت منظومههایی سست و بیمارگونه به دست آیندگان سپردهاند، و برای آن که از بیرحمی زمانه - که اینگونه آثار را در همان عصر مؤلفان به فراموشی میسپارد - در امان بمانند نام شریف و ارجمند فریدالدین عطار نیشابوری را بهعنوان سراینده بر آنها نهادهاند و آن بزرگوار در طول این سدهها نامش به اینگونه یاوهها آلوده شدهاست و هنوز هم در مباحث تاریخ عرفان و ادب متأسفانه آثار این آمیختگی گاهگاه خود را نشان میدهد؛ هم در نوشتههای خاورشناسان و هم در آثار بعضی از نویسندگان ایرانی و شرقی.»
مقدمه کتاب منطق الطیر به تصحیح محمدرضا شفیعی کدکنی، صفحه 37
بابک دهقانی در ۴ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۲۱ اسفند ۱۳۹۹، ساعت ۱۲:۳۲ دربارهٔ عطار » پندنامه » بخش ۱ - بسم الله الرحمن الرحیم:
استاد گرانقدر آقای دکتر شفیعی کدکنی بارها و بارها و در مقدمه تصحیح ارجمند خودشون از منطق الطیر و دیگر آثار عطار مثل اسرار نامه، یادآوری کردن که پندنامه از عطار نیست. بهتره چنین آثاری رو به صورت جداگانه بیارید و نه به عنوان اثری از آثار عطار. یا حداقل در ابتدا ذکر کنید که این اثر منسوب به عطاره و متعلق به عطار نیست.
علی۶۱۲ در ۴ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۲۱ اسفند ۱۳۹۹، ساعت ۰۴:۲۴ دربارهٔ حافظ » اشعار منتسب » شمارهٔ ۲۲:
آقا بهزاد «دُر» به چه معناست؟منظور شما دُر به معنای سنگ قیمتی است یا منظورتان همان دور است که شما دُر مینویسید؟
- باده ای که باعث شادی و از بین رفتن غم از دل ها می شود وقتی دور (به معنای نوبت) به ما برسد پر خون جگر گردد . . . که مفهوم کاملا مشخص است.حال منظور شما از دُر چیست نمیدانم.درود و سپاس.
علی۶۱۲ در ۴ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۲۱ اسفند ۱۳۹۹، ساعت ۰۴:۱۳ دربارهٔ حافظ » اشعار منتسب » شمارهٔ ۲۲:
درود بر همگی.
نمیدونم منظور آقای صالحی عزیز از نوشتن این مطلب چی بوده!
واژه ی «خویش» با واژه ی «خود» از لحاظ وزن امکان جایگزینی ندارند.اصلا نیازی به تخصص ندارد و فقط با خواندن بیت مشخص می شود که واژه ی «خود» مناسب است و واژه ی «خویش» وزن شعر را به هم می ریزد.و اما در مورد مصرع دوم که میفرمایید «کور ها» نوشته شود به چه دلیل؟چه مفهومی می دهد این واژه؟«کو را» یعنی «که او را» ، «کور ها» یعنی چه؟چرا باید «کور ها» نوشته شود؟با جایگزین کردن واژه ی مورد نظر شما بیت چه معنا و مفهومی پیدا می کند؟
شما که از دیار مولانا بلخ هستید دیگه چرا؟!!!!
ممدآقا در ۴ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۲۱ اسفند ۱۳۹۹، ساعت ۰۳:۱۷ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۳۶:
تا جایی که ما را یاد آید چنین گفته اند:
دو برادر بودی، یکی خدمت سلطان کردی دیگری به زور بازوی نان خوردی.
محمد باغبان ثانی در ۴ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۲۱ اسفند ۱۳۹۹، ساعت ۰۳:۰۹ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۷:
با سلام
لازم به ذکر است بعضی از اشعار از معرفت شخص به ذات الهی از سر چشمه مقصود نازل می شود...حضرت خیام اشاره داره به اینکه انسان در مقابل عظمت خداوند هیچی نیست واضافه کنم قیاس ارزشهای انسان در کالبد جسم (این دنیا)در این عمر کوتاه باواقعیت فرق میکند، پس از مرگ بهتر این ابیات متوجه میشیم
باغبان ثانی اسفند 1399
مبتدی۷۶ در ۴ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۲۱ اسفند ۱۳۹۹، ساعت ۰۲:۵۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۷:
در اصل حافظ با خودش داره حرف میزنه و به خودش هشدار و آگاهی میده نه به واعظ یا هیچ کس دیگری
مبتدی۷۶ در ۴ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۲۱ اسفند ۱۳۹۹، ساعت ۰۲:۵۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۷:
با سلام.
بنظر من:
در مورد بیت آخر تفسیر آقا رضا درسته.
یه ایده ای که بنظرم میرسه اینه که : حضرت حافظ هنوز به معشوق نرسیده و در غم و ناله و نصیحت نشنوی و زجر و ... گرفتار است. هر کاری میتوانسته کرده است ولی وصال دست نداده! پس از این دوران به فساد=تباهی و ویرانی یاد کرده است. میگوید امیدی به گذشتن از این تباهی نیست. ولی باز سر تسلیم فرود میاره و میگه چون چنین تقدیری برای من رقم زدی ، کاری از دستم بر نمی آید و راه حلی ندارم، پس آنرا میپزیرم.
با تشکر
مبتدی۷۶ در ۴ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۲۱ اسفند ۱۳۹۹، ساعت ۰۱:۱۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸:
با سلام خدمت اساتید
و با تشکر از آقا رضا... شادکام باشید.
به نظر بنده:
در مورد بیت "آن شد اکنون که ز ابنای عوام اندیشم- محتسب نیز در این عیش نهانی دانست"
آن شد اکنون ؛ زمان گذشته نیست. معنی "وقت آن شده است که" میدهد
وقت آن شده است که بفکر مردمان(عوام) باشم و کاری برای آنها انجام دهم.
اگر محتسب را به معنای مامور منکرات=زاهد یا عقل بگیریم. معنی میشود که حتی عقل و زهد هم مانند من در کمک بمردم عیشی نهانی میابند.
توضیح: مراتب عرفان 4 مرحله است 1-بسوی حق 2-در حق3- بسوی خلق 4-در خلق. اینجا شاعر گفته که در مرحله چهارم هستم و بین خلق زندگی میکنم و منظورم کمک به همنوعان است. پس از گذر از همه ی آن مراحل، ظاهرا با عقل/ زاهد هم مسیر شده ام. یعنی در این مرحله دیگر بمن گیر نمیدهند و مرا سرزنش نمیکنند.
متشکرم
هادی در ۴ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۲۱ اسفند ۱۳۹۹، ساعت ۰۰:۳۶ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۲ - عاشق شدن پادشاه بر کنیزک رنجور و تدبیر کردن در صحت او:
شرح صوتی مثنوی معنوی مولانا را توصیه میکنم بخوانید به آدرس زیر:
پیوند به وبگاه بیرونی
هادی در ۴ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۲۱ اسفند ۱۳۹۹، ساعت ۰۰:۲۲ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۳۰ - در نمد دوختن زن عرب سبوی آب باران را و مهر نهادن بر وی از غایت اعتقاد عرب:
جامعه بما القا کرده است که کارهای خوب خود را مدام نشخوار کنیم
در نمد در دوز تو این کوزه را
تا گشاید شه بهدیه روزه را
این خوداشعاریست بعبارتی اشعار به کار نیک خویش است و این نمیتواند فضیلت به معنای اصیل باشد.
مواظب کوزه اعمال خود بودن !
در کانال تفسیر صوتی مثنوی معنوی مولانا با آدرس زیر مفصل توضیح داده شده است :
@masnavimanavi7
هادی در ۴ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۲۰ اسفند ۱۳۹۹، ساعت ۲۳:۵۴ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۲۹ - هدیه بردن عرب سبوی آب باران از میان بادیه سوی بغداد به امیرالمؤمنین بر پنداشت آنک آنجا هم قحط آبست:
ما از دریچه پنج حس عالم بیرون را درک میکنیم .
پنج تا دریچه به عالم ماده (پنج حس)!
و این دریچه ها در اثر زندگی در جامعه کاملا کدر شده اند و زنگار بسته اند. پس ما نمیتوانیم محیط پیرامون را آنطور که باید درک کنیم.
در کانال تفسیر صوتی مثنوی معنوی مولانا به ادرس زیر مفصل توضیح داده شده است.
@masnavimanavi7
تنها خراسانی در ۴ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۲۰ اسفند ۱۳۹۹، ساعت ۲۳:۰۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۷:
امیر محمد عزیز
اینجا بیشتر "علم لدنی" مطرح است.
احمدرضا در ۴ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۲۰ اسفند ۱۳۹۹، ساعت ۲۲:۴۴ دربارهٔ باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۲۷۴:
سلام عزیران مصلح
چیزی که ذهن مرا مشغول کرده واژه صفاهون است. اگر به معنی اصفهان باشد یعنی مردم اصفهان بی وفا هستند و این مطلب دور از ذهن است که شاعر عارف چنین نظری داشته باشد.
ولی اگر صفا به معنای با صفا و خوشگذران باشد و صابون را به عنوان چمع خوشگذرانی ها مد نظر داشته باشد راه به جایی دارد.
نقطه مقابل شیراز نیز منظور سی راز باشد که نام دیگر شیراز می باشد یعنی اهل دل و اهل معنی.
این یک نظر کاملا شخصی و بدون سند است.
هادی در ۴ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۲۰ اسفند ۱۳۹۹، ساعت ۲۲:۲۸ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۳۴ - در بیان آنک عاشق دنیا بر مثال عاشق دیواریست کی بر او تاب آفتاب زند و جهد و جهاد نکرد تا فهم کند کی آن تاب و رونق از دیوار نیست از قرص آفتابست در آسمان چهارم لاجرم کلی دل بر دیوار نهاد چون پرتو آفتاب به آفتاب پیوست او محروم ماند ابدا و حیل بینهم و بین ما یشتهون:
ای دوست شکر بهتر یا آنکه شکر سازد ؟!
هادی در ۴ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۲۰ اسفند ۱۳۹۹، ساعت ۲۲:۲۶ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۳۴ - در بیان آنک عاشق دنیا بر مثال عاشق دیواریست کی بر او تاب آفتاب زند و جهد و جهاد نکرد تا فهم کند کی آن تاب و رونق از دیوار نیست از قرص آفتابست در آسمان چهارم لاجرم کلی دل بر دیوار نهاد چون پرتو آفتاب به آفتاب پیوست او محروم ماند ابدا و حیل بینهم و بین ما یشتهون:
در کانال تفسیر صوتی مثنوی معنوی مولانا با ادرس زیر توضیح داده شده است.
@masnavimanavi7
احمدرضا در ۴ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۲۰ اسفند ۱۳۹۹، ساعت ۲۱:۳۸ دربارهٔ باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۲۹۷:
سلام عزیزان عاشق طاهر
این دو بیتی قراعت دیگری به شرح زیر هم دارد که در بعضی کتب به چاپ رسیده. وزن و معنا مناسب است:
دلا راهت پر از خار و خسک بی
گذارت بر سر چرخ و فلک بی
گر ار دستت برآیه پوست از تن
بر آور تا که بارت کمترک بی
عارفه در ۴ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۲۰ اسفند ۱۳۹۹، ساعت ۲۱:۲۶ دربارهٔ شاطر عباس صبوحی » دوبیتیها » فال قهوه:
مرجان لب لعل تو مر جان مرا قوت
یاقوت نهم نام لب لعل تو یا قوت
قربان وفاتم به وفاتم گذری کن
تا بوت مگر بگذرد از رخنه ی تابوت
حمید رضا۴ در ۴ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۲۰ اسفند ۱۳۹۹، ساعت ۲۰:۵۷ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۵:
درود جناب ترکمان،
درست می فرمایید، شباهتهای فراوانی بین این دو رباعیست.
اما تفاوتهای بزرگی بین ذهنیت خیام و حافظ وجود دارد.
حافظ حتی در شادی و در کنجی، نمیتواند خود را از بند خشم و ناله رها کند.
خیام اما با ترسیمی از فضای باز و خوشبوی طبیعت و دیگر داده ها، می گوید برای شاد زیستن نیازی نیست که سلطان باشی،
و نه هرسلطانی توانایی لذت از این داده ها را دارد.
این دو نگاه متفاوت، در واقع تفاوت بین افسرده زیستن و شاد زیستن است.
شاد و پاینده باشید
SMS در ۴ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۲۱ اسفند ۱۳۹۹، ساعت ۱۴:۱۵ دربارهٔ میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۴- سورة النساء- مدنیة » ۱ - النوبة الثانیة: