گنجور

 
سعدی

در میان صومعه سالوس پر دعوی منم

خرقه‌پوش جوفروش خالی از معنی منم

بت‌پرست صورتی در خانهٔ مَکر و حِیَل

با منات و با سواع و لات و با عزی منم

می‌زنم لاف از رجولیت ز بی‌شرمی ولیک

نفس خود را کرده فاجر چون زن چنگی منم

زیر این دلق کهن فرعون وقتم بی ریا

می‌کنم دعوی که بر طور غمش موسی منم

رفتم اندر میکده دیدم مقیمانش ولیک

بت‌پرست اندر میان قوم استثنی منم

سعدیا از درد صافی همچو من شو همچو من

زآن که با می مستحب حضرت مولی منم

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
غزل ۴۳ به خوانش حمیدرضا محمدی
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم